هراکلیتوس ( Heraclitus )

هراکلیتوس ( Heraclitus )

هراکلیتوس یا هراکلیت، ملقب به فیلسوف تاریک و فیلسوف گریان در 540 پیش از میلاد متولد شد. اواز فلاسفه  پیشاسقراطی است. او شاهزادهٔ اِفِسوس بود و قرار بود حاکم اِفِسوس شود، اما این مقام را نپذیرفت و به برادرش سپرد. او از آن دسته از اندیشمندانی بود که با مردم سر سازگاری نداشت و مدام آنها را مورد تحقیر و توهین قرار می‌داد. وی حتی هومر و  فیثاغورس که پیش از او می‌زیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمی‌کرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و شلاق زد.

هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوه‌ها و دشت‌ها زندگی‌ می‌کرد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه می‌کرد، که همین عمل، باعثِ بیماری و مرگ وی شد. او در درجه اول به مباحث مربوط به جهان پیرامون خود توجه داشت و همچنین بر لزوم زندگی مشترک مردم در هماهنگی اجتماعی تأکید کرد. 

وی معتقد بود که اکثر مردم نتوانسته اند به این فهم برسند. لوگوس (“عقل-خرد برتر، ترجمه ها و تفسیرهای متعددی دارد اما به نظر شارحان، لوگوس در اندیشه هراکلیتوس به معنای قانون حاکم بر جهان است. ) ، یک اصل جهانی که از طریق آن همه چیز به هم پیوسته و تمام وقایع طبیعی اتفاق می افتد ، و به همین ترتیب مردم مانند خیال پردازان با دید کاذب از جهان زندگی می کنند. 

هراكلتوس ادعا می كند كه  تجلی  مهم لوگوس ، ارتباط اساسی میان اضداد است. به عنوان مثال ، سلامت و بیماری یکدیگر را تعریف می کنند. خوب و شر ، گرما و سرما و سایر تضادها به طور مشابه مرتبط هستند. علاوه بر این ، وی خاطرنشان کرد که یک ماده واحد ممکن است کارکردهای متفاوتی داشته باشد – آب دریا هم مضر است (برای انسان) و هم  مفید  (برای ماهی ها). او مدعی بود که جهان به عنوان یک چیز منسجم  وجود دارد.

سیستمی که در آن تغییر در یک جهت در نهایت با یک تغییر در جهت دیگر متعادل می شود. بین همه چیز، یک ارتباط پنهانی وجود دارد ، به طوری که آنهایی که ظاهراً “از هم جدا می شوند” در واقع “جمع می شوند”.این فلسفه او بعدها توسط برخی فلاسفه مشهور و بزرگ تاریخ با تفاسیر مختلف بکار گرفته شد. به باور بسیاری او بنیانگذار «دیالکتیک» است که همچنان امروز نیز در مباحث مختلف با تفسیرهای متفاوت از فلاسفه مشهور(مثل هگل، مارکس و…) بکار می‌رود.

یکی دیگر از مدعیات هراکلیتوس که همچنان امروز در مباحث معطوف به ذات گرایی و دیگر مباحث پابرجاست، پایداری و ثبات در عناصر جهان است. او ثبات را رد کردع و معتقد بود همه چیز در جهان در تغییر است. جمله مشهور او را شاید شنیده باشید :

«هیچکس نمی‌تواند پای خود را دوبار در یک رودخانه بگذارد».

او باور داشت در تمامیِ پدیده های جهان تغییر وجود دارد، اما لوگوس تنها چیزِ ثابت جهان است. همانطور که اشاره شد، بیشتر شارحان لوگوس در کلام هراکلیتوس را «قانون حاکم بر جهان» می‌دانند. قانونی که تضاد، ویژگی اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود.

کراتولوس 

کراتولوس از مهم‌ترین پیروانِ فلسفهٔ هراکلیتوس  و جانشین او در قرن پنجم پیش از میلاد بود. از وی شواهد و مدارک زیادی برجا نمانده است؛ اما به گفتهٔ ارسطو در  کتاب متافیزیک افلاطون پس از مرگ سقراط به سراغ کراتولوس رفته است. به تعبیر دیگر اندیشه های هراکلیتوس بواسطهٔ کراتولوس بر اندیشه افلاطون نیز تاثیر گذاشته بود. به عقیده ارسطو همین اندیشه ها منجر به نظریهٔ مثل  افلاطون شد.البته کراتولوس در مورد تغییر دائمیِ چیزها از هراکلیتوس افراطی تر بود و پارافراتر گذاشت. تا جایی که او جمله معروف هراکلیتوس را هم رد می‌کرد و میگفت:

”هراکلیتوس اشتباه کرده بود که میگفت نمی توان دوبار وارد یک رودخانه شد، چون اصلا یکبار هم نمی‌توان وارد یک رودخانه شد.”

او در جای دیگری میگوید حتی نمی‌توان درمورد چیزها حرف زد و تنها می‌توان آنها را نشان داد. چون دائماً در حال تغییر هستند ـ

کتاب هراکلیتوس

گفته می‌شود هراکلیتوس اثری به اسم دربارهٔ طبیعت  نوشته بود. البته اسم «دربارهٔ طبیعت»  عنوانی است که مورخین باستانی برای کتاب‌های بیشترِ پیشاسقراطیان استفاده می‌کنند و به ادعای دیوگنس لائرتیوس اسم کتاب وی «دیودوتوس» بوده است. 

نامِ کتاب را چنین گزارش شده است: «سکانی بی‌نقص برای هدایت زندگی» و تأکید شده که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبوده‌، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمت‌هایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد.

در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شده‌است؛ اما عده‌ای با توجه به شکلِ پاره‌هایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پاره‌ها به هیچ‌وجه همانند یک متنِ تنظیم‌شده نیستند و بیشتر شبیه به گفته‌هایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمان‌ها و مکان‌های مختلفی به زبان آورده‌است، و بوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمع‌آوری شده‌اند.

گفته می‌شود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در سپرده بود. این گفته ممکن است درست باشد. چرا که یکی از خدمات معابد در زمانِ باستان به ‌امانت‌گرفتنِ اشیای گران‌بها بود. از کتابی که هراکلیتوس نوشته‌بود، حدود ۱۳۰ متن باقی مانده‌ است. در مورد نسبت‌دادنِ برخی از پاره‌های برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آن‌ها تردید وجود دارد. برخی از محققین نیز تعدادی از پاره‌ها را به دو پاره تقسیم کرده‌اند؛

به همین دلیل تعدادِ پاره‌ها را برخی از محققین بیش از ۱۳۰ و برخی کم‌تر از این تعداد ذکر کرده‌اند، بنابراین در مورد تعداد پاره‌هایی برجای مانده از هراکلیتوس نمی‌توان با قطعیت صحبت کرد.همچنین ترتیب و شماره‌گذاریِ پاره‌ها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکل‌هایِ گوناگون انجام داده‌اند.

آرین رسولی

منابع

فیلسوف تاریک. داریوش درویشی، نشر پرسش.  شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۶۵-۰۱۸-۴.

https://www.britannica.com/biography/Heraclitus

wikipedia. fa

2 دیدگاه برای «هراکلیتوس ( Heraclitus )»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.