اعتبارسنجی مطالب ؛ چگونه اعتبار ادعاها را در تمام زمینه ها (علمی و غیر علمی) تشخیص دهیم؟ [بخش دوم/آخر]

اعتبارسنجی مطالب ؛ چگونه اعتبار ادعاها را در تمام زمینه ها (علمی و غیر علمی) تشخیص دهیم؟ [بخش دوم/آخر]

همانطور که اشاره شد اعتبارسنجی در مورد ادعاها و مسائل مربوط به علوم تجربی به مراتب ساده تر از سنجش اعتبار مطالب، در سایر معرفت های بشر، مثل علوم انسانی است.

برای مثال اگر ما دو مطلب و مدعای فلسفی یا هر حیطه ای که با روش عقلی (در مقابل روش تجربی مثل علوم تجربی) سر و کار دارند، پیش روی خود داشته باشیم ، تعیین صدق و کذب هر یک از آنها ، با رجوع به منابع خاص و بررسی آزمون و خطاهای موجود، ممکن نیست.

از همین نقطه ، مناقشات بسیار گسترده و مفصلی که وجود دارند ، ذهن محقق را به آشفتگی خواهند کشید.شخصی که هیچ اطلاعی در موضوعات فلسفی، یا علوم سیاسی (و یا از این دست موضوعات ) ندارد، با ده ها جواب روبرو می شود که همگی در پاسخ به یک سوال ارائه شده اند. گزینش یکی از این جواب ها با چه معیاری باید صورت بگیرد؟ برخی ممکن است ادعا کنند چنین معیاری وجود ندارد که باعث شده تا امروز مناقشات ابدی وجود داشته باشند. اما اگر کمی تأمل کنیم ، معیاری را خواهیم یافت که می توان در سنجش و داوری میان استدلال های مختلف ، ما را یاری کند.

این معیار منطق است،یعنی بررسی ساختار منطقی استدلال ها. مکاتب مختلفی در طول تاریخ فلسفه ظهور کرده اند ، اما همانطور که فردریک کاپلستون می گوید
صرف این که مکتبی مکتب دیگر را رد کرده باشد، ثابت نمی کند که آن مکتب واقعا نادرست بوده، بلکه برای این امر دلیل و برهان و استدلال کافی لازم است.
به همین دلیل، بی معنی است که بگوییم که توالی و تعاقب مکاتب دلیلی بر این است که هیچ فلسفه درستی وجود ندارد و هیچ فلسفه صحیحی نمی تواند وجود داشته باشد. علاوه بر این ، بسیاری از آراء و افکار در میان فلاسفه و مکاتب فلسفی مشترک است و نباید چنین پنداشت که به تعداد مکاتب فلسفی و به تعداد فلاسفه، فلسفه های واقعا متمایز و متفاوت وجود دارند.

استدلال های متنوعی در مورد موضوعات مختلف وجود دارد ، اما تمام استدلال ها از قوت و اعتبار یکسان برخوردار نیستند. هر چقدر هم که یک استدلال یا مکتب تا امروز مدافعان زیادی داشته باشد، دلیل بر صحت و قوت استدلال های آن نیست.

یکی از ابزارهای منطقی در بررسی استدلال ها در شاخه هایی که روش عقلی دارند(علوم انسانی) وجود مغالطات در استدلال های مختلف است. شناخت مغالطات به ما کمک می کند تا وقتی با استدلالی روبرو هستیم ، با موشکافی ، مغالطه های آن را بیابیم .

ابزار منطقیِ دیگر نیز جلوگیری از خطاهای معرفت شناختی و خطاهای روان شناختی است. یعنی این توانایی را داشته باشیم که از خطاهای ذهنی و روانی خود در بررسی یک استدلال جلوگیری کنیم. نمونه ی رایج چنین خطاهایی که اغلب توسط خود ما صورت می گیرد، ” سوگیری ” است. تعلق خاطر ما به یک اندیشه ی خاص که مانع از بررسی منطقی و دقیق ما می شود و هر استدلالی–ولو با شدیدترین مغالطه ها و خطاهای منطقی –در تایید نظرات ما ارائه شود ، بی درنگ آن را میپذیریم و هر چیزی بر خلاف آن ، بی درنگ مردود می دانیم.

