مکتب رواقی ( stoicism)
مکتب رواقی ( stoicism)
مکتب رواقی یکی از جنبشهای فلسفی عصر هلنیستی (دورهای از تاریخ یونان باستان ) بود. نام ارواقی از یک رواق نقاشی شده در آگورا در آتن گرفته شده است. اعضای این نحله در این رواق جمع شده و به گفتگو میپرداختند. معنای صفت انگلیسی stoical (خویشتندار) برخلاف معنای صفت epicurean (خوشگذران) از جهت ریشه فلسفی آن موجب گمراهی نیست.(حاشیه: اپیکوریان که از رقبای رواقیون بودند، لذت گرا هستند، اما لذت گرایی واژهایست که اگر با فلسفهٔ اپیکوریان آشنا نباشید کاملاً موجب سوبرداشت شما میشود، در اینجا مقصود این است که ریشه کلمه رواقیون چنین نیست و منجر به گمراهی نمیشود.)
رواقیون معتقد بودند که احساساتی نظیر حسادت یا ترس (یا وابستگی شهوت شدید یا عشق تشدید به هرچیز) یا قضاوتهای شخصیِ اشتباه هستند و یا از قضاوتهای اشتباه ناشی شدهاند، و حکیم (شخصی که به کمال اخلاقیات و عقلانیت را داراست)به آنها دچار نمیشود. رواقیون متأخر در دورهٔ امپراطوری روم، سنکا و اپیکتتوس بر روی این عقاید تاکید میورزیدند که حکیم از بدبختی مصون است و فضیلت برای خوشبختی کافیست. شاید مفهوم «آرامش رواقی» لب کلام در این مدعیات باشد. هرچند این مفهوم اشاره ای نمیکند به نگرشهای اخلاقی افراطیتر که رواقیون از آنها دفاع میکردند.
مثلاًاین ادعا که فقط حکیم آزاد است در صورتی که سایرین برده هستند. گرچه واضح است که برخی رواقیون با دفاع از نظرات مغایر با فهم متعارف نوعی لذت منحرفانه میبردند، ولی آنان بدلیل شوکه کردن دیگران چنین نمیکردند. اخلاق رواقی در ساختار نظریات فیزیکی و روانشناختی آنها و در چارچپب اخلاق یونانی، چنانچه از افلاطون و ارسطو ارث برده بودندتا حدی اعتبار پیدا کرد.
به نظر میرسد رواقیون از اینکه نگرش فلسفی آنها ذاتاً به هم وابسته اس کاملاً آگاه بودند. چون فلسفه را به سانِ جانداری میدانستند که منطق استخوان و عضلات او، اخلاق گوشت او و فیزیک جان اوست.( در روایتی دیگر اخلاق جان اوست.) نگرش رواقیون در منطق و فیزیک در خاص و جالب بودن دست کمی از نگرش اخلاقی آنها ندارد.
فلسفه زندگی
در بررسی آموزههای رواقیون باید توجه داشته باشیم که آنها فلسفه را شیوهای برای زندگی میدانستند، نه سرگرمی جالب و نه حتی عرصهای از معرفت. آنها فلسفه را فلسفه را مشق یا تمرین تعریف میکردند برای کسب مهارت مرتبط با هرآنچه مفید باشد.به محض پی بردن به چیستیِ حقیقیِ خویش و جهان پیرامون و بخصوص ماهیت ارزش، یکسره دگرگون میشویم. رواقیان از این منظر که تفکر درمانگرانه آنهاست با رقیب مهم خود، اپیکوریان اشتراک دارند و شاید همین وجه به توضیح اینکه چرا در نهایت هردو نحله تحتالشعاع مسیحیت قرار گرفتند کمک کند.
کتاب تأملات مارکوس اورلیوس تصویر جذابی از حکیم رواقی که در حال ساختن خویش است، ارائه میدهد. این کتاب، که خطاب به خویشتن هم نامیده شده، دفتر یادداشت مارکپس اورلیوس امپراطور است. وی در این کتاب نه تنها آموزههای مهم رواقی را به خودش یاداوری میکند، بلکه خود را سرزنش میکند که نتوانسته است در مواردی خاص این آموزهها را در زندگی بکار بگیرد. امروز نیز بسیاری افراد به مکتب رواقی به سان نوعی از انضباط روحی روانی رجوع میکنند.
مکتب رواقی هیچگاه مکتب صرفاً آکادمیک نبوده و برداشتهای مدرن از اندیشهٔ رواقی تلاش میکنند این سنت خود-دگرگونی را پیگیری کنند
نظریه فیزیکی
شاید بهتر است بررسی هستی شناسی رواقی با بخشی از رساله سوفیست (sophist) آغاز شود. افلاطون در آن رساله به جستجوی علائم آن چیزهایی که واقعی است یا وجود دارد میپردازد. یکی از جوابهای پیشنهادی این است که توانایی فعل یا انفعال نشانه مخصوص وجود واقعی است. (یا آنچه موجود هست)رواقیون این معیار را قبول دارند و به آن اضافه میکنند که فقط اجسام قادرند فعل و انفعال داشته باشند.به همین دلیل فقط اجسام وجود دارند. اما علیرغم اینها رواقیون شیوههای دیگری از ظهور بدلیل وجود داشتن را در لیست کامل جهان قرار میدهند.
اشیاء غیر فیزیکی مثل زمان، مکان یا گفتنی ها مستقر هستند، چنانچه موجوداتی مثل قنطورس اینچنین هستند. همچنین تمام اشیاء موجود جزئی هستند. رواقیون کلیها را ساختهٔ ذهن میدانستند و به نظر میرسد به برداشتی مفهومی شبیهشبیه برداشت جان لاک معتقد بودند. آنها گزارهٔ حملی آشکاری مثل «انسان حیوان ناطق و میراست»را مثل گزاره شرطی به شکل مبدل تلقی میکردند؛ «اگر چیزی انسان باشد، آنگاه آن چیز حیوان ناطق و میراست»رواقیون میان چهار عنصر دوتا (آتش و هوا) را فعال و دوتا را (آب و خاک) را منفعل میدانستند.
عناصر فعال، یا حداقل دو اصل گرما و سرما، ترکیب میشوند تا دم یا پنوما را تشکیل دهند. پنوما نیز خود علت نگهدارنده همه موجودات و راهنمای رشد و نمو اجسام جاندار است. علت حفظ کننده چیست؟ رواقیون معتقدند جهان ملأ است. آنها مثل ارسطو وجود فضای خالی یا خلأ، به جز اینکه کل جهان با خلأ احاطه شده، را رد میکنند
منطق
در نظر رواقیون محدودهٔ «منطق» (logike، یعنی دانش کارکردهای لوگوس یا عقل) بسیار گسترده است، و نه فقط شامل تحليل اشکال استدلال، بلکه شامل بلاغت، دستور زبان، نظریههای مفاهیم، گزارهها، ادراک و تفکر، و آنچه معرفت شناسی و فلسفه زبان مینامیم نیز میشود.
منطق به لحاظ صوری معمولاً فقط به دو بخش تقسیم میشد: بلاغت و جدل درباب پیشرفتهای رواقیون در منطق بسیار نوشتهاند. به طور کلی میتوان گفت منطق رواقیون، نوعی منطق گزارههاست نه منطق حدود مثل منطق قیاسی ارسطویی. رواقیون در یکی از شرحهای خود درباره اعتبار میگویند هر استدلال معتبر است اگر، از راه کاربرد پارهای قواعد بنیادی ، بتوان آن را به یکی از پنج شكل برهانناپذیر [استدلال] برگرداند.این پنج شكل برهان ناپذیر اشکالی آشنا هستند
*اگر p آنگاه q ؛ اما p؛ بنابراین q (وضع مقدم)
*اگر p آنگاه q؛ اما q ~؛بنابراین p~ (رفع تالی)
*چنین نیست که هم p و هم q؛ اما p؛ بنابراین q~
*یا p یا q؛ اما p؛ بنابراین q ~یا p یا q؛ اماp ~؛ بنابراین q
اینها و دیگر پیشرفتهای رواقیون در منطق به خودی خود جالب هستند، اما مواجهه رواقیون با مسائل مشخصی درباره وجه [یا جهت] و دو ارزشی بودن برای ماهیت کل مکتب رواقی مهمتر است. بویژه کرایسیپوس معتقد بود که دو ارزشی بودن و قانون طرد شق سوم حتی شامل گزارههای امکانی درباره رویدادها یا اوضاع خاص آینده می شود. (طبق قانون طرد شق سوم، در مورد یک گزاره، مثلاً p، و نقیض آن، p~. ضرورت صادق است، در صورتی که اصل دو ارزشی بودن بر این نکته تأکید دارد که جدول ارزشی که حرف ربطی نظیر «یا» را تعریف میکند تنها شامل دو ارزش، صدق و کذب است.)
بحث ارسطو در فصل نهم کتاب باری آرمینیاس (درباره عبارت) درباره یک نبرد دریایی فرضی که یا فردا روی خواهد داد یا فردا روی نخواهد داد، به طور سنتی دال بر انکار این مطلب تلقی شده است. (تفسیر درست نظر او زیر سوال است.) ارسطو این استدلال را مطرح میکند که اگر اکنون این امر یا صادق یا کاذب است که فردا نبردی دریایی درخواهد گرفت بیایید به خاطر پیشبرد بحث فرض کنیم که کاذب است، آنوقت تصور کنونی ما در این مورد که آیا فردا باید برویم و بجنگیم بیمعناست زیرا هم اکنون از پیش، هر تصمیمی هم که بگیریم، صادق است که نخواهیم جنگید. چه بسا عوامل علّی ای در کار باشند که این امر را رقم بزنند؛ مثلاً امکان دارد تصمیم به جنگیدن بگیریم اما هوای گرم امروز بادی را برخیزاند که فردا عليه ما باشد.
پاسخ ارسطو به این مسئله، بر اساس یک خوانش، انکار (شمول] اصل دو ارزشی برای گزارههای امکانی آینده است: اکنون نه صادق است نه کاذب که فردا نبردی دریاییدر خواهد گرفت. خروسیپوس ظاهرا نمی توانست چنین استثنایی را بپذیرد، و ممکن است او بهای عدم انسجام را نوعی جبرگرایی علی سفت و سخت تلقی کرده باشد: همه چیز بر حسب علل پیشایند روی می دهد ( در مورد نگرش رواقیون پیرامون جبر و اختیار به مقالهٔ جبر و اختیار در رجوع شود.)
برگردان: آرین رسولی
منبع
Stanford Enclyclopedia of philosophyدانشنامه فلسفی استنفورد.
مطالعه بیشتر
مدت یک هفته مانند یک رواقی زندگی کنید