آیا تاریخ فلسفه همان فلسفه است؟


مورخ فلسفه، پژوهشگر فلسفه و فیلسوف



یکی از ادعاها و مباحث جاری در میان برخی از فلسفه پردازان ،این است که فلسفه همان تاریخ فلسفه است.با تأمل بیشتر می توان گفت این ادعا حیرت انگیز است. همانطور که ما نمی توانیم تاریخ سیاست را به مثابه علوم سیاسی و تاریخ هنر را به مثابه کار هنری تلقی کنیم.
ما می توانیم شاخه های فعالان عرصه ی فلسفه را سه بخش تقسیم کنیم؛
۱-فیلسوف۲-فلسفه پژوه۳-مورخ فلسفه


مورخ فلسفه


مورخ فلسفه کسی است که به تاریخ فلسفه میپردازد.همانطور که مورخان علم ، ریاضی، هنر، سیاست ، به تاریخ این رشته ها میپردازند. مورخ هیچ دخالتی در تبیین اندیشه های فلاسفه ندارد و تنها به توصیف وضع و حال فلاسفه و آراء آنها میپردازد. فی المثل اگر یک فیلسوف با فیلسوف دیگری مخالفت جدی داشت ، مورخ فلسفه به هیچ وجه حق دفاع یا جانبداری از طرفین را ندارد. ولو خود مورخ نیز یک فیلسوف باشد. یعنی حتی اگر یک فیلسوف ، به تاریخ نگاری فلسفه بپردازد –چنانچه پرداخته اند– در مقام مورخ حق جانبداری از هیچ استدلال و برهانی را ندارد. او تنها به بیان نظرات میپردازد و بس.


پژوهشگر فلسفه


پژوهشگر فلسفه کسی است که علیرغم تبیین آراء و نظرات فلاسفه، به دفاع از برخی استدلال ها یا نظرات نیز میپردازد. یک پژوهشگر فلسفه ممکن است علاوه بر تایید استدلال های یک فیلسوف یا مکتب فلسفی ، استدلال های دیگری برای تایید نظرات آن فیلسوف یا مکتب مطرح کند.
دلمشغولی پژوهشگر فلسفه ، غیر از مورخ است، او تنها به توصیف و شرح وقایع بسنده نمی کند ، بلکه تلاش می کند موضعی را که از آن دفاع می کند، بکار بگیرد و نظرات و استدلال هایی مضاف بر استدلال هایی که در طول تاریخ و توسط خود فلاسفه ارائه شده، مطرح کند. برخلاف مورخ، پژوهشگر در پی نقد و تایید است . اما نکته اصلی در رویکرد پژوهشگر فلسفه، کنار نهادنِ نظرات منسوخ و پیگیریِ نظرات مرتبط با روزگار ماست. ما اگر در مقام مورخ به شرح نظرات فلاسفه و مکاتب بپردازیم ، بایستی حتی به نظراتی که هیچ کارکردی در روزگار ما ندارد نیز توجه کنیم، اما در مقام پژوهشگر اگر نگرش هایی منسوخ وجود داشت، دیگر به تبیین آنها نمیپردازیم .شاید تنها در متون خود برای بیان مطلبی دیگر،به چنین نظراتی از حیث تاریخی آنها اشاره ای داشته باشیم، اما برای پژوهشگر فلسفه ، نظرات مرتبط با روزگار ما محل بحث است.


فیلسوف


فیلسوف کسی است که یک نظام فکری و جهانبینی جدید ، متفاوت با مکاتب و فلاسفه ی دیگر بنا می کند. ممکن است او در یکی از شاخه های فلسفه (ذهن، اخلاق، معرفت شناسی و…) نگرش جدیدی ارائه دهد یا در کل شاخه های فلسفی ، بینش جدیدی عرضه کند.از طرفی ممکن است تفاوت فلسفه او با یک جریان یا مکتب فلسفی ، بنیادین نباشد و حتی مبانی یک مکتب فلسفی را بپذیرد، اما نظریه ی فلسفیِ جدیدی ارائه دهد.

این توضیحی مجمل از سه دسته از فلسفه پردازان است و در عمل ممکن است کسی به اشتباه فیلسوف خوانده شود و تنها پژوهشگر فلسفه باشد. یا کسی فیلسوف باشد و عدم امکان عملی در ارائه نظراتش ، باعث شود او را پژوهشگر تلقی کنند. اما رایج ترین اتفاق این است که عده ی کثیری از افراد تنها در حوزه ی تاریخ فلسفه مشغول هستند ،اما به گمان خود و بسیاری دیگر، پژوهشگر فلسفه هستند. صرفنظر از اینکه حتی بعنوان مورخ نیز ، خالی از اشکال نیستند.چرا که وقتی شخص نداند در مقام یک مورخ مشغول فعالیت است، نه به معنای دقیق مورخ خواهد بود و نه متعلق به دسته های دیگری که ذکر شد.
نکته دیگر اینکه اگر ما این دسته بندی را بپذیریم ، یعنی بپذیریم که مورخ فلسفه و فیلسوف دو چیز هستند، باید بپذیریم که تاریخ فلسفه ، فلسفه نیست. اما اگر نپذیریم ، باید نسخه ی بدیل این دسته بندی را طوری تنظیم کنیم که فیلسوف و مورخ فلسفه در یک دسته قرار بگیرندـاز سوی دیگر اگر ما تنها فلسفه را نظرات و آراء فلاسفه بدانیم، لاجرم افق نگرش ما تنها به تاریخ فلسفه محدود می شود، اما بکارگیری این آراء و حرکت در ادامه ی مسیر آن ، رویکردی است فراتر از آنچه مورخان فلسفه مشغول آن هستند.
#arian_x

آرین رسولی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.