خوشبختی از شرایط اقتصادی متمایز بوده و با سلامت روان ارتباط دارد

خوشبختی از شرایط اقتصادی متمایز بوده و با سلامت روان ارتباط دارد


خوشبختی ، تعاریف متفاوتی دارد. دست کم دو یا سه تعریف آن به شرایط عینی و ذهنی وابسته است. شرایط رضایتبخش ذهنی (سابجکتیو) ، شرایط مطلوب عینی (ابجکتیو) یا مخلوطی از این دو . تحلیل مبنایی مفهوم خوشبختی و تبارشناسی ریشه های آن ، کاریست بسیار گسترده و در اینجا به بررسی این مفهوم نظر نخواهیم داشت. در این مطلب تنها به نقل نتایج پژوهش بزرگی خواهیم پرداخت که پژوهشگران علوم اجتماعی LSE منتشر کرده اند.
به گفته پژوهشگران : این مطالعات نشان می دهد باید “انقلابی در اولویت های بشر” ایجاد شود. به جای رفاه اقتصادی باید از ” رفاه ذهنی ” استفاده شود.
این مطالعات که درباره ” منشأ خوشبختی ” بوده نشان می دهد؛ عوامل اقتصادی بزرگترین علت ناخوشنودی نیستند. روابط شکست خورده (منظور روابط عاطفی ) و اختلالات روانی نقش بسیار بیشتری را ایفا می کنند.
“حذف افسردگی و اضطراب ، بدبختی را تا ۲۰% کاهش می دهد. در حالی که از بین بردن فقر ، فقط ۵% آن را کاهش می دهد.
تیم پژوهشگران علوم اجتماعی از کالج اقتصاد لندن پس از انجام تحقیقات گسترده ، موثرترین راه برای ترویج رفاهو کاهش بدبختی رفع معضلات روانی است.
این تیم افزوده: درمان بیماری روانی هزینه ای برای جامعه نخواهد داشت . چرا که مزایای اقتصادی آن فراتر از هزینه های اولیه خواهد بود. (توضیح: یعنی هزینه های تسهیل درمان روانی جامعه ، بسیار کمتر است نسبت به منافع آن، همچنین نسبت به آسیب هایی که از عدم سلامتی جامعه ناشی می شود)
این تیم به رهبری اقتصاددان لرد ریچارد لایارد گفته اند قصد دارند انقلابی در نحوه تفکر ما در مورد “اولویت های بشر” ایجاد کنند. به جای اقتصاد از “علم جدید بهزیستی” ، یعنی «بهزیستی ذهنی» به عنوان معیار مدیریت موفق استفاده کنند.
لایارد گفت: دولت ها در گذشته بطور پیاپی به مسائل بیکاری، آموزش و بهداشت جسمی پرداخته است. اما در حال حاضر به همان میزان مهم است که به خشونت خانگی ، الکلیسم ، افسردگی و شرایط اضطراب زا ، استرس امتحان و مواردی از این دست پرداخته شود. اینها باید به نقطه کانونی هدف (هدف دولت ها) تبدیل شوند.
نکته جالب این است که در مقاله این پژوهش کشورهای استرالیا ، آلمان ، ایالات متحده و انگلیس مثال زده شده و آمده: ” در چهل سال اخیر سطح زندگی به مراتب بهبود یافته است ، اما سطح لذت بردن از زندگی برای مردم این کشورها ثابت مانده است.
ارزیابی ها نشان می دهد افزایش درآمد و تحصیلات تاثیر کمی نسبت به بهداشت روان در خوشبختی کلی جامعه دارد. تقریباً ۱ در برابر ۴ درصد.
آنها همچنین از سیستم امتحانات انتقاد کردند ، زیرا موجب اضطراب خواهد شد. مدرسه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. اما بدلیل اثرات جوایز دانشگاهی (منظور شیوه رقابتی) مدارس بر خوشبختی و رفاه دانش آموزان تاثیر مفید نمی گذارد.

چند سطر در تحلیل این پژوهش و نسبت آن با جامعه ما

این مقاله به چند دلیل برای جوامعی مثل ما نیز اهمیت دارد. علیرغم مشکلات اقتصادی که در جامعه تاثیر جدی داشته و از این لحاظ با کشورهایی که در این مطالعات به آنها پرداخته متفاوت است. یعنی سطحی از مطلوبیت شرایط اقتصادی در آنجا وجود داشته که شاید با شرایط دیگر جوامع ، مثل ما متفاوت باشد. اما از طرفی در جوامع ما میزان سلامت روانی و بهبود آن به هیچوجه مورد توجه قرار نمیگیرد.
در سیستم آموزشی ما نیز کاملاً نگاه ها معطوف به رقابت است. وجود پدیده ای مثل کنکور ، شاید برای این پژوهشگران اوج یک فاجعه آموزشی تلقی شود. آنها در مقاله خود تاکید داشته اند که سیستم رقابتی مضر است و مثلاً حتی جوایز دانشگاهی نیز باعث تشویش می شود. حال اگر کنکور را در نظر بگیریم حد نهایی یک بحران برای سیستم آموزشی خواهد بود و صرفنظر از ایرادات دیگر ، مانعی دربرابر بهبود روان بخش مهمی از جامعه است.
نکته دیگری که به جهت فرهنگی و بینش جامعه اهمیت دارد ، نقش وضع اقتصادی در سلامت روان است. یعنی عملاً درصد بسیار بالایی از افراد در جامعه ، نگرش اقتصادی به زندگی دارند. تصور آنها این است که حتی اگر در محدوده خطر فقر نباشند، همواره باید برای افزایش ثروت رنج مضاعف متحمل شد. اینگونه عدم آموزش مناسب (کمابیش در همه جوامع، همینطور در ایران ) اقتصدمحور است. سلامت روان فدای بهبود نیاز سیرناشدنی مالی می شود. یعنی هرچقدر هم شخص به جهت مالی پیشرفت کند، همچنان در همان وضعیت آشفتگی روانی باقی می ماند . نیاز به آموزشی بر اساس معیارهای جدید شاید راه حل مناسبی باشد. اینکه اولاً در مقیاس کلان ، سلامت و درمان مشکلات روانی بطور ویژه مورد توجه قرار گیرد و دوماً در سیستم آموزشی ، اهمیت سلامتی روان به تحصیل کنندگان آموزش داده شود. یعنی افراد بیاموزند که معیارهای اقتصادی بر سلامتی روانی اولویت ندارند و خوشبختی حاصل نمی شود ، مگر با سلامتی کامل روانی .
لازم است تاکید شود که عدم سلامت روانی ،لزوماً به معنای اختلالات شدید روانی مثل افسردگی های شدید یا جنون(یا انواع اخلالات شدید روانی) نیست. از سوی دیگر اهمیت و جدی گرفتن مسائل روانی ،به این معنا نیست که فی المثل فقر اهمیت ندارد یا رفع ضروریات مادی را میتوان کم اهمیت شمرد. بدیهیست که اهمیت مسائل اقتصادی مربوط به ضروریات ، جای تردیدی ندارد. بشر بواسطه تکامل (فرگشت) خود ، ضروریات زیستن را در اولویت قرار می دهد. در اینجا سخن بر سر ضروریات ابتدایی برای زندگی مثل تامین خوراک،پوشاک، مسکن و این نیازهای بنیادین نیست، نکته اینجاست که پس از رفع ضروریات ابتدایی چه معیاری برای خوشبختی اهمیت بیشتر و تقدم دارد؟ پیشرفت مادی یا بهبود روحی روانی افراد؟ علاوه بر تأمین ضروریات زندگی ، اگر همواره وضعیت مالی افراد پیشرفت کند، خوشبختی آنها تضمین می شود؟ خیر.
#arian_x

آرین رسولی

منابع:

https://www.independent.co.uk/news/science/happiness-study-lse-mental-health-relationships-money-does-not-dictate-subjective-wellbeing-a7468676.html

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.