کارما ، خودپنداری و انسانمحوری
کارما ، خودپنداری و انسانمحوری
دیوید هیوم فیلسوف نامدار اسکاتلندی قرنها پیش به یک خطای جدی در نگرش خرافی بشر اشاره کرد که تاکنون همچنان نزد بسیاری از انسانها جاری و ساری است. این خطا به تعبیر دیوید هیوم ” خودپنداری ” است.
هیوم میگفت ما در این جهان انگار در کارستان بزرگی هستیم که در آن تمام انگیزهها و علتهای حقیقیِ هر واقعهای یکسره از دید ما پنهان است. ما نه آنقدر داناییم که همه چیز را پیشبینی کنیم و نه آنقدر توانا که از بلاهایی که ما را تهدید میکند پیشگیری کنیم. ما پیوسته میان مرگ و زندگی، بیماری و سلامتی، ناتوانی و توانایی در نوسان هستیم این چیزها علتهایی دارند که اغلب برای ما مرموز و ناشناخته هستند.
هیوم همچنین اضافه میکرد که اگر مردمان میتوانستند طبیعت را از روی محتملترین و یا حداقل فهمپذیرترین حکمتها تحلیل کنند، متوجه میشدند که این علتها چیزی نیست مگر بافت و ساختار ویژهای از بخشهای خُردِ بدنهای خودشان و چیزهای جهان بیرون. اما این حکمت برتر از فهم عوام نادان است و به همین سبب از نظر هیوم مردمان میل دارند که همهٔ عالم را با خودشان قیاس کنند و همچون خود پندارند.
به عبارت دیگر یعنی هرچیزی را دارای همان خصائصی میدانند که خود بیواسطه با آنها آشنا و از نزدیک نسبت به آنها آگاهند. ما به ماه و ابرها نیز نسبتهای خودپندارانه یا انسانی میدهیم. به هرچیزی که ما را آزار دهد نسبت بد میدهیم و برعکس.
تشخص در شعر به همین نکته برمیگردد. یعنی مثلاً بکار بردن استعارههایی برای گل،درخت، کوه،دریا و غیره که همگی دارای ویژگیهای انسانی هستند.به تعبیر سادهتر انسان همواره در صدد خودپنداری است.
علاوه بر این بسیاری از انسانها انسان را مرکز عالم میدانند. به این تصور اصل انساننگر( Anthropic principle) یا انسانمحور نیز میگویند. این تصور که تا امروز حتی در برخی تفاسیر از مسائل علمی نفوذ داشته، نشان از همین امر دارد. بسیاری از افراد در عصر کنونی نیز همچنان بر این باور هستند که تمام عالم معطوف بر حیات انسان است.
این دو نکته؛ یعنی خودپنداری نسبت عالم و دیدگاه انسانمحور باعث میشود باوری نظیر قانون کارما و امثال آن شکل بگیرد. اینکه طبیعت و جهان پیرامون خویش را دارای ویژگیهایی مشابه با آدمی، و در خدمت آدمی در نظر بگیریم. طبیعتی که پاداش و کیفر، خشم و شادی،یا ویژگیهایی از این دست را داراست.
معتقدان به کارما این ادعا را دارند که پاداش و یا مجازات اعمال ما همچون بومرنگ از سوی طبیعت به خودمان بازمیگردد. پشت این ادعا که ریشه در ابتداییترین باورهای انسان دوران باستان دارد،نوعی فرار از کشف علتها و مبهم بودنِ رویدادهای عالم و همچنین نوعی آرزواندیشی نهفته است. آرزواندیشی به این دلیل که اگر انسان تصور کند اعمال ظالمانه در این جهان با تاوان سنگینی همراه نبـده و اعمال نیک و سازنده هم منجر به پاداش نمیشود، این نگرش برای وی چندان مطلوب به نظر نمیرسد.
از طرف دیگر همانطور که هیوم اشاره میکرد معمولاً عوام نسبت به کشف علتهای پیچیده و گاه غیرقابل دسترس ناتوان هستند، بنابراین با سادهسازی، خودپنداری و انسانمحوری، سعی میکند جایگزین سطحیتری را بپذیرد.
آرین رسولی
جناب رسولی به من درتماس باشید ازطریق ایمل یا شماره 0930739760
سلام اگر امری داشتید میتونید در تلگرام یا اینستاگرام یا ایمیل پ بدید.
ای دی تلگرام:
@arian_x_70
ای دی اینستاگرام
@arianrasouliii
جالب بود!
این تحلیل برام تداعی کننده یکی از مطالب ریچارد داوکینز توی کتاب رودی از عدن بود. داوکینز میگه: ” رخدادهای طبیعی نه خیر هستند و نه شر، نه ظالمانه هستند و نه رئوف بلکه تنها عاری از احساس و بی تفاوت به تمام رنجها هستند. پذیرفتن این حقیقت برای ما ممکن نیست.”