فمینیسم چیست ؟ آیا فمینیسم یک مکتب است؟

فمینیسم چیست ؟ آیا فمینیسم یک مکتب است؟


فمینیسم یک جهانبینی به شکل جنبش های سیاسی است که به دنبال عدالت برای زنان و پایان دادن به هرگونه سکسیسم یا تبعیض علیه زنان است. مطالعات فمینیستی طیف گسترده ای از دیدگاه های مربوط به پدیده های اجتماعی ، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را ارائه می دهد. با این وجود تفاوت های بسیار زیادی میان فیلسوفان فمینیستی در مورد جهت گیری فلسفی (اعم از مثلا قاره ای یا تحلیلی) ،باورهای هستی شناسی (ماننده دسته زن) و راه حل های سیاسی و اخلاقی وجود دارد.
پس در ابتدا متوجه خواهیم شد که آراء و نظرات فمینیستی متفاوت و متکثری وجود دارد که به جز تلاش برای رفع تبعیض علیه زنان و برقراری عدالت میان آنها با مردان ، در موارد دیگر ممکن است اختلاف داشته باشند. بنابراین برای بررسی کامل این جهانبینی باید ابعاد متخلف آن را باید بطور متمایز بررسی کرد.
اصطلاح “فمینیسم” ( feminism ) کاربردهای مختلفی دارد و معنی آن هم اغلب مورد بحث قرار می گیرد. برای مثال ، برخی نویسندگان از اصطلاح “فمینیسم” برای اشاره به جنبش های سیاسی خاص در ایالات متحده و اروپا استفاده می كنند. نویسندگان دیگر آن را بکار می برند تا به بی عدالتی هایی که علیه زنان وجود دارد اشاره کنند.( اگرچه در لیست دقیق این بی عدالتی ها اجماعی وجود ندارد)
با اینکه این اصطلاح دارای پیشینه انگلیسی است و با فعالیت زنان از اواخر قرن نوزدهم تا به امروز مرتبط است، اما تفکیک “عقاید فمینیستی” از “جنبش های سیاسی فمینیستی” ، حتی در دوره هایی که هیچ فعالیت سیاسی بزرگی وجود نداشته ، حائز اهمیت است.یعنی نظریه پردازی هایی که در مورد عدالت برای زنان، در طول تاریخ وجود داشته اند.
در اواسط دهه ۱۸۰۰ اصطلاح «فمینیسم» مورد استفاده قرار گرفت و پس از اولین کنفرانس بین المللی زنان در پاریس در سال ۱۸۹۲ این اصطلاح از معادل فرانسوی “féministe” بطور منظم در زبان انگلیسی، به معنای اعتقاد و حمایت از حقوق برابر زنان براساس ایده برابری جنسی مورد استفاده قرار گرفت. گرچه این اصطلاح در انگلیسی ریشه در بسیج و تلاش برای حق رأی زنان در اروپا و ایالت متحده در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دارد، اما مطمئناً تلاش برای بدست آوردن عدالت برای زنان با این دوره از فعالیت ها آغاز نشده و به پایان نرسید. بنابراین برخی به شکلی بحث برانگیز معتقدند جنبش زنان در ایالات متحده با “امواج” اتفاق افتاد. در مدل “موج” ، تلاش برای دستیابی به حقوق اساسی سیاسی در دوره ای از اواسط قرن نوزدهم تا تصویب اصلاحیه ای در ۱۹۲۰ را فمینیسم ” موج اول ” می نامند. اما بین دو جنگ جهانی فمینیسم از بین رفت و در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ بعنوان فمینیسم ” موج دوم ” احیا شد. در این موج دوم ، فمینیست ها بیش از تلاش های اولیه برای برابری حقوق سیاسی فشار آوردند، مثل مبارزه برای برابری بیشتر در مدیریت ، آموزش ، محیط کار و خانه .
اما تحولات اخیر فمینیسم منجر به ” موج سوم ” شده است. فمینیست های موج سوم اغلب فمینیسم موج دوم را بدلیل عدم توجه به تبعیض زنان در نژاد، قومیت ، طبقه ، ملیت و غیره مورد انتقاد قرار می دهند.
