آیا می‌توان گفت علم کاری است که دانشمندان می‌کنند؟

تعریف دقیق هر پدیده‌ای کاریست دشوار و چه بسا غیرممکن. تعریف علم نیز از این قاعده مستثنا نیست. یعنی ما هر پدیده‌ای را تعریف کنیم باز مرز‌های دقیقی میان آن و پدیده‌ای دیگر نمی‌توان ترسیم کرد. برای مثال اگر قصد تعریف دقیق و مرزبندی شده‌ی هنر را داشته باشیم، گاهی مرز آن با ادبیات کاملاً مشخص و قابل تفکیک نیست. به همین ترتیب همیشه در تعریف یک چیزی، مرز آن با چیز دیگر در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد. در تعریف علم نیز همچون سایر پدیده‌ها با این معضل مواجه خواهیم شد. اندیشمندان و فلاسفه،به ویژه فلاسفه علم و حتی دانشمندان، سال‌های زیادیست که در تعریف دقیق علم با این معضل مواجه بوده‌اند. گاهی مرز بین علم و فلسفه،گاهی مرز میان علم و غیر علم و حتی گاهی مرز میان علم و شبه علم نیز مبهم است.

هرچند می‌توان تعریفی حدودی برای علم ارائه داد و صرفنظر از مرزهای آن، موضوعات و فعالیت و روش‌های علمی را تبیین کرد، اما برخی معتقدند که این معضل را با تعریف نسبتاً جدیدی از علم می‌توان حل کرد. این تعریف نسبتاً جدید، مورد نقد این جستار کوتاه است. در این تعریف می‌گویند: «علم همان کاری است که دانشمندان می‌کنند. »

یعنی برای شناخت علم باید گفت همان کاری که دانشمندان در دپارتمان‌های علمی،مقالات و دانشگاه‌ها و مراکز علمی انجام می‌دهند علم است.

این تعریف از علم یک خطای منطقی اساسی و ابتدایی دارد که مدافعان آن مورد توجه قرار نمی‌دهند یا از آن می‌گذرند. این خطا، دور منطقی است. در منطق خطایی وجود دارد که به عنوان دور منطقی شناخته می‌شود.
در منطق، وقتی شناخت  معرِّف  موکول به شناخت معرَّف باشد و شناختن معرَّف نيز به شناخت معرِّف وابسته شود آن را «تعريف دوری» و «تعريف شيء بنفسه» می‌گويند. يعنی چيزی را با خودش تعریف کنیم.
برای مثال اگر از شما بپرسند عدد زوج چیست؟ بگویید ”عددی که فرد نباشد زوج است”. و در تعريف عدد فرد بگويید: ”عددی است که زوج نباشد”.

بنابراین طبق اصول اولیه ونطقی، تعریف کردن و شناساندن یک چيز مجهول توسط خودش محال است، چون باید آن چيز قبل از معلوم شدن از طريق تعريف، معلوم شده باشد.
برای مثال فرض کنید کسی تابحال فرش ندیده باشد و بپرسد فرش چیست؟ بعد در پاسخ بگوییم فرش چیزی است که فرش فروش می‌فروشد. بعد بپرسد فرش‌فروش چه چیزی می‌فروشد؟ بگوییم فرش!

این نوع جواب‌ها دور منطقی هستند. حال تعرف علم با توسل به کسانی که کار علمی می‌کنند تا همین حد سطحی انگارانه و غیرمنطقی است. البته در زبان ما شاید کلمه «علم» و «دانشمند» کمی گمراه کننده‌ باشد. اما تعریف اینچنینی از علم به این معناست که بپرسیم علم (”ساینس”) چیست؟ بعد بگوییم همان کاری که دانشمند (”ساینتیست”) انجام می‌دهد. بعد بپرسیم دانشمندان چه کارهایی انجام می‌دهند؟ باید گفت کار علمی (ساینس)!

طبق این تعریف ما نیاز به شناخت کار دانشمندان پیدا می‌کنیم، و بعد اگر قرار باشد کار دانشمندان را علم معرفی کنیم دچار دور شدت‌ایم، اگر هم قرار باشد کار آنها را جور دیگری تعریف کنیم، پس مجدداً داریم تلاش می‌کنیم که ‌تعریف دیگری برای علم ارائه کنیم، پس تعریف نخست ما بیهوده و بی‌معنا بوده است.

اشکال در اینجاست که اگر چنین تعریف نادرستی را ارائه دهیم، هر شخصی که در یک ساختمانی شبیه به دانشگاه یا حتی با اسم دانشگاه فعالیت می‌کند می‌تواند مدعی فعالیت علمی باشد و خود را دانشمند یا عالم بنامدـ بسیاری از رشته‌ها در دانشگاه‌ها تدریش می‌شوند یا اساتید آنها را به غلط دانشمند خطاب می‌کنند، در صورتی که آنها در رشته‌هایی تحصیل و فعالیت می‌کنند که در محدوده‌ی علم (science) نیست. پس این نوع تعاریف علیرغم اینکه از نظر منطقی دچار یک خطای کاملاً سطحی و ابتدایی هستند، در عمل نیز هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد.

آرین رسولی

کانال تلگرام ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *