افلاطون و آموزه های او

افلاطون و آموزه های او

جهان مُثُل ها

بسیاری از افراد افلاطون را با چند آموزه اصلی می‌شناسند که در نوشته های وی مورد حمایت قرار می گیرند: دنیایی که به ذهن ما خطور می کند به نوعی پر از نقص و خطاست ، اما قلمرو واقعی‌تر و کامل تری وجود دارد که توسط موجودات (به نام ” مُثُل ” نامیده می شود). یا” ایده های ” ابدیِ ، تغییرناپذیر . ایدهٔ جهان مُثُل ها به این معناست که هر چیزی که ما در این عالم می‌شناسیم شکل ناقصی از آن چیز در جهان مُثُل است. مثلاً اگر در این عالم ما یک گل زیبا میبینیم، این زیبایی کامل و مطلق نیست، بلکه تا حدی زیباست و درجهٔ نهاییِ زیبایی در جهان مُثُل ها واقع شده است.

مهمترین این چیزهای انتزاعی در جهان مُثُل خوبی ، زیبایی ، عدالت ، سرسختی ، تشبیه ، وحدت ، وجود ، یکنواختی ، تفاوت ، تغییر و ثبات است.در ایده افلاطون این چیزها یا ویژگی ها، همگی در جهانی ورای جهان ما واقع شده که خارج از مکان و زمان است. برای مثال اگر ما یک شکل هندسی دایره بکشیم، این دایره ناقص است و گاملترین دایرهٔ ممکن در عالم مُثُل قرار دارد و به همین ترتیب تمام چیزهای موجود در عالم ناقص هستند و تنها نمودی از منبع خود در عالم مُثُل بشمار می‌روند.

فلسفه سیاسی افلاطون؛ اتوپیا

مهمترین اثر افلاطون، جمهوری است که از سه بخش کلی تشکیل شده است. بخش نخست توضیح می دهد سازمان یک جامعه اشتراکی مطلوب چگونه است. این قدیمترین اتوپیا، یا آرمانشهری (یا مدینه فاضله) است که در آثار فلاسفه پیشنهاد شده است.یکی از پیشنهادات سیاسی افلاطون در باب حکومت این است که حاکم باید حکیم باشد. به تعبیر فی تر پیشنهاد او برای شخصیت حکمران یک ” فیلسوف‌شاه ” است. جمهوری کتاب پنجم و بخش اول نظریات او بود و پس از آن در بخش دوم،یعنی کتابهای ششم و هفتم او به تبیین و تعریف فیلسوف یا حکیم می‌پردازد.بخش سوم پروژه افلاطون عمدتا بحث درباره انواع مختلف دولت های واقعی است، و ذکر معایب و محاسن آنها.غرض ظاهری کتاب «جمهوری» تعریف «عدالت» است.

اما در همان مراحل اول بحث افلاطون چنین تشخیص می دهد که چون مشاهدة قضايا در مقیاس بزرگ آسانتر از مقیاس کوچک است، پس بهتر آن است به جای آنکه ببینیم چه چیزهایی شخص عادل را به وجود می آورد، به تحقیق این امر بپردازیم که چه عواملی دولت عادل را پدید می آورد. و چون عدالت باید از جمله صفات بهترین دولت قابل تصور باشد، پس نخست چنین دولتی توصیف می‌شود و آنگاه مشخص می شود که کدامیک از کمالات آن دولت را باید «عدالت» نامید.

دسته بندی

افلاطون در آغاز می‌گوید افراد جامعه باید به سه طبقه تقسیم شوند. عوام ، سربازان و سرپرستان و البته فقط طبقه سرپرستان باید قدرت سیاسی داشته باشند. عدد افراد این طبقه باید از آن دو طبقه دیگر بسیار کمتر باشد. گویا این افراد باید در بادی امر به وسیله شخص قانونگذار برگزیده شوند و از آن پس به حکم وراثت جانشین یکدیگر شوند، ولی در موارد استثنایی می توان کودک مستعد را از یکی از طبقات پست ارتقا داد، و از میان فرزندان طبقه سرپرست نیز اگر کودک یا جوان نابابی یافته شد می توان او را تنزل داد.

در نظر افلاطون مشکل عمده این است که چگونه محرز و مسلم کنیم که سرپرستان مقاصد قانونگذار را جامه عمل بپوشانند. برای این مقصود، وی پیشنهادهای گوناگون تربیتی و اقتصادی و بیولوژیک و دینی دارد. در همه موارد روشن نیست که این پیشنهادها تا چه اندازه در مورد طبقات دیگری غیر از سرپرستان، به کار بسته می‌شود.

نکته نهایی

هرچند امروزه آراء سیاسی افلاطون را می‌توان مردود شمرد و یا انتقادات بسیاری به آن روا داشت، اما به هیچوجه نقش بنیادی او در نظریه پردازی‌های سیستماتیک در باب سیاست را نمی‌توان نادیده گرفت.جنبه های دیگر فلسفهٔ افلاطون نیز به همین ترتیب قابل نقد هستند اما کل جریان فلسفه در صورتی که افلاطونی در تاریخ وجود نداشت، بی تردید متفاوت بود. ”حال چه این تفاوت بهتر از تاریخ فعلی اندیشه پیش میرفت و چه بدتر.”

به این دلیل نقش افلاطون را باید در کل تاریخ اندیشه بشر جدی دانست. وایتهد فیلسوف و ریاضیدان سرشناس، جمله مشهوری دربارهٔ افلاطون گفته بود که: ” تاریخ فلسفه چیزی نیست جز حاشیه نویسی بر فلسفه افلاطون!”هرچند این سخن چیزی جز مبالغه‌ای گزاف نیست، اما به هرحال این فیلسوف نقشی شگرف در تاریخ اندیشه ایفا کرد. از طرفی می‌توان به افلاطون نقدهای فراتاریخی وارد کرد.فی المثل نقد به رویکردهای جدید که به گرایش نوافلاطونی شهرت دارد . اما به هرحال آشنایی کامل‌تر با امثال افلاطون (نه مانند این مطلب مختصر و ناقص) برای هر علاقه مندی مفید خواهد بود. نه برای تصدیق یا تکذیب، بلکه برای شناخت ریشه های برخی از افکار امروزی در دنیای فلسفه.

پ.ن: برخی از اندیشمندان هستند که حتی خلاصهٔ آراء و نظراتشان نیز به تفصیل می‌انجامد و افلاطون یکی از آنهاست. اما به هر حال بخش زیادی از نظرات وی امروزه از اهمیت چندانی برخوردار نیست. (حداقل از نظر نگارنده) لذا در این مطلب مختصر و کلی، پرداختن به آنها ضرورتی ندارد.

آرین رسولی

کانال تلگرام

منابع: جمهوری-افلاطون

تاریخ فلسفه غرب- برتراند راسل

دانشنامه فلسفی استنفورد

5 دیدگاه برای «افلاطون و آموزه های او»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *