درمانگری فلسفی و روانشناسی

🧠روانشناسی و درمانگری فلسفی

✍بسیاری از کسانی که مشکلات روحی و روانی داشته اند و تجربه مراجعه به روانشناسان را دارند ، در بعضی از مواقع بحران هایی داشته اند،که گویا روانشناسان نتوانسته اند آنها را درمان کنند.البته این به معنای عدم توانایی روانشناسی نیست.بلکه گاهی حتی روانپزشکان نیز نتوانسته اند برای یکسری از افراد که دچار بحران روحی و روانی شده اند کاری انجام دهند.شاید در سالهای اخیر ،کمبودهای ما در مواجهه با کسانی که دچار مشکلات روانی مختلف که معمولا مربوط به افسردگی، احساس پوچی یا افکار پرتنش و… هستند ، بیشتر جدی گرفته شده است. از سویی یک شاخه مهم روانشناسی تکاملی که رویکردی کاملا علمی دارد به علوم مربوط به اعصاب و روان اضافه شده و از طرفی رواندرمانگران فلسفی،مثل رواندرمانگری اگزیستانسیال پا به عرصه مسائل روحی روانی گذاشته اند.

🎓در این سالها و تقریبا از دهه ۸۰میلادی به بعد شاخه رواندرمانگران و مشاوران فلسفه به طور جدی وارد این عرصه شدند.
البته تا پیش از آن حتی از زمان سقراط این سنت مشاوره فلسفی وجود داشت. اما دوباره جدی گرفته شد .

💭شاید مهمترین دلیل ظهور فلسفه در مباحث روانشناختی و درمانگری، کارهای بسیار مفید اروین یالوم و رواندرمانگری اگزیستانسیال بوده است.اما همانطور که گفتیم مشاوران فلسفی به طور مجزا در سالهای اخیر فعالیت داشته اند.برای مثال پیتر کوستنبام از دانشگاه ایالتی سن خوزه ،جزو اولین شخصیت های مشاوره از سال ۱۹۷۸بود.او کتابی با نام “تصویر جدید شخص:نظریه و تمرین فلسفه بالینی” منتشر کردپس از او رفته رفته انجمن ها شکل گرفتند.در سال ۱۹۸۲ در آلمان گرد آشنباخ فیلسوف آلمانی انجمن خود را تاسیس کرد.در آمریکا انجمن ملی مشاوره فلسفی NCPA در سال ۱۹۹۲ توسط سه فیلسوف امریکایی :الیوت دی کوهن، پل شارکی و توماس منگل ،که به روان درمانگری مبتنی بر منطق میپرداختند تاسیس شده و همچنین بعدها انجمن APPA توسط پروفسور لومارینوف در سال ۱۹۹۸ به فعالیت پرداخت.پس از آن تا امروز در بسیاری از کشورها از جمله فرانسه،اسپانیا، فنلاند، ایتالیا،هلند،نروژ،کانادا،افریقا،ترکیه،ژاپن،لوکزامبورگ،استرالیا،برزیل،پرتغال،کره و…..چنین انجمن های فلسفی برای مشاوره ایجاد کردند.

🚸شاید علت فراگیر شدن و رشد انجمن ها و مشاوران فلسفی ، کاربرد آن برای کسانی بوده است که همچنان علاوه بر بحران های روانی، نتیجه ای از رویکردهای روانشناسان و روانپزشکان کسب نکردند.چرا که وقتی دقت میکنیم میبینیم کارهای اروین یالوم به شدت با استقبال بی نظیری در حوزه رواندرمانی روبرو شد .

🔶روان درمانگری اگزیستانسیال

🔷اروین یالوم و روش درمانگری او کاملا بر اساس فلسفه بود.یالوم به نکاتی مثل مطالعه آثار فلاسفه و حتی ادبیاتی مثل داستایوفسکی و دیکنز توصیه کرده است.او در روش خود بیشتر از فیلسوفانی همچون شوپنهاور(کتاب درمان شوپنهاور)،اسپینوزا(کتاب مسئله اسپینوزا ،نیچه(کتاب وقتی نیچه گریست) و حتی مارکوس اورلیوس این ایده را از مارکوس اورلیوس (کتاب انسان یک روزه) بهره می برد .(البته این فلاسفه کسانی هستند که درمورد آنها کتاب هم نوشته است و امکان دارد از سایر فلاسفه در روش خود بهره برده باشد).

➖اما به هر حال اروین یالوم بعنوان نمونه ای موفق و شاخص از روان درمانگر هایی است که در درمان خود به جای روانشناسی و روانپزشکی،از شیوه فلسفی استفاده می کنند.اما عکس این موضوع نیز صادق است.در روان درمانگری اگزیستانسیال ما فلاسفه ای مطرح را می شناسیم که با فلسفه به سراغ روان درمانی رفته اند و جزو نخستین روان درمانگران اگزیستانسیال به شمار می روند؛ کسانی چون هایدگر ،ادموند هوسرل، لویناس و بوبر و همچنین فردریش نیچه و سورن ک یرکگاردـ آنها سعی بر جدایی انسان از زندگی مکانیکی و ماشینی داشتند و این عوامل را به شدت در روان موثر قلمداد می کردندـ پس از آنها لودویگ بینزوانگر اولین پزشکی بود که روان درمانی را با اگزیستانسیال(وجود گرایی) ترکیب کرد و بسیاری از روانپزشکان به مخالفت با او پرداختند.اما پس از او این سنت روز به روز قوی تر و پررنگ تر شد و باز اریک فروم چهره سرشناس دیگر به چنین نهله ای پیوست یا دست کم با روش و سبک آنها موضوعات روانشناختی را پیگیری کرد.

🅿️آیا به بررسی های فلسفی روان و رواندرمانی فلسفی نیاز داریم؟

🔰در اینجا زمینه ای تقریبا مختصر از تاریخچه مشاوره فلسفی و روان درمانی فلسفی داشتیم که قصد ما این بود که بگوییم گرچه شاید با اصطلاح روان درمانی فلسفی آشنا نباشید،اما در سالهای اخیر چنین رویکردی وجود جدی داشته است.اما این تاریخچه به تنهایی به معنای کاربرد مناسب و نیازمندی ما به آن نیست.بلکه دست کم نشان می دهد ورود فلسفه به بحث روان درمانی گاهی موفق بوده است. چنانچه استقبال از یالوم و دیگران این را نشان داده است.اما برای اینکه ببینیم واقعا فلسفه می تواند نقش اساسی در رویکرد روانی ما به زندگی نقش بازی کند یا نه،باید به دلایل و ریشه های عمیق تری نیز بپردازیم.البته تعاریف و نیازهایی که در ادامه مطرح می شود،به معنای تایید یا صحت آنها نیست.بلکه ممکن است کسی معتقد باشد این نیاز ها یا درست نیستند،یا روانشناسی بدون نیاز به رواندرمانی فلسفی ،پاسخگوی آنها هست.
💠ما گاهی به دلایل مختلف از زندگی زده یا دچار بحران معنای زیستن می شویم.گاهی افسرده و ناامید،گاهی بی انگیزه و گاهی چنان در انتهای تونل اندوه فرو می رویم که گویی در بدترین رنج های ممکن بسر میبریم. علاوه بر این حالات متعدد دیگری نیز برای برخی از ما پیش آمده که شاید نیازمند مراجعه به روانشناس شده ایم. اما روانشناس همیشه پاسخگوی حالات ما نخواهد بود، فرض کنید کسی در زندگی با چندین مشکل جدی و بحرانی روبرو شود. مشکلاتی که تنها جنبه ی روحی روانی و ذهنی(سابژکتیو) ندارد.بلکه جنبه ی حقیقی در واقعیت خارج از ذهن او(آبژکتیو) داشته باشد.یعنی برای مثال شخصی همزمان دچار مشکل مالی،از دست دادن عزیز و چندین مشکل دیگر شود.در اینجا حل مسائل روحی روانی او با شخص دیگری که تنها مشکل روحی روانی ذهنی دارد متفاوت است.هر روانشناس دارای تکنیک ها و روش های محدود به رشته خودش است.حال تصور کنید این روش ها آن شخص را درمان نکند. چرا که نگرش او به زندگی ،منطق او ،استدلال و طرز تفکر او در تعریف زندگی دچار تغییر شده و چه بسا هرچقدر سعی شود به او امید و انگیزه و معنا منتقل شود ،هیچ سودی نداشته باشد. حال اگر با روشی فلسفی که صرفا تکنیک مشخص انتقال انگیزه و امید به طرز مرسوم روانشناسان نیست،نگرش او را تغییر دهیم، ممکن نیست تغییری در او ایجاد شود؟تا اینجا ممکن است تصور کنید روانشناسان نیز چنین تلاشی می کنند،اما چند نکته بسیار مهم،در روش آنها وجود دارد که در فلسفه چنین نیست. نکته اول محدوده روانشناسان در تکنیک هاست.یعنی تمام روش های آنها در یک محدوده معین از قبل تعیین شده جا می گیرد.اما در فلسفه نگرش های متعدد و بیشماری نسبت به کل هستی و زندگی وجود دارد.

🗯نکته دوم چارچوب رویکرد روانشناسان است.برای مثال هیچ روانشناسی سعی نمیکنید یک نگاه پوچ تر ،بی معنا تر و ناامیدتر ، به یک شخص ناامید منتقل کند.چرا که چچارچوبی برای آن تعریف می شود.در صورتی که یک شخص با چنین نگاهی ،به کلی شرایط وخیم خود را هم بی معنا دیده ،در نتیجه از درد و رنج حاصل از آن خارج شود.نکته سوم رویکرد روانشناس است. یک روانشناس گاهی در صدد القای یک حس و حالتی است که خود آن حس و حالت نیاز به تعریفی خاص از زندگی دارد.یعنی برای مثال پیشفرض های مناسب بودن یک جهان بینی امیدوارتر، معنادارتر و بهتر از دید روانشناس وجود دارد.این پیشفرض ها ممکن است با جهانبینی و تعریف بیمار متفاوت باشد.در نتیجه اهداف بیمار با روانشناس دارای جهت واحد نخواهد بود.نمونه آن موقعیت های مرزی است.در بین اگزیستانسیال ها موقعیت های مرزی(زندگی پر چالش و سخت) دارای محاسن و فواید مهمتری از زندگی راحت و آسوده است.

❎نکته دیگر راه حل هایی است که خود راه حل می خواهند!

💬یعنی برای مثال روانشناس سعی کند، حس شادی را به بیمار منتقل کندـیا مسائلی از این دست. اما اگر از دید فلسفی ورود کنیم، شادی صفتی ثانوی است که خود مستلزم دلیل و علت است.در نتیجه با یک سطح بنیادی تر که جهانبینی فلسفی شخص می باشد، طرف خواهیم شد.نکته نهایی هدف و مفاهیم بنیادین است.برای مثال فلاسفه اگزیستانسیال و به تبعیت از آن روان درمانگران اگزیستانسیال به مفاهیم بنیادینی چون تنهایی و مرگ اشاره جدی دارند.به دنبال آن به خودشناسی و ایجاد اهداف متفاوتی می روند که تمرکز روی این اهداف با یک شیوه تفکر متفاوت به زیستن همراه است. مثلا به جای اینکه راهکارهایی برای رهایی شخص از تنهایی ارائه دهند، به او نشان نی دهند که اصالتا انسان تنهاست.چه در تعامل با دیگری قرار بگیرد یا نگیرد.در نتیجه صورت مسأله تغییر می کند.

🔚گفتار نهایی: این توضیحات به معنای عدم کاربرد روانشناسی نیست.یعنی اگر فلسفه ورود به رواندرمانی داشته ، به عنوان یک جایگزین این اتفاق صورت نگرفته است.بلکه همانطور که سبقه تاریخی مشاوره فلسفی در سایر امور کم و بیش وجود داشته،در این حیطه نیز ورود آن را دیده ایم.مساله دیگر که مجددا به آن تاکید میورزم، این است که این نکات به معنای تایید ایرادات و نیاز حتمی و فایده حتمی فلسفه نیست.بلکه برخی عقیده دارند روانشناسی به تنهایی پاسخگوی این نیازها خواهد بود ، برخی دیگر به شاخه ای مردن روانسناسی معتقدند و برخی به همین ورود فلسفی که البته دسته آخر همواره استقبال از رویکرد یالوم و شیوه های متفاوت روان درمانگری او را تاییدی بر ادعای خود می دانند.

#arian_x ✍

🗞منابع:
http://www.abc-clio.com/product.aspx?id=2147498636

http://www.pib.net/bio_peter.htm

http://sites.google.com/site/thephilosophicalcounselingweb/home/

2 دیدگاه برای «درمانگری فلسفی و روانشناسی»

    • دسامبر 14, 2022 در t 10:01 ب.ظ
      Permalink

      بله، البته همون روانشناسی هست. دقیق‌تر Clinical psychology

      پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.