نقد خردگرایی ( عقل گرایی ) از دیدگاه تجربه گرایی

نقد خردگرایی ( عقل گرایی ) از دیدگاه تجربه گرایی

در این مطلب بطور کلی و مختصر به نقدهای اصلی تجربه گرایان به خردگرایی ( یا عقل گرایی ) است .[مراد از نگارش این مطلب، نبودِ یک مقاله کامل و مختصر و مفید در تبیین کلیات این موضوع است و علت دیگر آن نیز عدم درک بسیاری از افراد از مفهوم خردگرایی است.]

خردگرایی یا رسیونالیسم مکتب اصالت عقل است به این معنا که در موضوعات اپیستمولوژیک یا معرفت شناسی ، عقل را تنها منبع ادراک و دستیابی به حقیقت می دانند.هرچند امروزه انواع مختلفی از خردگرایی با استدلال های متفاوت وجود دارند، اما مکتب خردگرایی از قرن هفدهم با فلاسفه ای چون دکارت و اسپینوزا (و لایب نیتس و.. با ایده های مختلف) که باور داشتند عقل یگانه منبع دریافت معرفت است آغاز می شود. هرچند ریشه های آن تا افلاطون قابل وارسی است.نکته مهم این است که بسیاری از خردگرایان عصر رنسانس مثل ولتر ، اندیشه هایی مشابه دکارت نداشتند و این خود بحثی مجزا می طلبد.

خردگرایی در مقابل تجربه گرایی قرار دارد که با شارحان برجسته ی آن جان لاک ، هیوم و برکلی به اوج رسید.بر خلاف خردگرایان ، تجربه گرایان معتقدند تجربه مقدم بر عقل است. بر اساس این دیدگاه معرفت – با واسطه یا بی واسطه– تنها از تجربه بدست می آید.
تجربه گرایان منتقدان اصلی خردگرایی بوده اند.هر چند پس از رنسانس ، جنبش هایی در ضدیت با خردگرایی در قرن هجدهم پدید آمد اما در مباحث معرفت شناختی تقابل اصلی عمدتاً میان خردگرایان و تجربه گرایان است. پیش از توضیح نقدهای تجربه گرایان ، ابتدا باید اشاره ای به سوبرداشت های بعضی افراد از واژه خردگرایی داشته باشیم.در سال های اخیر برخی افراد خود را خردگرا معرفی می کنند،غافل از اینکه هیچ شناخت و درکی از این مکتب ندارند، در نتیجه در حالتی پارادوکسیکال هم در بحث های خود ناآگاهانه از تجربه گرایی و برتری علم تجربی صحبت می کنند و هم خود را خرگرا می دانند! بعضی از این افراد بدون اینکه اطلاع داشته باشند، شدیدا مخالف با خردگرایی (به معنای درست) هستند ، ولی نا آگاهانه خود را خردگرا (به معنای غلط و بی ربط) معرفی می کنند!

نقدهای خردگرایی

یکی از انتقاداتی که تجربه گرایان به خردگرایی وارد می کنند خطاپذیری های مختلف ادراک و شناخت توسط عقل است، مثل سوگیری های شناختی و فیلترهایی که عقل برای شناخت دارد و در تجربه این ایرادات وجود ندارد.برای مثال در تجربه پدیدار ها بطور ابژکتیو و بین الاذهانی قابل بررسی هستند، اما در عقل اینطور نیست و فیلتر های مختلف بطور سابژکتیو وجود دارند و مانع شناخت و اعتبار روش عقلی می شود.

ایراد دیگری که به عقل گرایی وارد می شود ، سنجش اعتبار نظرات در روش عقلی است.به این معنا که سنگ محک مناسبی برای داوری ارزشمند–مثل تجربه – در مورد نظرات عقلی وجود ندارد. بعدها فلاسفه تحلیلی بر این نکته تاکید داشتند که؛ مسائلی که از طریق تجربه قابل بررسی و کند و کاو بوده ، نهایتاً به نتایج و پیشرفت های بدیهی و ملموس ختم شده، اما مسائل عقلی غالباً معلق مانده اند.