با این حال برخی اندیشمندان فمینیست به این نوع شناخت و معرفی فمینیسم با لحظات خاص سیاسی ، اعتراض دارند.به این دلیل که معتقدند واقعیت مقاومت در برابر سلطه مردان در همه فرهنگ ها در طول تاریخ ، باید فمینیستی تلقی شود : یعنی فمینیسم به قرن گذشته و در حد چند زن سفیدپوست در غرب محدود نمی شود. علاوه بر این ، تاکید بر موج اول و دوم ، تلاش های مداوم بین دهه های ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ و بویژه توسط زنان رنگین پوست و طبقه کارگر را نادیده می گیرد.
اما یک راه حل برای مشکل شناسایی فمینیسم از نظر مجموعه ای از عقاید به جای جنبش های سیاسی است . یعنی به جای توجه به جنبش های خاص سیاسی، به مجموعه اصلی (و مشترک) باورهای فمینیستی توجه کنیم.
تعاریف و اختلافات گسترده ی موجود ، اجازه رسیدن به تعریفی واحد از فمینیسم را نمی دهند . اگر نگوییم هر نویسنده ای ، دست کم دسته های متعددی از نویسندگان و فعالان و اندیشمندان فمینیست ، تعاریف مختص خودشان را از فمینیست ارائه داده اند. هر از گاهی کتابی در تعریف فمینیست از نگاه نویسنده ی آن منتشر می شود و مخاطب را بیش از پیش آشفته می کنند. برای مثال همین موج اول ،دوم و سوم ، دسته هایی متفاوت از تعاریف فمینیست ارائه کرده اند. اگر کمی بیشتر عمیق شویم ، حتی برخی از نویسندگان مثل آلیس واکر معتقد بودند باید اصطلاحی غیر از فمینیست، مثل زن گرایی را باید بکار برد. پس تنوع و تعدد تعاریف بقدری زیاد است که گاه در تلاش برای تغییر خود اصطلاح فمینست بوده اند.
اما برای رهایی از این گیر و گرفت های پیچیده ، بهتر است یک تعریف ساده و کلی از فمینیست را در نظر گرفت که ذیل آن طیف های متکثر و متنوعی که پدید آمده اند را قرار داد.
سوزان جیمز تلاش کرد چنین تعریفی را ارائه دهد و می گوید:
“فمینیسم بر این عقیده مبتنی است که زنان در مقایسه با مردان مظلوم یا محروم هستند و ظلم و ستم آنها به نوعی نامشروع یا غیرقانونی است. با این حال ، زیر چتر این خصوصیات کلی تفسیرهای زیادی از زنان و ظلم و ستم های آنها وجود دارد ، به طوری که اشتباه است که فمینیسم را به عنوان یک آموزه واحد فلسفی یا تلویحاً یک برنامه سیاسی مورد توافق بدانیم. “
البته به همین سادگی نمی توان یک توصیف ساده و فراگیر از فمینیست ارائه داد و همانطور که گفته شد مناقشات فراوانی در اینجا شکل می گیرد. تفاوت های فمینیست ها می تواند در انواع و اقسام خود ، حتی گاهی به تضاد و تقابل بیانجامد . چون همین نکته که ظلم یا تبعیض علیه زن ها باید پایان یابد، خط و مشی های متنوعی را در پی دارد. مثلاً برخی از فمینیست ها ممکن است بگویند رهایی زن ها از هرگونه ظلم ، مشمول رهایی آنها از دیگر ظلم و تبعیض ها مثل تبعیض طبقاتی، نژادی و امثال آن می شود. پس برخی آنها در این جهت تلاش کرده و برخی دیگر چنین عقیده ای ندارند . یا حتی در مورد هرکدام از این نوع نظرات، نگرش های متفاوتی داشته باشند. اما تمرکز و نقطه اشتراک آنها را شاید بتوان بر اساس ضدیت با جنسیت گرایی و همان حقوق زن دانست. پس تا اینجا به شکلی کاملاً مختصر و فشرده ، می توان به یک توضیح کلی رسید.

