جامعه‌ی بی‌چرا جامعه‌ی بی‌چاره

جامعه‌ی بی‌چرا جامعه‌ی بی‌چاره

اگر شما از جمله کسانی هستید که از پیش در هر بحث و‌ مناقشه‌ای، سخنان کسی که نتیجه‌گیری نهایی وی با باور و نگرش شما هم‌سو باشد را مستدل‌تر و متقن‌تر می‌دانید، شما نیز گرفتار و سازنده‌ی جامعه‌ بی‌چرا هستید.

اگر شما با سخنانی مواجه شدید که ده‌ها ادعا در آن گنجانده شده و برای هیچ‌کدام از آنها حتی برخی از آنها دلیلی اقامه نشده بود و شما آنها را پذیرفتید، باز هم شما گرفتار و سازنده‌ی جامعه‌ی بی‌چرا هستید.

از این‌ها فراتر برویم، اگر شما درباره‌ی مهم‌ترین باورها و عقاید خود به قول دکارت در هر موضوعی دست‌کم یک بار چون و چرا نکرده‌اید، باز شما سازنده و‌ گرفتار جامعه‌‌ی بی‌چرا هستید.

یا اگر شما در مواجهه با اخبار و مدعیات مختلف افراد در تمام رسانه‌ها با هر جهت‌گیری، عینک شک و تردید به چشم نزده‌اید یا چون و چرایی در مقابل مدعیات آنها نمی‌کنید، باز هم…
خلاصه‌ی کلام‌ این‌که اگر شما در برابر هر ادعا، به نسبت نوع ادعا، مطالبه‌ی دلیل نمی‌کنید، جزئی از اجزاء یک جامعه‌ی بی‌چرا هستید که البته احتمالا خودتان هم گرفتار آن‌ جامعه هستید، به این معنا که علت این رویکرد شما بالیدن در چنین جامعه‌ و فرهنگی‌ست که چون و چرا ندارد و اهل پرسشگری و استدلال نیست.

بارها برای من پیش‌ آمده…، یا اصلا ناگفته از رفتار جامعه پیداست که گرایش عمده‌ی آن رد یا قبول ادعاهای نهایی‌ست یا مثلا در موضوعات مختلف از جمله سیاسی، عقیدتی و غیره، نگرش شما اهمیت دارد و بس، نه استدلال‌های شما.

این رفتار یک جامعه‌ی بی‌چراست و فرهنگ تاریخی آن گرفتار چنین معضل بنیادینی‌ست که پایه و اساس تمام بی‌چارگی‌ها در همین بی‌چرایی‌هاست.

البته همین حالا باید دقت کنید که ادعای خود این متن را هم بی‌‌ چون و چرا نپذیرید. تا اینجا هیچ دلیلی برای این ادعا ارائه نشده که ‘چرا’ جامعه‌ بی‌چرا به جامعه‌ای بی‌چاره بدل خواهد شد؟ پس اگر تا همین‌جا پذیرفتید که این ادعا هم موجه است، چندان اهل چون و چرا نیستید مگر آن‌که خودتان در ذهنتان دلایلی را برای این مدعا ساخته یا حدس زده باشید.

البته چون و چرا کردن در برابر ادعاهای مختلف، شرط کافی سعادت جامعه نیست، اما حتما شرط لازم است و نه فقط شرط لازم، بلکه شرطی اساسی و ضروری.

چرا؟
چون سعادت هر جامعه‌ای نیاز به بهبود و ارتقا سطح باورها و نگرش‌های صادق یا موجه دارد. به عبارت ساده‌تر، نظرات تک تک افراد جامعه هرچه به حقیقت نزدیک‌تر باشد، آن جامعه سعادت بیشتری نصیبش می‌شود و برای مسائل و مشکلات خود چاره‌های کاربردی‌تر، عملی‌تر و باکیفیت‌تری می‌اندیشد. با مثالی ساده‌تر، اگر شما قصد ساختن یک ساختمان را داشته باشید اما در ریاضیات و محسابات شما خطایی وجود داشته باشد یا برآوردهای ساده‌ی فیزیکی شما از وزن و جرم و حجم اجسام خطا باشد، یا اصلا ساختمانی ساخته نخواهد شد یا در خوشبینانه‌ترین حالت فرضی، ساختمان‌ شما دیر یا زود فرو می‌ریزد.
پس ما برای حل هر مسئله‌ای و پیدا کردن بهترین راهِ چاره نیازمند باورها و عقاید و نظرات صادق و موجه هستیم که با حقیقت مطابقت بیشتری داشته باشد.

با پذیرش این نکته، ما برای ارتقا سطح سعادت یک جامعه در کل، نیازمند نزدیکی و قرابت هرچه بیشتر نظرات افراد جامعه با حقیقت هستیم. حقیقت در اینجا به معنای داشتن نظراتی است که با واقعیت‌های بیرونی مطابقت دارد(وارد بحث تفصیلی آن نشویم زیرا همین‌قدر کفایت می‌کند).

اما چگونه می‌توان به باورهای صادق یا موجه‌ بیشتری دست‌ یافت؟ با پرسشگری و دست‌یابی به بهترین شواهد و استدلال‌ها. خود این پرسشگری و دست‌یابی به بهترین شواهد و استدلال‌ها از کجا حاصل می‌شوند و چگونه باید به آنها دست یافت؟ با “چرا”. یعنی هر ادعایی را آن‌قدر از فیلتر چون و چرا عبور دهیم و دلایل و شواهد آن را بسنجیم تا به کشف بهترین شواهد و استدلال‌ها برسیم. به تعبیر دیگر با نوعی نگاه شک‌گرایانه به مدعیات مختلف نگریستن و حتی در مواجهه با خود استدلال‌ها و شواهد نیز به سادگی تسلیم نشده و آن‌قدر سوزنمان روی “چرا” گیر کند تا به نقطه‌ای واقعا قانع کننده و متقن برسیم.

بنابراین به‌طور خلاصه ما برای این‌که به بهترین راه‌حل‌ها و چاره‌های هر مسئله‌ای برسیم، چون چرا کردن یکی از شروط ضروری و لازم ماست و نیازمند التزام تام و تمام به عقلانیت و استدلال هستیم. و اما برعکس، اگر چنین رویه‌ای نداشته باشیم کاسه‌ی ادعاهای ما آنقدر پر است که لبریز می‌شود، اما در کاسه‌ی دلایل و شواهد ما دریغ از یک قطره خردورزی. تا جایی که این روند بی‌چرایی، ما را به بی‌چارگی می‌رساند و تازه می‌پرسیم چرا بی‌چاره‌ایم!

آرین رسولی

پ.ن:البته این استدلال خلاصه که در این مطلب آمده، تنها مشتی از خروارها استدلال و شواهد دیگری‌ست که می‌توان در تایید این ادعا عرضه کرد. اما همین استدلال ساده نیز کفایت می‌کند.

-عنوان این متن متاثر از مقاله‌ی محمد مختاری تحت عنوان “فرهنگ بی‌چرا” در کتاب تمرین مداراست.

1 دیدگاه برای «جامعه‌ی بی‌چرا جامعه‌ی بی‌چاره»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.