شکاف نسلی یا حذفی؟
جستاری در باب دهه هفتاد و دهه هشتادیها
در سالیان اخیر در مطالب یا گفتارها و سخنرانیهای محدودی که داشتم، چند نکتهای را تکرار کردم که حالا میتوان به نسل های پیشین با شواهد روشن و شفاف
نشان داد، هرچند حالا شاید دیگر نیازی به گفتن من نیست. در این یادداشت مرادم از نسلهای پیشین، تمامی کسانیست که سالهاست شفاهی و مکتوب حرف میزنند، اهل فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، علوم سیاسی و تحلیلگری و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و مدنی هستند. نیمهروشنفکران و کنشگران سیاسی و فرهنگی و خلاصه علوم انسانی جامعهی ما از داخل گرفته تا خارج که بیش از حدود چهل پنجاه سال سن دارند. حالا چرا از آنها به عنوان نسل پیشین یاد میکنم و آنها را مورد خطاب قرار میدهم؟چون اگر دقت کنید کمتر کسی از میان همنسلهای من را میبینید که در میان اهل اندیشه تریبونی داشته باشد؛ نه در صدا و سیما یا رسانههای دولتی و رسمی، بلکه حتی در نشریات و رسانههای غیررسمی. اگر فضای مجازی را کنار بگذاریم، هیچ، تکرار میکنم هیچ رسانهای برای همنسلهای من وجود نداشته است. حالا کسانی که امروز مانند من نزدیک به سی سال و کمی کمتر یا بیشتر سن دارند آیا هیچوقت در این جامعه نمایندهای از افکار و عقایدشان وجود داشته؟خیر. آنوقت نسلهای پیشین، امروزه با تعجب به دهه هشتادیها مینگرند و حیرت میکنند و فریاد وا شگفتا سر میدهند. باید به این عزیزان گفت که عجیب نیست، چون شما اصلا دهه هفتادیها را ندیدید، حالا دهه هشتادیها باعث تعجبتان میشوند. دهه هفتادیهایی مثل من اصلا نمایندهای حتی درمیان شما نیمهروشنفکران هم نداشتند چه برسد جاهای دیگر که خود شما از نداشتن نماینده در آن جاها سالها گله کردید.
🔹بخش کثیری از دهه شصتیها نیز به هرحال نمایندگان و صدای خود را داشتند، نسلی که با جنبشهای اصلاحطلبی در سیاست و فرهنگ و اندیشهورزی گره خوردند. اما رفته رفته از متولدین نیمهی دوم دهه شصتیها به بعد کم کم صدایشان هیچجا نمایندهای نداشت و در سکوت از سوی هر جناحی، چه در داخل چه در خارج به چشم سیاهی لشکر و روبات(اگر بیادبانه نگوییم گوسفند) به آنها نگریستید. نسلی میان شما و دهه هشتادیها که هیچگاه هیچجا اثری از آنها دیده نشد. نسلی که هر کسی ما را میدید، امروز دیگر دهه هشتادیها موجب شگفتی و حیرتش نمیشد، همانطور که برای من و بسیاری از همنسلهای من که اندکی اهل همان حیطههای مذکور بودیم، نه تنها این نسل جدید موجب شگفتی نیست بلکه بارها در مطالب و سخنان خود، که اتفاقا انحصارهای شما اجازهی پژواک آن را نداد تکرار کردیم که شما فاصلهای نجومی با نسل جدید دارید و پیشروترین شما در فرهنگ، درکی از ابتداییترین خصلتهای نسل جدید را ندارد. بحث و دعواهای پیچیدهی شما در باب مسائل فرهنگی، برای نسل جدید سر سوزنی نیاز به روشنگری ندارد. اگر شما سر پذیرش مخالف سالهاست بحث میکنید، نسل جدید این پذیرش دیگری را مسالهای حل شده میداند، تا حدی که گویی با تنظیمات کارخانه، نسبت به شما آگاهتر است. شما با صدها کتاب به این نتیجه رسیدید که مثلا باید به سلیقه و پوشش متفاوت احترام گذاشت یا مثلا میان حق زنان و مردان تفاوتی نیست، آنها بدون چنین بحث و فحصهایی این مسائل به زعم شما پیچیده و به زعم آنها ساده را پذیرفتهاند. شما اینها را نفهمیده بودید، و هنوز هم شاید بسیاری از شمل نفهمیده باشید، چون اصلا دهه هفتادیها را ندیدید و نشناختید و نمایندهای از آنها در وادی اندیشه وجود نداشت. وگرنه این مسائل ساده برای نسل من نیز حل شده بود و پیدا بود که وقتی شما در فاصلهی یک دهه انقدر از ما دور و غریبهاید، با دهه هشتادیها به طریق اولی غریبهتر خواهید بود.
