هاسنفیلدر ؛ چرا فیزیک پیشرفت نکرده است

هاسنفیلدر ؛ چرا فیزیک بنیادی چهل سال پیشرفت نکرده است

در صورت ادامه مواجهه با فلسفه علم به عنوان یک شوخی، فیزیکدانان با رکود مواجه میشوند

چرا فیزیک در 50 سال پیشرفتی نداشته است

از اواسط دهه 1970 که مدل استاندارد فیزیک ذرات به پایان رسید ،در فیزیک بنیادی پیشرفتی ندیدیم. از آن زمان تاکنون ، نظریه‌هایی که ما برای توصیف مشاهدات استفاده می کنیم ثابت مانده است.

مطمئناً برخی جنبه های این نظریه ها بعداً به صورت آزمایشی تأیید شده‌اند. آخرین ذره تأیید شده بوزون هیگز بود که در دهه 1960 پیش بینی شد و در سال 2012 اندازه گیری شد. اما بیش از 80 سال سایر آنها، امروز به همان اندازه حل نشده‌اند که در همان موقع حل نشده بودند.علت اصلی این رکود این است که فیزیک تغییر کرده است ، اما فیزیکدانان روش‌های خود را تغییر نداده‌اند. همانطور که فیزیک پیشرفت کرده است ، آزمایش های بنیادی به طور فزاینده‌ای دشوارتر شده‌اند. پیشرفت‌های تکنولوژی اندازه‌گیری و هزینه‌ها را کنترل نمی کند. به همین دلیل است که در فیزیک امروز ، همکاری هزاران انسان و دستگاه‌های عاملی داریم که میلیاردها دلار قیمت دارند.با آزمایش های کمتر، اکتشاف‌های اصلی رو به رشد، بعید به نظر می‌رسند و بدون آن اکتشافات ، پیشرفت تکنولوژیکی که برای حفظ صرفه جویی آزمایش ها از نظر اقتصادی لازم است هرگز تحقق نمی‌یابد.

این یک دور باطل است: آزمایش های گران‌قیمت منجر به عدم پیشرفت می‌شود. با عدم پیشرفت هزینه‌های آزمایش‌های بیشتر افزایش می‌یابد. این چرخه سرانجام به بن بست می‌رسد که آزمایش‌ها خیلی گران تمام شوند و قیمت مناسبی نداشته باشند. برخورد دهنده ذرات 40 میلیارد دلاری چنین بن بستی است.تنها راه اجتناب از گیر افتادن در این دور باطل ، انتخاب مناسب فرضیات برای آزمایش است. اما فیزیکدانان هنوز با ایده “فقط مشاهده” مثل قرن نوزدهم عمل می کنند. آنها فکر نمی کنند که کدام فرضیه ها می‌توانند نویدبخش باشند، زیرا به آنها آموزش داده شده که این کار را انجام ندهند.

چنین خود اندیشی مستلزم آگاهی از فلسفه و جامعه شناسی علم است ، و این موضوعاتی است که فیزیکدانان صرفاً به شوخی های انتقادی آن می‌پردازند. آنها معتقدند که خیلی باهوش هستند و باید آنها در مورد آنچه انجام می‌دهند فکر کنند.

نتیجه این بوده که آزمایش‌ها در فیزیک بنیادی از دهه 1970 تنها نظریه‌های موجود را تأیید کرده است. هیچ کس شواهدی از چیزی فراتر از آنچه که ما قبلاً می‌دانستیم پیدا نکرد.

هاسنفیلدر

اما فیزیکدانان نظری درس نگرفته‌اند و هنوز هم فلسفه و جامعه شناسی علم را نادیده می‌گیرند. من هر بار که سعی می‌کنم به یک کیهان شناس یا فیزیکدان ذرات توضیح دهم که به روش‌های هوشمندانه‌تری برای به اشتراک گذاری اطلاعات و تصمیم گیری در جوامع بزرگ ،به همفکر نیاز داریم ، تقریباً با این رفتار منفی روبرو می‌شوم. اگر اصلاً واکنشی نشان دهند ، توهین می‌کنند، اگر من خاطرنشان کنم که تقویت اجتماعی – با تفکر گروهی – همه ما را تحت تأثیر قرار می دهد مگر اینکه ما به طور جدی برای جلوگیری از آن اقدام کنیم.

فیزیکدانان نظری به جای بررسی شیوه ارائه فرضیه ها و تجدید نظر در روش‌هایشان ، عادت کرده‌اند که حدس و گمان‌هایی کاملاً بی‌اساس را مطرح کنند. بارها و بارها شنیده‌ام که آنها توجیهی برای تولید داستان های ریاضی بی مغزشان به عنوان “حدس و گمان سالم” دارند – کاملاً غافل از اینکه این نوع حدس و گمان‌ها به طرز قابل توجهی برای ده ها سال کار نکرده و همچنان ادامه دارد. هیچ چیز سالمی در این مورد وجود ندارد. این علم بیمار است و به اندازه کافی شرم آور ، دیدن این برای هر کسی که در این زمینه فعالیت نمی کند ، ساده است.

این رفتار مبتنی بر ناامیدی ساده لوحانه است ، نه اینکه از آن آگاه نباشیم ، آگاهی از اینکه علم همیشه به طریقی پیشرفت می‌کند و دیر یا زود مطمئناً کسی چیز جالبی پیدا می‌کند . اما حتی اگر چنین اتفاقی افتاده باشد – حتی اگر کسی قطعه ای از معما را پیدا کند – در این مرحله ما متوجه آن نمی شویم ، زیرا امروز هر قطرهٔ پیشرفت نظری اصیل، در اقیانوس “حدس و گمان های سالم” غرق می‌شود.

و بنابراین ، آنچه ما در اینجا در فیزیک بنیادی داریم ، یک شکست روشن از روش علمی است. تمام این پیش‌بینی‌های اشتباه باید به فیزیکدانان آموخته باشد که فقط به این دلیل که می توانند معادلاتی را برای چیزی بنویسند ، به این معنا نیست که این ریاضی یک فرضیه علمی امیدوار کننده است. نظریه ریسمان ، ابرتقارن ، چندجهانی خوب هستند ، برای آن ریاضی وجود دارد،حتی ریاضی زیبا. اما این بدان معنا نیست که این ریاضی واقعیت را توصیف می‌کند. فیزیکدانان به روش‌های جدیدی احتیاج دارند. روش‌های بهتر روش‌های متناسب با قرن حاضر.

من بارها گفته‌ام که نگاه کردن به تاریخچه فیزیک به ما می‌آموزد که رفع ناسازگاری مسیری مطمئن برای دستیابی به موفقیت بوده است ، بنابراین این همان چیزی است که ما باید روی آن تمرکز کنیم. من شاید با طرح این موضوع در مسیر اشتباه قرار داشته باشم اما می‌توانم در این لحظه از تاریخ بگویم من تنها فیزیکدانی هستم که حداقل ایده‌ای برای اینکه چه کارهایی انجام شود، ارائه داده‌ام.(البته چند تن دیگر غیر از هاسنفیلدر نیز ایده‌هایی داده‌اند و برای پیگیری این موضوع می‌توانید به مقالات دیگری که پیش از این ارائه دادیم و در انتهای مقاله آمده رجوع کنید)

چرا فیزیکدانان نگاهی جدی به تاریخ خود نمی‌اندازند و از شکست‌ها نمی آموزند؟ زیرا سیستم علمی موجود یادگیری را تشویق نمی‌کند. فیزیکدانان امروز با خوشحالی می‌توانند با نوشتن مقاله در مورد چیزهایی که تاکنون کسی مشاهده نکرده ، شغل خود را تضمین و هرگز آن را رعایت نمی‌کنند. این موضوع همچنان ادامه دارد زیرا هیچ مانعی وجود ندارد و هیچ کس نمی تواند جلوی آن را بگیرد.

ممکن است بخواهید این مسئله را به عنوان یک نگرانی جزئی مطرح کنید زیرا – برخورد دهنده 40 میلیارد دلاری به کنار – چه کسی به اصول فیزیک اهمیت می دهد؟ شاید همه این نظریه پردازان ریسمان ده ها سال است که مالیات را هدر می‌دهند ، خوب ، اما در طرح کلی چیزها این همه پول نیست. من به شما این مقدار بگویم؛ نظریه پردازان گران نیستند.اما حتی اگر این موضوع ربطی به نظریه پردازان ریسمان ها و چندجهانی نداشته باشد ، باید درباره آنچه در اینجا اتفاق می افتد نگران باشید. فیزیک بنیادی قناری موجود در معدن زغال سنگ است. این یک رشته قدیمی است و اولین کسی است که به این مشکل پرداخته است. اما در صورت گران شدن آزمایش‌ها و جذب بخش های بزرگی از جامعه علمی ، دیر یا زود همان مشکل در سایر رشته‌ها نیز گسترش خواهد یافت.

در واقع ، ما خواهیم دید که در پزشکی و اکولوژی نیز اتفاق می‌افتد.

آزمایشات مواد مخدر در مقیاس کوچک تقریباً دوره‌اش گذشته است. اینها فقط برای یافتن همبستگی‌های درون چهره شما که در بیشتر افراد جهان وجود دارد ، خوب است. بنابراین ، پزشکی ، به طور گسترده مجبور به اتکا به داده های جمع آوری شده از گروه‌های بزرگ در دوره‌های طولانی برای تشخیص ها و نسخه های شخصی شده خواهد بود. مطالعات لازم برای این کار بسیار پرهزینه است. آنها باید با دقت انتخاب شوند ، زیرا بسیاری از آنها نمی توانند ساخته شوند. مطالعه اکوسیستم با یک چالش مشابه روبروست ، جایی که تحقیقات کوچک و مجزا در حال رسیدن به مرزهای خود هستند. چگونگی برخورد فیزیکدانان با بحران خود ، الگویی برای سایر رشته ها خواهد بود. بنابراین شاهد این فضا باشید.

برگردان: آرین رسولی کیهان شناس و پژوهشگر فلسفه

سابین هاسنفیلدر 8 ژانویه 2020

منبع:

https://www.math.columbia.edu/~woit/wordpress/?p=11551

پ. ن: برای مطالعه بیشتر پیرامون این موضوع می‌توانید به مقالات زیر رجوع کنید.

http://52hertzz.com/stringtheory/

http://52hertzz.com/mqscarroll/

http://52hertzz.com/baggott/

1 دیدگاه برای «هاسنفیلدر ؛ چرا فیزیک پیشرفت نکرده است»

  • فوریه 14, 2020 در t 11:58 ب.ظ
    Permalink

    درود بر شما. آقای رسولی عزیز یک سوال در این مورد از شما داشتم. پس چرا بودجه های هنگفتی برای کشف حوادث پیش از بیگ بنگ و سیاهچاله ها و ماده و انرژی تاریک و این موارد خرج میشه؟ آیا هیچ سود و خاصیتی ندارند و صرفا برای پاسخ به سوالات بنیادی و کنجکاوی بشر هستند؟ آیا هیچ امیدی به پاسخ های نهایی و تجربی نیست؟ واقعا میشه گفت سود ندارن؟ مگه اکثر اکتشافات در ابتدا هدف و سودی داشته اند؟ مگه ابتدا انگیزه جز کشف و شناخت و پاسخ به سوالات بوده؟ کاربرد ها بعدا ایجاد میشه.

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.