نقد و بررسی فمینیسم


اما در نقد و بررسی فمینیست به هیچ وجه نمی توان یک رویکرد واحدو کلی در مقابل تمام فمینیست ها داشت. بسیاری از منتقدان فمینیست ، به علت عدم شناختی جامع و کامل از این جریانهای فمینیستی ، مواجهه و نقدی ناشیانه دارند. همانطور که گفته شد رویکرها و نقطه نظرات فمینیست ها کاملاً متکثر و متنوع است و گاهی تضادی اساسی با یکدیگر دارند. از منظر فلسفی ما اشکال گوناگون فمینیسم ، مثل فمینیسم تحلیلی (مبتنی بر دیدگاه های فلسفه تحلیلی) ، فمینیسم قاره ای ، فمینیسم پراگماتیسم و تقابل میان آنها را داریم.
بنابراین باید بدانیم که هرگونه نقد یا تعریفی که فمینیسم را بعنوان یک مکتب یا نهله ای واحد تلقی می کند و برای آن ویژگی های مشترکی را لحاظ می کند ، ناشی از عدم شناخت کافیست. از آن سو اگر کسی در مقام دفاع هم فمینیست را یک مکتب واحد در نظر بگیرد نیز خطا کرده است.
تنها در صورتی می توان فمینیست ها را جمع بست و همه آنها را نقد یا تأیید کرد که همان نقطه اشتراک آنها را مورد نقد یا تأیید قرار داد. یعنی مثلاً تلاش برای رفع هرگونه تبعیض یا ظلم علیه زنان را نقد کرد.



نقد گونه هایی از فمینیست


فمینیست های زیادی در نقاط مختلف دنیا مسائلی را بطور کاذب مطرح می کنند . مسائلی که یا در فرهنگ و جغرافیای آنان به کلی مطرح نیست یا نوع دیگری از آن مطرح است. این نوع فمینیست ها تنها بواسطه نوعی تقلید از جریان های اصلی فمینیست به این تالی های فاسد و طرح مسائل بلا موضوع در فرهنگ و جغرافیای خود می پردازند. فی المثل اعتراض یک فمینیست اروپایی به حقوق یا سیاست های کشور خود نمی تواند عیناً در کشور دیگری که ساختار فرهنگی و عرفی و سیاسی متفاوت دارد تکرار شود. مثلاً در یک جامعه شاید زنان تازه حق برابر تحصیل و آموزش را پیدا کرده باشند و در کشور دیگر پنجاه سال پیش از آن چنین حقی اجرا شده باشد. حال نمی توان گفت هردو بطور یکسان باید میدان فعالیت زنان را فراهم کنند. یکی در گام های عقب تر قرار دارد و دیگری چندگام جلوتر. گاهی اغراق ها و دروغ های کاملاً واهی از سوی برخی فمینیست ها مطرح می شود تا وضع موجود فرهنگ و قوانین جامعه خود را آشفته تر و خراب تر جلوه دهند. یا وضع نابسامان و مشکلات زنان ممکن است در یک فرهنگ کاملاً شکل متفاوتی داشته باشد و در قیاس با جامعه ی دیگر از اساس متفاوت باشد، اما بواسطه همان تقلیدهای کورکورانه و عدم شناخت کافی ،مطالبات یکسانی را مطرح کنند.
مثلاً در ایران حق رای زنان پیش از سوییس اجرا شده است ، یا در قرقیزستان و برخی دیگر از کشورها پیش از ایالات متحده زنان حق رای داشته اند . اما این به معنای شرایط بهتر یا بدتر زنان در این کشورها نیست، بلکه نشان می دهد در یک جامعه، به دلیل مسائل اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و حتی جغرافیایی ، یکسری از حقوق بهتر از نقاط دیگر رعایت شده و یکسری حقوق دیگر شاید ضعیفتر اجرا شده باشد.
مثلا اگر تاثیر جغرافیایی را در نسبت یک جامعه با حقوق زنان را بسنجیم ، میبینیم همین حق رای زنان در کشورهایی در شبه جزیره اسکاندیناوی (فنلاند، ایسلند، نروژ ، دانمارک) و کشورهایی با ویژگی های نزدیک به آنها مثل روسیه و سوئد ، پیش از سایر کشورها ایجاد شده است.


بنابراین ، ویژگی های بسیار زیادی در اوضوع فرهنگی و به دنبال آن در حقوق زنان موثر است . همین تاثیرات موجب تفاوت وضعیت زنان در جوامع را ایجاد کند و این تفاوت ها اجازه نمی دهد که هر آموزه ای با تقلید و کپی به جامعه دیگری منتقل شود.
ساختار حقوقی نیز در کشورهای مختلف ، متفاوت است . مثلا در ایران زنان از نظر حقوقی مسئولیت و وظیفه ای در قبال مخارج زندگی مشترک ندارند ، از طرفی امتیازات دیگر مادی، مثل مهریه و غیره را دارند. حال نمی توان این امتیازات مادی را پذیرفت و همزمان برای دیگر حقوق مادی که به ضرر زنان است اعتراض کرد! یعنی در اینصورت عملاً خواهان نابرابری جنسیتی شده اند. البته چنین چیزی در میان فمینیست های ایران و برخی کشورهای دیگر رایج است.که بخشی از ساختار حقوقی که به ضرر زنان است معترض و بخش دیگر که به سود آنهاست را نادیده می گیرند. در این نوع رویکردها ، عده ای ناخواسته و ناآگاهانه و تنها از روی تقلید، و عده ای آگاهانه تنها خواستار عدم توازن و برابری جنسیتی هستند. البته اگر کسی به کلی به یک ساختار حقوقی انتقاد کند ، بحث دیگریست . اینکه معتقد باشد در مجموع قوانین به سود یا ضرر یک جنسیت است و خواهان تغییر کلی باشد، موضوع دیگریست که خود استدلال های دیگری می طلبد و این نقد مربوط به آنها نیست.
بخش دیگری از حقوق مدنی، سیاسی و مادی وجود دارد که جهانشمول هستند. یعنی تفاوتی ندارد که در کدام جامعه اعمال می شود . مثلاً نسبت دستمزد زنان به مردان .این موضوع اگرچه بحث گسترده ای دارد و از لحاظ آماری این مطلب صلاحیت ورود به آن را ندارد، اما گاهی در مسائلی نظیر مشاغل اثراتی از جانب خود افراد اعمال می شود که منجر به سواستفاده می شود. مثلا تقاضا و رضایت جمع کثیری از زنان برای دستمزدهای پایین تر .
باز اگر جامعه ایران را در نظر بگیریم معافیت بسیاری از زنان از وظیفه حقوقی خود در مخارج ، باعث شده مطالبات دستمزد از سوی زنان پایین تر از مردان باشد. همین موضوع بسیاری دیگر از زنان را شاید قربانی کند . اما این به یک قانون علیه زن بر نمیگردد، بلکه سطح توقع پایین دیگر زنان موجب معضل برای جمع دیگری از زنان -که شاید بسیاری از آنان مسئولیت خانواده و فرزندان را بر عهده داشته باشند- شده است. این معضل در مورد اقشار مختلف در سراسر دنیا نیز صدق می کند. گاهی در مورد کارگران در بخش های محروم که به حداقل دستمزدها راضی می شوند .در نهایت این امر دلایل کلی تری در نظام اقتصادی دارد که تنها به زنان یا قشر خاصی محدود نمی شود. پس برای اعتراض به این معضلات ، بحث دفاع از حقوق زنان و تبعیض، تقریباً بلا موضوع است.
نقد دیگری که به برخی از فمینیست های رادیکال و افراطی مطرح می شود ، فرض برابری همه چانبه میان زنان و مردان است. این نکته نباید با برابری حقوقی خلط شود. برابری همه جانبه ، بر این فرض کاملا سست و بی پایه استوار است که زن و مرد از هرلحاظ برابر هستند. امروزه بسیاری از خود فمینیست ها این طرز تفکر را نقد می کنند . چراکه این دیدگاه آسیب های متعددی برای کل فمینیست ها به ارمغان آورد. مهمترین آسیبی که این دیدگاه داشت ، سواستفاده منتقدین فمینیست بود. برخی از منتقدین (آگاهانه یا عامدانه) کل فمینیست را به این دیدگاه تقلیل می دهند و بعد به این دیدگاه ضعیف می تازند. اینکه مردان و زنان تفاوت های بسیار زیادی دارند، نیازبه استدلال پیچیده ای ندارد. همچنین شواهد علمی برای آن به وضوح وجود دارد. اگر زنان را از نظر فیزیکی با مردان یکی بدانیم، تصوری است کاملاً مغایر با شواهد علمی. البته درمقابل چنانچه برخی مخالفان فمینیست ها ادعا می کنند ؛ مردان از هوش بالاتری برخوردارند نیز کاملاً غیر علمیست و نباید تفاوت فیزیکی و حتی ذهنی مردان و زنان را به تفاوت عقل و هوش آنان نسبت داد. از نظر علمی تفاوتی از این جهت میان آنها وجود ندارد. به عبارت دقیق تر اگر تمایزی بین آنها وجود دارد به معنای برتری یکی از آنها نیست.