🔸جالب اینجاست که علیرغم این شکاف عظیم میان نسلی(که علتش را در انتها ذکر خواهم کرد) هنوز شما، یعنی تمام کسانی که حدودا بیش از چهل سال دارید(تا پیرمردان) و برخی از شما حتی زمان تولد من موهایتان سفید شده بود، باز انحصار تمام رسانهها را در دست گرفته و میکوشید با تعجب و حیرت هرروزه و خطاهای مداوم، برای جامعه نسخه بپیچید. شاید کسی بگوید وجود فضای مجازی برای نسلهای جدید، نیاز به رسانه را رفع کرده، اما این حرف هم خطاست زیرا همین فضای مجازی باز در اکثر موارد تریبون کسانی شد که پیشتر بهواسطهی رسانههای دیگر شناخته شده بودند و ورودشان به این رسانهی جدید نیز زمین تا آسمان با اشخاص دیگر تفاوت داشت و به عبارت سادهتر فضای مجازی به خودی خود صدای هر شخصی که اراده کند به این سادگیها بازتاب نمیدهد. در قیاس با افرادی که از پیش دارای شهرت بودهاند یا در خارج از کشور آزادانه سخن گفتند و در رسانهها شناخته شدهاند، افراد گمنام و بهویژه در داخل کشور امکان بازتاب وسیع صدایشان وجود ندارد.
▪️این بحث مفصل را خلاصه میکنم که اگر مایل بودید از این پس واقعا جامعه و نسلهای آینده را بشناسید، از این شهرتپرستی و توجهطلبی دست بردارید و اگر احیانا کمی خسته شدید، اجازه دهید نسلهای بعد، یعنی همین دهه هشتادیها لااقل نمایندگان فکری و فرهنگی خود را در وادی فرهنگ و اندیشهورزی داشته باشند. هرچند دیگر احتمالا سن و عمرتان-که دراز باد- قد نمیدهد که مانعی باشید و بهناچار کنار خواهید رفت. و این نکته یادمان باشد هر نسلی که صدایش خاموش باشد نسل بعدی صدایش را برای شنیده شدن بالاتر میبرد.
🔚 نکته آخر اینکه چطور میشود در جامعهای هر چندسال، نسل به نسل، این حد از اختلاف فرهنگی وجود داشته باشد؟ پاسخ اجمالی و کوتاه این است که در جوامع در حال گذار این امر بدیهیست و جامعه ما نیز در حال گذار است. بدین ترتیب نسلهای جدید، حتی بدون کوشش و مطالعه و کسب دانش از نسلهای پیشین در برخی مسائل فرهنگی جلوترند. جلوتر را در اینجا معادل مدرنتر بهکار میبرم و در باب اینکه مدرنتر بودن بهتر است یا نه در این یادداشت ارزشداوری نمیکنم که بحثیست مجزا و درازآهنگ و در اینجا بحث ما اساسا ارزشی نیست. علاوه بر این نکته، شما عزیزان حتی مطالعات و پژوهشهای دقیق و جدیای در باب این نسلها نداشتید جز یکسری بهظاهر پژوهش و در باطن کار بوروکراتیک بیوجه. اما در این سالیان که گفته و نوشتهام، به این امر نیز بارها اشاره کردهام که در جوامع در حال گذار از سنت به مدرنیته، هر نسلی نسبت به نسل پیشین اختلاف فرهنگی بسیار زیادی دارد-البته در اکثریت و نه همهی افراد- و میانگین مدرن بودن اکثریت نسل جدید نسبت به اکثریت نسل پیشین بسیار بالاتر میرود. از این رو شکافی عمیق در فاصلهای کوتاه میان نسلها پدید میآید که اگر در این بین اندکی در شنیدن صداها تعلل کنید، نسل بعدی موجب حیرت شما خواهد شد و اینگونه میشود که عدهای از شما در مواجهه با آنها از سر تعجب ذوق میکنید.
📎پ.ن: مخاطب من چنانچه ذکر شد
فقط اهل اندیشه و فرهنگ است و بس.
✍ آرین رسولی
درود بر شماها که تلاش میکنید تا علوم را همگانی نمائید.
من نخستین بار است که هم نوشته ها را مطالعه کردم وهم فایل صوتی را گوش دادم.
جامعه مانیازمند اینگونه آموزشها است تا پدر ومادر با بنیه علمی قوی تربیت شوند وآنان نسلی را تربیت نمایند.
تاماها مفاهیم مربوط به فرد گروه وجامعه نقش ها وارتباطات آنها را درک نکنیم نمیتوان ادعا داشت ملت داریم.
بنظرم عالی است .سپاس از این همه زحمت