عینک سکسیستی فمینیسم افراطی و E=mc2
عینک سکسیستی فمینیسم و E=mc2
“لوس ایریگارای” (ایریگاره) فمینیست و روانکاو معاصر بلژيکی و يکي از نظریهپردازان برجستهی جنبش فمینیسم در چند دههی اخیر در سال 1987 مقالهای با عنوان «آیا علم جنسیت دارد؟» منتشر کرد که در آن ادعا میکند فرمول معروفE=mc2 اینشتین (همارزی جرم و انرژی) “فرمولی سکسيستی” (جنسیتگرا) است.
ایریگارای میگوید این فرمول “سرعت نور” را بر سایر سرعتهايی که در زندگی نقش اساسی دارند برتر میشمارد و از این قضیه نتیجه میگیرد که این فرمول “ضد زن” است!
او در ادامه مدعی میشود که برداشت مخاطبان از این فرمول چنان است که هر کس سرعت بیشتری دارد برتر است و چون مردان از زنان سرعت بیشتری دارند، پس این فرمول سکسيستی (جنسیتگرا) است.
ایریگارای به همین ادعا بسنده نمیکند و در ادامه میگوید به طور کلی “علم فيزيک” سکسیست و ضدزن است و آشکارا میتوان توطئهی مردانه و زنستیزی را در این علم شاهد بود.
او باز هم به این مهملات و ترهات راضی نمیشود و تقسیم جنسیتی را به شاخههای فیزیک نیز تعمیم میدهد و مدعی است که “مكانيک سیالات” از مکانیک جامدات “زنانهتر” است زیرا بدن مردان نسبت به زنان به مایعات کمتری وابسته است و “جمود” نماد مردانگی است و “سیالیت” نماد زنانگی.
ایریگارای معتقد است به همین دلیل مکانیک سیالات پیشرفت کمتری نسبت به مکانیک جامدات داشته، چون فيزيکدانان اغلب مرد بودهاند و عامدانه و با غرضورزی در پژوهشهای مربوط به مكانيک سيالات کمکاری کردهاند!
او مدعیات نامأنوس دیگری هم داشت مثل ایجاد تفکر و زبان مخصوص زنان که از پرداختن به آنها صرفنظر میکنیم.
افکار ایریگارای یک استثناء نیست. زمانهی ما مشحون از این دست تفکرات است. او تنها در شدت مهمل بافی و گزافهگویی تندروی کرده، وگرنه کثیری از افراد دیگر اندیشههایی از این قبیل دارند که با کمی خویشتنداری آن را لای الفاظ و واژگان میپیچند و به ذهن دیگران بهمثابه سطل زباله پرتاب میکنند. اغلب این دست افکار بیمایه پشت واژگانی پرطمطراق اما پر لاف و گزاف و مبهم پنهان میشوند و آرام به مشتی ذهن مشوشتر از خود میخزند و آنها را میگزند.
معمولا سرنخ این افکار را میتوان در گفتمانهای ساختارگرا، پساساختارگرا، پدیدارشناسی و روانکاوی پستمدرن جویا شد. ایلیگاری نیز کاملا ًمتأثر از همین جریان و فلاسفهای نظیر هایدگر، دریدا، فوکو ،لویناس و لکان و امثال آنها است. هرچند این گفتمانها در روزگار ما رواج دارد، نقد آنها مجال دیگری میطلبد.
باری بسیاری از گرایشات و ایسمها فارغ از اینکه اصل ایدهی آنها چیست و در حالت متعادل چه اهدافی دارند مستعد رادیکالیزه شدن و افراطیگری هستند . فمینیسم نیز یکی از همین گرایشات است که علیرغم اینکه دادخواهی متعادل آنها بهحق و بجاست اما بهسان جنبشها و گرایشات متعدد دیگر، با رادیکالیزه شدن و افتادن در دام ایدئولوژی سخت دچار بحران میشود. به عبارت دیگر هر کوشش و اندیشهی نیکو و شایستهای به سهولت میتواند مانند تیشهای بر ریشهی خود عمل کند. مثل درختانی که به تبرهایی تبدیل میشوند برای قطع شدن درختان.
گئورگ کریستوف لیشتنبرگ (1742-1799) دانشمند، فیلسوف و فیزیکدان برجستهی آلمانی میگوید: “مخالفت کامل با چیزی ،تقلید از همان چیز است.”
حال میتوان این نگاه سکسیستی را که فمینیستهای رادیکال تا فرمولهای بیزبان فیزیک را بدان محکوم میکنند در خود فمینیستهای رادیکال دید. اتفاقاً تنها یک نگرش سکسیستی و جنسیتزده که با تک تک سلولهای خاکستری و نورونهای خود آغشته به جنسیت و جنسیتگرایی است میتواند از یک فرمول و معادلهی فیزیکی، تفسیری جنسیتی ارائه دهد.
وقتی یک عقیده بدل به عینک جهانبینی تکبعدی (ایدئولوژی به معنای خاص) بدل شد دچار عارضهها و امراض خاصی میشود. یکی از این امراض این است که هرآنچه در عالم هست و نیست را با عینک خود نگریسته و میکوشد هر چیزی را با عقیدهی خود تفسیر و تبیین نماید.
همانطور که اشاره شد نباید تصور کرد که تنها عدهای ناچیز دچار این تندرویها هستند،برعکس در میان فمینیستهای امروز، نگرشهای افراطی و تند بسیار رایج است.
اما این معضلات تنها دامنگیر فمینیسم نبوده و نیست،برای مثال ملیگرایی به سادگی به فاشیسم بدل میشود .
از سوسیالیسم و مارکسیسم گرفته تا لیبرالیسم و غیره، یا حتی از دل بودیسم نیز (در میانمار) کشتار و نسلکشی بیرون میآید. اتفاقاً اغلب همین افراطیگری در هر جنبش و مکتب و گرایشی سبب سوءاستفادهی مخالفان آن گرایش و جنبش میشود.
نکتهی آخر اینکه دفعهی بعد وقتی با فرمولی روبرو شدید سعی کنید آن را به چشم خواهری یا برادری بنگرید، مبادا به سوءنیت جنسی متهم شوید!
نویسنده: آرین رسولی پژوهشگر فلسفه و کیهانشناسی
کانال تلگرام:@arian_xboy
پیج اینستاگرام: @arianrasouliii