اخلاق کنش سیاسی
اخلاق کنش سیاسی
در فلسفهٔ اخلاق شاخهٔ مهمی وجود دارد به نام اخلاق باور. مبنای این شاخهٔ اخلاق این است که ما علاوه بر اینکه از نظر منطقی و عقلانی حق نداریم عقاید و نظراتی داشته باشیم که استدلال یا شواهد کافی و معتبر ندارند،از نظر اخلاقی نیز حق نداریم عقاید و نظرات بدون استدلال و شواهد کافی داشته باشیم.
حال هدف این چند سطر این است که اکثر افراد جامعه، بویژه جامعهٔ ما، علاوه بر اینکه اخلاق باور را رعایت نمیکند ، یک گام فراتر نهاده و اخلاق کنش سیاسی را هم رعایت نمیکند. به عبارت دیگر اگر از نظر اخلاقی، صِرفِ داشتنِ یک نظر و عقیدهٔ شخصی، بدون دانش و تسلط کافی، امریست مذموم و غیر اخلاقی، بنابراین یک کنش و رفتار که یک عمل محسوب میشود به مراتب غیراخلاقیتر است.با توجه به این نکته، باید گفت امروزه سیلی از اعمال و کنشهای غیراخلاقی توسط عموم مردم در امر سیاست صورت میگیرد و ما کمتر به آن توجه داریم.
اثبات این ادعا چندان کار دشواری نیست.امروزه کافیست شاهد اظهار نظرهای سیاسی افراد باشیم. افرادی که در اطراف ما هستند و بعضاً آنها را میشناسیم و میدانیم که فی المثل در باب سیاست هیچ نوع مطالعه و شناختی ندارند، اما درتک تک مسائل وموضوعات سیاسی که برخی از آنها نیازمند شناخت و مطالعهٔ گسترده هستند، اظهار نظر میکنند.
این اظهار نظرها امروزه بعنوان یک نظر شخصی و ساده نیست، بلکه در وقایع سیاسی موثر است. تأثیر این اظهارنظرها در شکل کلان به یک موضع عمومی بدل میشود، یعنی تک تک این نظرات در مورد یک رویداد سیاسی به سرعت تکثیر شده و سپس بعنوان نظر مردم یا نظر بخشی از مردم بازتاب پیدا میکنند.
این ”نظر مردم” یا بخشی از مردم، بستری را برای جریانات و وقایع سیاسی بعدی فراهم میکند و درنهایت مسیری ایجاد میشود که از ابتدا پایه و اساسی نداشته است و طبیعتاً نتیجهٔ چنین مسیری مفید نخواهد بود. پس امروزه اظهار برخی از نظرات ما در عرصهٔ سیاست (یا حتی دیگر موضوعات) گاهی بدل به یک کنش سیاسی میشود. ولو نظر ما مثل یک قطره از یک دریا باشد، باز در غیر اخلاقی بودن آن تفاوتی نخواهد داشت.
قانون و اخلاق
نکتهٔ مهمی که در این اخلاق کنش سیاسی وجود دارد، موضوع حق آزادی بیان است. هنگامی که سخن از اخلاق به میان میآید، به این معناست که اجباری وجود نداشته باشد. یعنی گرچه باید از آزادی بیان حمایت کرد و هر شخصی از آزادی بیان، به گستردهترین شکل ممکن برخوردار باشد ، اما بیان هرگونه نظری، اخلاقی نیست.
برای مثال شاید ما از نظر قانونی آزاد باشیم که با دروغ گفتن به یک شخص، موجب رنج و آزردگی او شویم، اما از نظر اخلاقی مجاز نیستیم. یا ممکن است کسی از نظر قانونی آزاد باشد که به یک فرد آسیب دیده در کنار خیابان کمک نکرده و با بیتفاوتی از کنار وی بگذرد،اما از نظر اخلاقی مجاز به این کار نیست. به عبارت دیگر در اینجا بحث تفکیک قانون و اخلاق پیش کشیده میشود که در فلسفهٔ اخلاق از موضوعات مهم است .
اخلاق فقط در زمانی موضوعیت پیدا میکند که اجبار بیرونی بر شخص تحمیل نشده باشد. یعنی هیچگونه اجبار بیرونی منجر به تصمیمگیری ما نشود. برای مثال اگر ما طبق قانون و از ترس مجازات قوانین رانندگی را رعایت کنیم، مرتکب عمل اخلاقی نشدهایم. اما اگر بدون هیچ اجبار بیرونی، به شخصی که نیازمند کمک ماست کمک کنیم، آنگاه عمل ما اخلاقی خواهد بود. یا مثلاً اگر یک زورگیر، با تهدید از ما پول گرفت و ما از ترس جان خود به او پول دادیم، بدیهیست که عمل ما اخلاقی نبوده، اما اگر بدون هیچ اجبار بیرونی، به یک نیازمند کمک مالی کردیم، آنوقت عمل ما اخلاقیست.
بنابراین این ادعا که ” کنش سیاسی بدون آگاهی یک عمل غیراخلاقی است ” ارتباطی با آزادی بیان ندارد. آزادی عقیده و بیان، مرتبط با قانون و حق هر انسانی است، منتها اخلاق ایجاب میکند که هرگونه عقیده و نظری که براساس آگاهی و دانش کافی نیست، خودمان بیان نکنیم ، بخصوص هنگامی که بیان ما به یک کنش سیاسی و عمل موثر بر روی کثیری از انسانها تبدیل میشود.
حتی باید گفت ما تا زمانی که شناخت و دانش کافی از یک موضوع سیاسی (یا هر موضوع دیگر) نداریم، آن هم نه یک شناخت کلی،بلکه با تسلط به جزییات کامل آن، از نظر اخلاقی حق نداریم یک نظر،موضع و کنش سیاسی داشته باشیم. اما امروزه برعکس چنین اظهارنظرهای غیر اخلاقی، بخصوص در مورد مسائل سیاسی بقدری رواج دارد که میتوان گفت تقریباً اکثر قریب به اتفاق افراد نادانسته، دائماً درحال رفتار غیر اخلاقی هستند.
✍ آرین رسولی