اسرائیل / فلسطین و ذهنهای دوگانهساز
اسرائیل / فلسطین و ذهنهای دوگانهساز
روایتهای انتزاعیِ کلی و هویتهای موهوم از بزرگترین عوامل جنایات تاریخ بوده و هست. اگر واقعا با تعمق کافی به اسرائیل و فلسطین فکر کنید، چیزی جز هویتهایی برای ‘دیگری’ ساختن
از انسان نیست. یک انسان اسرائیلی و یک انسان فلسطینی، با
این دو واژهی فلسطین و اسرائیل تفکیک نمیشوند مگر با سطحینگری. دو انسان از نظر کنش و واکنشهایشان متمایز میشوند.
برای مثال اگر کسی اسرائیلی یا فلسطینی بود و مرتکب جنایت
شد محکوم است و این که اسرائیلی باشد یا فلسطینی، تفاوتی ندارد. اگر برای شما جنایت “توسط چه کسی” اهمیت دارد، وجدان اخلاقی شما نیاز به خانهتکانی جدی دارد.
با این متر و معیار هویتهای موهوم جعلی، با مرزهای موهوم اختراعی، نباید انسان را داوری کرد. امروز از بمبهای ویرانگر اسرائیل شاد میشوید؟ یا دیروز از برخی صحنههای دلخراش
توسط حماس شاد بودید؟ هر کدام شادتان کرد یعنی گرفتار پیشداوریهای ناروا هستید.
کافیست لحظهای کودکی را تصور کنید که نمیدانید او
اهل کجاست؟ اما زیر موشکباران جانش را، یا عزیزان و نزدیکانش
را از دست میدهد و بوی مرگ تمام هستیاش را فرا گرفته است.
یا سالخوردگان و حتی جوانان و نوجوانانی بیگناه که اگر از عزیزان نزدیک ما بودند هیچگاه برچسبهای هویتی موهوم برایمان مهم نبود تا عاملان این وضع را محکوم کنیم، اما ذهن دوگانهساز و متکی بر پیشداوریهای مبتنی بر هویت، قبل از داوریاش، هویتها و
تاریخ و هزار برچسب دیگر را میکاود تا جنایت علیه آنها را محکوم کند؛ یا برعکس توجیه کند.
البته ممکن است مثل برخی از خاماندیشان تصور کنید اخلاق از سیاست جداست و اخلاق چه ربطی به سیاست دارد؟ در این صورت علاوه بر وجدان اخلاقی، قوهی عقلانی شما هم نیاز به خانه تکانی دارد. چون آغاز و مسیر و غایت سیاست اخلاق است.
اما ماجرا به همین ختم نمیشود که در یک جمله بگوییم جنایت از هر سمتی محکوم است. بحث وسیعتری هم هست؛ فلسطین، فارغ از حماس، و دولت اسرائیل فارغ از مردمش.
اگر مسئله، داوری میان مردم فلسطین و دولت اسرائیل باشد بی چون و چرا دولت اسرائیل تاکنون کارنامهای مملو از جنایت علیه بشریت داشته و دارد. در مقابل با نیرویی بسیار ضعیفتر، گروههایی هم از طرف مقابل جنایت کردهاند. همانطور که در دو سمت ماجرا صلحطلبان آزادهای وجود داشتهاند. اما اگر داوری میان حماس و دولت اسرائیل باشد، علت جنایات حماس مشخص است؛ از سکوت طولانی مجامع بینالمللی بهویژه قدرتها در برابر جنایات هولناک دولت اسرائیل گرفته تا عقاید و منطق مشابه حماس، با دولت و تندروهای اسرائیل.
زیرا تفاوت چندانی در منطق حماس و دولت اسرائیل وجود ندارد و یک منطق در دو جبهه قرار گرفته است. اما با وجود این علتها، توصیف جنایات حماس قابل فهم است، نه قابل پذیرش. از توصیف علت جنایت، توجیه جنایت درنمیآید. خاماندیشیست اگر کسی بگوید علت خشم حماس را میفهمم،
پس… کشتار مردم اسراییل در فلان فستیوال موزیک یا تیراندازی به غیرنظامیان و گروگانگیری و… توجیه میشود! افکار دوگانهساز را کنار بگذارید و تک تک انسانها را بدون برچسب هویتهای موهوم داوری کنید.
با یک کلمهی فلسطین و اسرائیل و کلیات مبهمی از این قبیل، هر جنایتی در این جهان توجیه میشود و شما هربار بین صفآرایی دو جبههی باطل، با کلیبافیهای ذهن خود، فورا وارد یکی از دو جبهه میشوید. اینجاست که به جای عقل، مشتتان گره میشود و با مشتهای بسته به دنبال چیدن میوههای نو هستید!