بنابراین از یک سو کنار نهادنِ خطاهای معرفتی خودمان و از سوی دیگر بررسیِ منطقیِ ساختار استدلال ها در سنجش آراء و نظرات مختلف به ما کمک شایانی می کنند.

نکته ای که مدیون فلاسفه تحلیلی هستیم، همین واکاویِ دقیق و موشکافانه ی زبان است. یعنی گزاره هایی که در یک ادعا بکار می رود ، مو به مو نیازمند بررسی هستند .

با بکارگیری این روش ها و سایر روش های منطقی در ساختار استدلال ها ، خواهیم دید که دیگر با انبوهی از نظرات و آراء متعدد و متکثر در باب هر موضوعی روبرو نیستیم، بسیاری از نظرات و استدلال ها ، آلوده به مغالطات و خطاهای منطقی هستند.

اما همانطور که در علم ،بررسی و سنجش برخی ادعاها ، دشوارتر است، در فلسفه نیز بررسی یک دسته از نظرات دشوارتر هستند و آن ، آراء فلاسفه ای است که دشوارگویی و پیچیده گویی می کنند و با واژگان قلنبه سلنبه و ثقیل عدم محتوای نظرات خود را پوشش می دهند. بسیاری از متون فلاسفه چنین اشکالی دارند ، از هگل گرفته تا هایدگر و بسیاری فلاسفه مشهور تاریخ ، با چنین ایراد بزرگی روبرو هستند. معمولاً با بررسی نظرات این دست فلاسفه ، به مهملات و گزاف گویی های متعدد برمیخوریم، که خود این موضوع نیازمند بررسی مجزاست.

( پیش از این در باب ساده گویی و دشوار گویی در مطلبی دیگر توضیحاتی داده شده است، اما اهمیت این موضوع بقدری گسترده و دارای ابعاد بیشتر است که مستلزم بررسی بیشتر و مطالب متعدد است و باید هر کدام از فلاسفه را با اشارات و جزییات دقیق بررسی و نقد کرد.)

مورد دیگری که بر سر آن اختلاف وجود دارد ، عدم تطبیق و سازگاری با علوم است. به این معنا که اگر گزاره ها و بخش هایی از یک استدلال ، ولو جزء کوچکی از کل آن ، با تجربه (بطور مشخص علوم تجربی) ناسازگار باشد ، استدلال فوق اعتباری نخواهد داشت. فرض کنید یک استدلال فلسفی با گزاره ها، مقدمات ،صغری ، کبری و بطور کلی ساختار منطقیِ مفصل یک ادعا را مطرح میکند که بطور تجربی قابل آزمون نیست. اما یک بخش از این استدلال گسترده، مثلا یک گزاره ی آن ، با یک گزاره ی علمی بطور قاطع در تضاد است. اگر این بخش، قابلیت تفسیر ، به شکلی که این تضاد را رفع کند، نداشته باشد و از طرفی تجربه این گزاره ی علمی را تأیید کرده باشد، این استدلال مردود است.

نکته آخر اینکه این نمونه ها و ابزار راهگشا هستند ، اما رأی و نظری قطعی و بی چون و چرا برای ما به ارمغان نمی آورند، بلکه در جهت رسیدن به نظرات قابل دفاع ما را یاری خواهند کرد.همچنین این مطلب به شکلی فشرده و کلی به مسائل اشاره داشته است.

#arian_x

1 دیدگاه برای «اعتبارسنجی مطالب ؛ چگونه اعتبار ادعاها را در تمام زمینه ها (علمی و غیر علمی) تشخیص دهیم؟ [بخش دوم/آخر]»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.