مورد دیگر این است که در تجربه گرایی ما میتوانیم با عقل هم حکم به برتری روش تجربی دهیم، ولی در عقل گرایی ،خود عقل رای به برتری خود عقل میدهد که این نوعی فرار از تبیین درست است.

نکته ای که در ادامه ی این انتقادات مطرح می شود اینست که ادعاهای عقلی را نمیتوان با یک سنگ محک قوی به هر انسان دیگری نشان داد. اما با تجربه همیشه میتوان ادعایی را به عقلگرا نشان داده و علاوه بر آن از شواهد عقلی در تایید آن استفاده کرد .اما خردگرایان یا مجبور هستند به تجربه متوسل شوند که در آن صورت تایید کرده اند که تجربه معتبر تر است .اما اگر از این امر عاجز باشند دیگر نمیتوانند تمام ادعاهای عقلی را به تجربه گرایان اثبات کنند.خردگرایان در پاسخ به این ادعا استدلال میکنند که این امر بعلت محدوده وسیعتر مباحثی است که عقل وارد آن می شود.

نکته دیگر و یکی از قوی ترین نقدهای موجود به خردگرایی این است که ؛ تجربه گرایی زیر مجموعه ای از مبناگرایی است و همه باورهای ما به واسطه استدلال از منبعی به دست می آیند که ریشه آن منبع نیاز به توجیه یا استدلال “عقلی” ندارد و به “تجربیات حسی” ختم میشود. یعنی در سلسله مراتب شناخت تجربه مقدم بر استدلال است.

علاوه بر این ها ، نقدی هم توسط کانت (نقد عقل محض) و سپس فلاسفه تحلیلی ( مثل راسل، فرگه، ویتگنشتاین، مور، کارناپ ، پوزیتیویست ها و..) ارائه شد که قضایای ترکیبی و تحلیلی را مطرح کردند و موشکافی استدلال ها که در نهایت گزاره ها بایستی مبتنی بر تجربه و یا ریاضی باشند.

تقسیم گزاره ها به تحلیلی (analytic) و ترکیبی (synthetic)، اولین بار توسط کانت مطرح شد و تا امروز مورد پذیرش و استفاده ی فلاسفه، بخصوص فلاسفه تحلیلی است. گزاره های تحلیلی ،گزاره هایی هستند که محمول و موضوع یکی هستند و در نتیجه هیچ اطلاعات جدیدی به ما نمی دهند.

در مقابل گزاره های ترکیبی قرار دارند که محمول آنها با موضوع آنها متفاوت است و اطلاعات جدیدی بما می دهند.

نکته دیگر اینکه تمام خردگرایان و همچنین تجربه گرایان نظرات مشابهی ندارند . علاوه بر آن استدلال هایی به جز این دو تفکر وجود دارد که به آنها نمی پردازیم.

نکته آخر اینکه این نقد ها ،همگی از سوی خردگرایان قابل مناقشه هستند و دربرابر آن ها پاسخ داده و بحت های گسترده ای شده است.همچنین این مطلب به معنای تأیید یا رد خردگرایی نیست .

#arian_x ✍

7 دیدگاه برای «نقد خردگرایی ( عقل گرایی ) از دیدگاه تجربه گرایی»

  • فوریه 3, 2019 در t 8:24 ب.ظ
    Permalink

    سلام. تشکر بابت مطالب خوبتون. منابع را هم درج بفرماييد، ممنون از زحماتتون.