نکته دیگری که بسیاری از فمینیست ها را مورد نقد قرار می دهد و شامل برخی از آنها نمی شود، ایدئولوژی محوری فعالیت آنهاست. گاهی این ایدئولوژی حتی علیه خود زنان عمل می کند .بسیاری از فمینیست ها از این جهت که کل انسانها را به دو دسته تقسیم می کنند و در ادبیات خود مدام از لفظ مردان و زنان ، مثل مردسالاری استفاده می کند ، نقطه ضعف جدی دارد. علت این ضعف این است که در برابر مشکلات زنان در مسائل مختلف ، برخی مردان نه تنها اثرگذار نبوده اند ، بلکه برای رفع این تبعیض ها تلاش کرده اند. در مقابل بسیاری از زنان در ایجاد تبعیض ها نقش بسیار پررنگی ایفا کرده اند. برای مثال ژان پل سارتر فعالیت های بسیار زیادی در جهت برابری جنسیتی داشت و حتی می توان ادعا کرد از بسیاری فمینیست ها نیز تاثیر بیشتری داشت. اما سیمون دوبوورا یکی از شاخص ترین چهره های فمینیسم (و نزدیکترین شخص به سارتر در زندگی شخصی) در جایی صراحتاً می گوید شما (یعنی سارتر) نمی توانید در برخی موارد زنان را درک کنید ، به همین دلیل مردان نمی توانند نقش جدی داشته باشند.
البته مراد تعمیم این مثال به تمام فمینیست ها نیست، بلکه نشان دادن پیشفرض و ادبیات مخدوش فمینیست هاست. به همین دلیل برخی معتقد بودند برابری گرایی باید جای فمینیست را بگیرد . به این معنا که فعالانی که به برابری مرد و زن معتقدند ، باید از لفظ برابری گرایی استفاده کنند. چرا که فمینیست و لفظ تلاش برای عدم تبعیض علیه زنان ، نوعی جنسیت گرایی دیگری را در پی دارد. مثلا در ایالات متحده شعارهایی داده می شود مبنی بر اینکه وقت آن است که رییس جمهور زن داشته باشیم. این یعنی صرفنظر از محتوای رییس جمهور که ویژگی های دیگری آن را تعیین می کند، تنها جنسیت او مدنظر آنهاست.یا گاهی شاهد اعتراض و انتقاد فمینیست ها در نقاط مختلف دنیا هستیم که به معضلاتی اعتراض دارند که برای مردان هم شاید وجود داشته باشد. برای مثال برخی به وجود تجاوز به زنان اعتراض میکنند، اما تجاوز به کودکان هم که از هردو جنس قربانی های زیادی در سراسر دنیا دارد را نادیده می گیرند.البته نه بواسطه عدم رعایت اخلاقیات بلکه بعلت محدودیتی که نگاه فمینیستی ایجاد می کند. این محدودیت تنها متوجه نگرش فمینیستی نیست، بلکه تمام نگرش هایی که انسان ها را دسته بندی کند را شامل می شود. حال فمینیست هایی که کل بشر را به دو دسته تقسیم می کنند ، با این معضل بسیار جدی روبرو هستند.
انتقادی که برخی منتقدین به فمینیست ها دارند این است که اگر آنها به معضلاتی که علاوه بر زنان ،مردان هم با آنها روبرو هستند بپردازند، دیگر در نمی توان آنها را در زمره فمینیست قرار داد، اگر هم تنها به این جنس بپردازند ناچار هستند به نوعی جنسیت گرایی دچار شوند که آسیب های یکسان برای هردوجنس را تنها به بخش یک جنسیت ، یعنی زنان تقلیل دهند.
اما این نقدها که پاسخ هایی از سوی فمینیست ها را هم بهمراه دارد و این مطلب در مقام داوری میان نقدها و دفاعیات فمینیسم نیست. چون در اینصورت مباحث بسیار بسیار مفصل و شاخه های مختلفی وجود دارد که در این مختصر نمی گنجد. در اینجا تنها در متنی مختصر و چکیده به تببین کلیات فمینیست و نقد و بررسی آن اشاره کردیم.
از سویی دیگر فمینیست ها مباحث و مسائل بسیار گسترده ای را دنبال می کنند که قابل نقد نیستند. برای مثال حضور برابر زنان در تمام عرصه های موجود که تنها بواسطه جنسیت ، زنان از آنها محروم هستند. این محرومیت در هر عرصه ای که باشد نه تنها به ضرر زنان بلکه به ضرر کل بشر اعم از مرد و زن و غیره خواهد بود. فی المثل عدم حضور زنان در علم و فناوری موجب عدم بخش اعظمی از نخبگان و استعدادهای موجود خواهد شد و در نهایت نتیجه آن کاهش سرعت رشد و پیشرفت این عرصه خواهد شد.در هر عرصه دیگری مثل هنر و غیره.
فمینیست ها معتقدند تاکنون در کل تاریخ بشر علیه زنان تبعیض هایی صورت گرفته که در زمان های مختلف در مناطق مختلف اجازه ورود به این عرصه ها را نداشته اند. برخی آنان به همین دلیل معتقدند که مجال بروز و ظهور استعدادهای مختلف زنان به اندازه مردان داده نشده است و برای اینکه در تمام ساحات ، استعدادهای زنان سرکوب شده ،فقط به زیبایی آنها پرداخته شده و در زیبایی زنان اغراق و مبالغه شده است. بخاطر همین بزرگنمایی ها ، مثلاً در ادبیات و هنر ، مثل شعر که تنها بر زیبایی زنان بزرگنمایی می شود و دیگر ساحات و استعدادهای آنها به دلایل ذکر شده، نادیده انگاشته شده است. همین امر موجب شد تا برخی از آنها با آرایش زنان هم مخالف هستند. چون آرایش را کمک به همان فرهنگ تاکید بر زیبایی زن و اغراق در باب آن می دانند .یعنی آرایش همان نگاه ابزاری را در برابر زنان برجسته می کند. امروزه این نگاه هم از سوی برخی فمینیست ها مورد تایید نیست.

در کل همانطور که گفته شد در اینجا تنها به چند مثال برای آشنایی با فمینیست و تاکید بر روی تنوع و تفاوت نگرش ها در خود فمینیست ها پرداخته شد. نقد یا تایید این دیدگاه ها ابتدا مستلزم تبیین باور فمینیست ها بستگی دارد و هرگونه نقد کلی به فمینیسم ، چندان موجه نیست. اما نقدهایی که به برخی از آنها وارد است بحث دیگریست.
پ.ن:عده دیگری هستند که به هیچکدام از این دسته ها متعلق نیستند. آنها تنها در پوست فعال زنان، تظاهر می کنند. کسانی که برای منافع خود و بدون کمترین هزینه و حتی با کسب درآمد، عده دیگری را قربانی می کنند، تنها با تکرار حرف هایی که برای آنها در خارج از کشور منافع زیادی دارد. در عمل آنها خارج از کشور بدون هزینه فقط با حرف ، سایرین را به عمل و هزینه های سنگین تحریک می کنند. در نهایت نیز وضعیت نابسامان به سودآنهاست و در واقع بدنبال تحقق ادعاهای خود نیستند. چراکه در وضعیت نابسامان ، مانور و نمایش آنها ارزش خواهد داشت.این پدیده نیز تنها به فمینیسم محدود نمی شود . در هر حیطه ای سواستفاده از جهل یا سطحی نگری افراد وجود دارد)
#arian_x
آرین رسولی

منابع:


https://plato.stanford.edu/entries/feminist-philosophy/
James, Susan, 1998, “Feminism”, in Edward Craig (ed.), Routledge Encyclopedia of Philosophy, Vol. 10, London: Routledge, p. 576.
مصاحبه آلیس شوارتز و سیمون دوبووار و ژان پل سارتر


3 دیدگاه برای «فمینیسم چیست ؟ آیا فمینیسم یک مکتب است؟»

  • سپتامبر 22, 2019 در t 3:29 ق.ظ
    Permalink

    فمنیسم , بر خلاف ادعایی که میکنه اصلا به دنبال برابری نیست . بلکه به دنبال برتریه , زنان فمنیست یک نگاه انتقامجویانه ای نسبت به مردان دارن انگار مثلا ۴میلیارد مذکر بر روی زمین باید محاکمه بشن به غیر از کسانی که در برابرشون زانو زدن .
    برابری با فمنیسم امکان پذیر نیست
    چون نقطه ی عطف فمنیسم چیزی بنام گرفتن حق زنانه
    و همین یک جنگ جنسیتیو دامن میزنه
    مثل اینه تیم فوتبال ابی ها برای برابری با تیم فوتبال قرمزها
    نحله فکری بسازه بنام ابی ها
    در حالی که همین اسم نشون میده اصلا هدف برابری نیست بلکه برتریه
    طبیعتا اگه اسم نحله فکری فوتبال ابی قرمز باشه میشه گفت نیت به نوعی یک مساوات و برابریه
    من به شخصه به فمنیسم به دیده ی مثبت نگاه نکردم
    با عرض معذرت از فمنیستهای دو اتیشه

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *