نگارش مهمترین اصل کتاب و مطالب ،بزرگترین آفت انتقال به مخاطب

نگارش مهمترین اصل کتاب و مطالب ،بزرگترین آفت انتقال به مخاطب

به جرات می توان گفت مهمترین عامل انتقال علم و دانش به جامعه و به اصطلاح عوام نوع نگارش متون است.متاسفانه ما در ایران و حتی در سایر کشورهای پیشرفته معضل ترویج علم را به دو گونه حس میکنیم.یکی عدم ساده گویی و دیگری سواستفاده از عدم دانش مخاطب.

در سالهای اخیر تلاش هایی برای رفع این معضل ،به ویژه در غرب صورت گرفته،اما به شدت این تلاش ها نتیجه بدتری داشته است.یعنی ما میبینیم مروجان علم در غرب ، سعی کردن کتب ،مقالات و… را به زبان غیر تخصصی برای مخاطبان به نگارش در بیاورند.اما این تلاش را با انتقال نظرات و عقاید شخصی صورت داده اند.این یعنی به نوعی سواستفاده از عدم تخصص مخاطب و بهره برداری از آن است. البته تلاش های مفید نیز در میان آنها بوده است.اما غالبا چنین رویکرد نابجایی صورت گرفته و می گیرد. برای مثال کتابی در زمینه کیهانشناسی برای مخاطب عام و غیر متخصص ارائه میشود و در بخش های مختلف کتاب آرای فلسفی نویسنده و جهانبینی شخص نویسنده با واقعیات علمی مخلوط شده و به ذهن مخاطب القا می شود.این رویکرد که به هیچ وجه رویکرد علمی نیست ، علاوه بر تضاد با ترویج علم ،با اخلاق در تضاد است.

معضل دیگر که سالهاست وجود داشته و همچنان هم ادامه دارد،عدم تبیین ساده یا ساده گویی است.البته اگر این پیشفرض را بپذیریم که هر جامعه ای که از انواع افراد تشکیل می شود، نیازمند آگاهی (حداقل اگاهی نسبی) از مسائل علمی ،فلسفی و … هستندـ.چرا که از طرفی دنیای امروز ،دنیایی کاملا وابسته و پیوسته به علم است.از طرف دیگر آگاهی یک جامعه از فلسفه و علوم انسانی ، رابطه مستقیم و جدی با فرهنگ و رفتار جمعی آن جامعه دارد.البته در اینجا به استدلال درباب لزوم این دو مورد در هر جامعه ای نمیپردازیم و همانطور که گفته شد در اینجا این الزام را بطور پیشفرض پذیرفته ایم که جامعه ای با سطح علمی(علم تجربی و انسانی) بالاتر ،از همان جامعه با سطح علمی پایینتر به مراتب بهتر و ارزشمندتر است.

اما انتقال مسائل علمی و فلسفی به جامعه از چه طریقی صورت می گیرد و آیا معضلی که گفتیم غیر قابل حل است؟

بدیهی است که انتقال علوم مختلف به یک جامعه از طریق کتب،مقالات و مطالب مختلف صورت می گیرد.اما سالهاست مانع این انتقال، در تمام کشورها یا دست کم اکثر کشورها ،مانع تبیین ساده فهم ،یا عامه فهم است.برای مثال کتاب های تخصصی فیزیک ،برای فیزیکدان به نگارش در می آید.اما اگر از کتب ساده ولی بعضا سواستفاده گرِ یاد شده بگذریم، اکثر مطالب ،کتب و مقالاتی که حتی مخاطب آنها عموم هستند با کلمات و نوع غیر قابل فهمی نوشته می شوند. دو دلیل عمده این سبک نوشتار مرسوم ، عدم توانایی در ساده گویی توسط نویسنده و یا تصور نویسنده از ارزشمندی به کار بردن کلمات دشوار و پیچیده است.به عبارت دیگر یا نویسنده نمیتواند ساده و روان برای عموم ،مطلبی علمی یا فلسفی را تبیین کند یا نویسنده تصور غلطی دارد مبنی بر اینکه اگر پیچیده تر و اصطلاح رایج غلنبه
سلنبه بنویسد،ارزش نوشتار او بیشتر می شود! صدالبته این تصور از اساس ساده لوحانه است.

مورد اول که از آن بعنوان عدم توانایی نویسنده یاد کردیم به نوعی نیاز به آموزش او دارد.به همین دلیل راه حل آن برای هر نگارنده ای می تواند متغیر و متفاوت باشد. اما یکی از بهترین توصیه ها در این مورد بکارگیری مثال ها هستند.یعنی هرچقدر تشبیه و مثال های ساده فهم بیشتر بکار رود، مخاطب غیر متخصص راحت تر یک مطلب علمی یا فلسفی تخصصی را ‌درک می کند.توصیه دیگری که می شود، نزدیکتر کردن متن به همان زبان محاوره و گفتگو است.یعنی کلماتی که در متن بکار می رود، اگر واژه دشواری به نظر رسید، به پر کاربرد ترین و ساده ترین معادل همان واژه در زبان مکالمه عامیانه تبدیل شود.

اما چرا به مورد دوم که عامدانه و طرز فکر نگارنده علت آن است، ساده لوحانه می گوییم؟واضح است هر چیزی که به نگارش در می آوریم، برای خواندن و فهمیده شدن است.ما نمینویسیم تا فقط نوشته باشیم یا کسانی بخوانند و متوجه نشوند.برخی متون برای متخصص و برخی برای کسانی که علاقه مند هستند ولی تخصص ندارند نوشته می شوند.در مورد دوم نوشتار نباید بین نوشتار تخصصی و عمومی باشد،بلکه میبایست کاملا همان سبک ساده و عمومی باشد. چرا که درمیان علاقه مندان به یک حیطه علم یا دانش ، افراد بسیاری وجود دارند که هیچ تخصص یا حتی سواد چندان زیادی ندارند . در نتیجه اگر هدف نویسنده انتقال منظور دقیق و بی نقص مطلب به تمام مخاطبان مطلب است، عاقلانه ترین کار ساده گویی است.

البته تصور و طرز فکر بسیاری از افراد و حتی مخاطبان به این نوع مطالب پیچیده و مبهم کمک کرده است.منظور آنهایی است ه تصور می کنند اگر متنی پیچیده تر و با واژگان دشوار نوشته شده باشد، پس حتما نگارنده مطلب مهم تر و وزینی را به نگارش درآورده است.

نمونه ای از چنین نویسنده هایی در فلسفه بسیار است. در بین فلاسفه شرق و غرب نیز اسامی متعددی وجود دارد،اما مشهورترین آنها کسانی مثل هگل و هایدگر

علت دیگری وجود دارد که مانع از تبیین ساده می شود و در اینجا بعنوان نکته آخر کاملا مختصر اشاره میکنیم.

این علت عدم فهم خود نگارنده از موضوعیست که بیان می کند. یعنی اگر من و شما موضوعی را دقیق و بی کم و کاست متوجه نشده باشیم، اگر بخواهیم آن را به شخص دیگری منتقل کنیم قطعا متن ساده فهم و واضحی نخواهیم نوشت بلکه متن ما پر از ابهام و پیچیدگی های بی دلیل خواهد داشت.
البته در ترجمه متون علمی هم غالبا چنین موردی وجود دارد.از آنجایی که تمام سایت ها و صفحات علمی در فضای مجازی توسط افراد غیر متخصص اداره می شود، ترجمه های متون علمی هم غالبا پر ابهام و نافهم می شود.

پ.ن:چندی پیش در معروفترین سایت به اصطلاح علمی داخلی که مطالب را ترجمه می کند و گاهی مطالب بی اعتبار و نزدیک به شبه علم در میان مطالب آن وجود دارد، مطلبی درباب “رشته تخصصی خودم” خواندم. کل متن را از اول تا آخر متوجه نشدم!! با تعجب به سایت منبع رفتم یک مطلب سا‌ده تخصصی با یک خبر معمولی دیدم که تنها واژگان تخصصی آن برای یک شخص غیر متخصص دشوار بود،به همین دلیل ترجمه آن به شدت مبهم بود. حال تصور کنید شخصی که تخصصی ندارد همان مطلب را چگونه فهم میکند؟یا به کلی اشتباه منظور مطلب را متوجه میشود، یا همانطور که مترجم متوجه نشده،او نیز متوجه نخواهد شد.این مساله شاید در خور تفصیل بیشتری باشد،اما به همین مقدار بسنده میکنیم تا مطلب طولانی تر نشود.
#arian_x

آی دی کانال تلگرام:
@Arian_xboy

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.