    پاسخ دادن
  • نوامبر 9, 2019 در t 11:39 ق.ظ
    Permalink

    عاقل – متعادل بودن – صلح طلب – نرمال بودن یعنی جاهل و ابله و بی فکر بودن، ساده لوح(کور و کر) و فراموشکار بودن؟؟!! بعضی افراد کارهای جاهلانه و بدون دوراندیشی انجام می دهند، بعد خودشان را متعادل هم می نامند!!!
    عقل گرایی – عتدال گرایی –صلح طلب بودن یعنی کور و کر باشیم و کارهای دشمنان را نبینیم و نشنویم و جنایاتی که در طول تاریخ برجهان شده است را تحلیل نکنیم؟؟؟!!!!!! یعنی ترسو و حقیر باشیم و از خود دفاع نکنیم؟؟؟!!!! این عدالت است؟؟؟؟!!!!!!
    اگر طبق نظر بعضی ترسوها (به قول خودشان عقلا و متعادلان) رفتار می شد در ایران اصلا جمهوری اسلامی شکل نمی گرفت و همچنین در جنگ 8 ساله هم پیروز نمی شدیم وحداقل خوزستان را ازدست داده بودیم (چون از نظر عقل اون ها دشمن بسیار قوی و ابرقدرت جهان بود و ما بسیار ضعیف بودیم) اما به قول بعضی ها همین انقلابی (رادیکال – افراطی- تندروها) و جهادی ها، این کشور را تا به حال سربلند و سرافراز (نه خوار و ذلیل) نگه داشته اند و در جبهه ها کشور را نجات دادند و در هنگام سازندگی کشور در میان حضور فعال داشتند وگرنه از نظراون ها کشور نوپایی مثل ایران اصلا نمی تواند در برابر تمام دنیا مقاومت کند!!! معلوم نیست اسلام این افراد در کجای زندگی شان جای دارد که به آیه های متعدد قرآن اعتقادی ندارند( كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ آیه 249 سوره بقره). منظورم تعطیل کردن تفکر و حساب و کتاب نیست (همانگونه که مجاهدان و دلاوران این کشوربدون تفکر عمل نکردند، که نتیجه آن پیروزی شد.) بلکه منظور شجاعت و تلاش تا جای ممکن و در حد توان در راه وظیفه (که سربلندی امت اسلامی است) می باشد.
    هیچ کدام از این افراد دلسوز که نصیحت می کنند و عیوب را یادآوری می کنند دنبال دوقطبی کردن جامعه نیستند بلکه دنبال اصلاح و پیشرفت حقیقی و حل مشکلات جامعه هستند. اگر پاسخ منطقی و درست دارید، خوب بدهید.با گفته های دیگران احساساتی و جوگیر و با غیرت و تعصب بیجا برخورد کردن عاقلانه نیست. باید با منطق و تفکر به سخنان گوش داد. حالا اگر به همراه گفتن نقص و عیب ها و اعتراض های کلامی شان، راه حل رائه ندادند ازشون بخواهید راه حل رائه دهند، نه اینکه یه عیب بزرگ بی خودی بهشون بچسبانید تا آنها دیگر چیزی نگویند و خیال خود را راحت کنید؛ ولی همه مشکلات جامعه سرجایش باقی باشد و حل نشود. به دیگران بی دلیل عیب چسباندن و با بهانه های الکی هر فردی را محکوم کردن عدالت نیست.
    بعضی افراد به انقلابی هایی که مخالف افکار و رفتار غرب هستند تندرو می گویند. در صورتی که تندرو و ایدئالیست و کمال گرا بودن اگر با عقل و منطق و آگاهی برنامه ریزی درست باشه؛ بد که نیست، خوب است. مواظب باشیم به افراد دلسوزی که انتقادات و ایراد گرفتن هایشان به دلیل این است که دنبال پیشرفت و اصلاح مشکلات جامعه هستند تهمت و عیب الکی (مثل دوقطبی کردن جامعه) نچسبانیم. همانگونه که قبلا بعضی به دیگران تهمت تندرو و بی منطق بودن و واقع بین نبودن، می زدند. اگر حرف ها و عیوبی که می گیرند درست و منطقی باشد، باید یا پاسخ منطقی و درست داد یا مشکل را اصلاح کرد. بدون دلیل و مدرک دروغ وتهمت چسباندن ، نشانه پستی و حقارت است. حتی در اسناد لانه جاسوسی آمریکا هم آمده است که می خواستند جلوی همین انقلابی ها(رادیکال – افراطی- تندروها) و جهادی ها را بگیرند و به قول خودشان به افراد عقل گرا و معتدل و صلح طلب کمک کنند.
    اعتماد به دشمن دروغگو، فریبکار، حیله گر، منفعت طلب، زورگو و جنایتکار عقل است یا تعادل؟؟!!!! سازش با دشمن(آمریکا، انگلیس، فرانسه) = جهالت، حقارت، ندامت.