نکته بعدی اینکه چرا فلسطین از حماس جداست؟ چون همین حرکت حماس هم نتیجهاش جز فلاکت بیشتر فلسطینیها نیست و پیداست که آنها برای حماس اهمیت چندانی ندارند. درست همانطور که قدرتها هربار جنایتی علیه فلسطینیها شد سکوت کردند؛ “سکوتی که صدایی گوشخراش برای هر وجدان بیداری داشته و دارد” و برعکس با استانداردی دوگانه جنایت علیه اسرائیلیها را در بوق و کرنا کردند. حالا اما با انتشار چند تصویر این سکوت شکسته اما نه به سود انسانهای در رنج و عذاب فلسطین، بلکه علیه آنها! حالا نه فقط منطق استاندارد دوگانه، بلکه منطق “محکوم کردن قربانی” هم دامن مردم فلسطین را خواهد گرفت.
نتیجه اینکه همیشه ایستادن در وسط دو طرف دعوا و جنگ، جای درستی نیست “مگر دو طرف سیاه باشد.” در ستیز میان حماس و اسراییل دو طرف سرخ است، سرخ از خون.
گردونهی بیانتهای “کی اول بود؟”
چرخهی تاریخی مقصریاب، نگرشیست که هر طرفی، به گذشته نظر میاندازد و میگوید طرف الف اول خشونت کرد. مثل دعوای دو کودکی که وقتی صدای جیغ یا گریهی آنها بلند شد و بزرگتری به سراغشان رفت، میگویند:”اون اول شروع کرد.”
در بسیاری از نزاعها همین نگرش را میبینیم که به تاریخ برمیگردند و میگویند جنایت را اول طرف الف شروع کرد. این نگرش در بسیاری موارد حاصلی جز تداوم و تکرار جنایت ندارد، زیرا مثل توپ تنیس هربار طرف مقابل ضربهای میزند و آن را پاسخی به ضربهی حریف میانگارد. البته منظور این نیست که هر دفاع یا واکنشی به یک کنش ناروا محکوم یا ناموجه است، اما گاهی این نگرش و رفت و برگشتهای خشونتآمیز با این بهانه که طرف مقابل در طول تاریخ شروع کنندهی خشونت بوده تکرار و تداوم مییابد. آنقدر تکرار که دیگر شروع کنندههای آن حتی استخوانهایشان هم پوسیده. چیزی مشابه مغالطه “پس تو هم چی.”
دوگانه یا چندگانه؟
اگر دقیقتر به موضوع بنگریم این ماجرا در کلیترین حالت خود چهارگانه است و نه دوگانه. ۱-مردم عادی ساکن اسرائیل ۲-مردم عادی ساکن فلسطین۳-دولت اسرائیل۴-حماس
برای قضاوت میان هرکدام از این چهار بخش(که هرکدام از آنها نیز میتوانند به دستاهای بیشتر تقسیم شوند که بگذریم…) داوری متفاوتی باید داشت. مثلا در تقابل دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین، هر دو طرف محکوم نیستند، بلکه یک طرف آن یعنی دولت اسرائیل، بی برو برگرد محکوم است. در تقابل حماس و دولت اسرائیل اما حماس هم بهخاطر کشتن یا گروگانگیری یا مجروح کردن غیرنظامیان محکوم است و هم بهخاطر آسیبی که در نتیجهی اقدامش نصیب مردم فلسطین میشود محکوم است و گویی حماس یک جلیقهی انتحاری به تمام مردم غزه بست.
اما در طرف مقابل دولت اسرائیل هم صرفنظر از جنایات تاریخیاش، حالا نیز، با حملات سبعانه و ددمنشانه و سخنان نفرتانگیز مقامات رسمیاش محکوم است. سخنانی که مثل هر کشتار و جنایتی، ابتدا از قربانیان انسانیتزدایی میکند و سپس با محاصرهی غیرنظامیان آب و برق را بسته و زیر آتش مرگبار خود میگیرد! پس در تقابل دولت اسرائیل و حماس، در محکوم کردن جنایات هرکدام نباید دچار لکنت شد.
پس برای داوری این چهارگانه، باید دید که میان کدامشان به داوری نشستهایم تا مشخص شود تقابل محکوم-مظلوم در میان است یا نه، محکوم-محکوم.
پ.ن: بسیاری از نکات مهم و اساسی، از تاریخ دور گذشته تا پیش از حملهی حماس وجود دارد که توصیف و سپس تحلیل آن بسیار مفصل است. از تک تک خطاها و جنایات و حتی تخطی از قوانین بینالمللی توسط دولت اسرائیل، که نمونهی عیان آن، شهرکسازیها بود. اشاره به هرکدام، نادیده گرفتن بقیهی آنهاست اما اکنون بسیاری از افراد ماجرای اسرائیل و حماس را با نسبتشان با حاکمیت ایران متصل کرده و مخلوطی ساختهاند که گویی محکوم یا مظلوم شمردن اسرائیل ربطی به موضع جمهوری اسلامی ایران دارد.
آرین رسولی نویسنده و پژوهشگر فلسفه و کیهانشناسی
اینستاگرام: arianrasouliii@