    پاسخ دادن
    • نوامبر 9, 2019 در t 8:06 ب.ظ
      Permalink

      سلام. کمی بیشتر اگه تامل کنید و اطلاع کسب کنید این متن اصلا موضوعش ارتباطی با بیانات شما نداشت دوست عزیز. البته دیدگاه شما قابل بررسی هستش. منتها با مطلبی که زیرش کامنت گذاشتید مرتبط نیست. مراد از عقل گرایی و تجربه گرایی در اینجا در حیطه معرفت شناسی و فلسفه هستش. یعنی بحث نظری، اما چیزی که شما گفتید در مورد سیاست روز و بحث عملی. حالا اینکه نظر خودتون درست یا خطاست بحث دیگریست که تمایل ورود به اون رو ندارم.

      پاسخ دادن
  • ژوئن 30, 2020 در t 2:46 ب.ظ
    Permalink

    …موضوع عقلانیت به یک جنگ خاص بر نمیگردد. بلکه به موضوع جنگ بر میگردد. عقل میگوید ،جنگ و نزاع در کل عالم وجود منفور است. و سعدی بزرگوار در 700 سال قبل فرمودند:بنی آدم اعضای یکدیگرند…یا اعضای یک پیکرند. که در آفرینش ز یک گوهرند. و….بطور کلی عقل در خصوص کلیت یک موضوع بحث میکند نه در مورد جزئی از یک کل…

    پاسخ دادن
  • دسامبر 24, 2020 در t 3:22 ق.ظ
    Permalink

    باسلام و وقت بخیر. در مطالب نوشته شده ادعاهای خلاف واقع فراوان بود. اولا هر چیزی که نمود دیداری داری واقعیت ندارد مثال شما در خواب چیزهایی را می بینی آیا واقعیت دارد؟ دوما عقل سنگ محک دارد موازین عقلی سنگ محکی هست از جمله امتناع اجتماع نقیضین بزرگتر بودن کل از جز و….
    و اشکالات فراوان دیگری که بر این متن وارد است

    پاسخ دادن
    • دسامبر 29, 2020 در t 4:36 ب.ظ
      Permalink

      سپاس از ارائه دیدگاهتون. البته در اینجا امکان بحث با جزییات وجود نداره اما نکات شما منافاتی با این متن مختصر و چکیده نداره. همچنین یک مطلب دیگری هم بعد از این متن (در تکمیل آن) در سایت گذاشته شده بود. مجددا ممنونم.

      پاسخ دادن
  • اکتبر 9, 2021 در t 4:29 ب.ظ
    Permalink

    باسلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و تشکر فراوان بابت زحماتی که برای ترجمه مقالات می کشید. من خودم به شخصه قبول دارم عقل ناب محدودیت داره و توجیه کننده تمام معرفت ما نیست. ولی من به شخصه اعتقاد دارم هرچند عقل واقعا نمی تونه به معرفت هایی برسه که ما از طریق تجربه بهشون می رسیم. ولی معرفت هایی وجود دارن که به هیچ وجه شناختشون از طریق تجربه توجیه پذیر نیست. مثال مشهور این امرهم علم حساب می باشد. فرگه در کتاب بنیاد های علم حساب به خوبی نشان می دهد که درک ما از مفاهیم عددی و حسابی نمی تواند از تجربه محض مشتق شده باشد و برای این امر دیدگاه تجربه گرایانی مانند جان استوارت میل را و همچنین دیدگاه کسانی که اعتقاد دارند درک ما از حساب شهودی است مانند کانت را نقد می کند. جدای از این اصول پایه منطق مانند اصل امتناع تناقض و اصل طرد شق ثالث نمی تواند از تجربه مشتق شود. زیرا تجربه های ما می تواند به طرق مختلف تفسیر شود.
    خوشحال میشم شما هم نظرتون رو بهم بگید دوست عزیز. ❤❤❤

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *