نقد و بررسی متودولوژی علوم اجتماعی ؛آیا علوم اجتماعی علم است؟پیشبینی و پیشگویی ، نقد پوپر بر تاریخ گرایی

نقد و بررسی متودولوژی علوم اجتماعی ؛آیا علوم اجتماعی علم است؟پیشبینی و پیشگویی ، نقد پوپر بر تاریخ گرایی

قبل از هر توضیحی لازم است روشن کنیم که این موضوع–یعنی علمی بودن یا نبودن علوم اجتماعی و دیگر معارف بشر –چه اهمیتی دارد؟ اهمیت این موضوع به اختصار ، در این است که ما قوت و اعتبار ایده های مختلف را در
می یابیم و هرگاه به تحلیل های افراد در حوزه های مرتبط با علوم انسانی و بویژه علوم اجتماعی برمی خوریم، متوجه ارزش و اعتبار آن خواهیم شد.

در زمانه ی ما پیشرفت علوم تجربی (science) منجر به گرایش هایی شده است که تمایل دارند رشته های دیگری از دانش (knowledge) را ذیل واژه ی علم (science) قرار دهند. این تمایل عمدتاً ناشی از یک برداشت خطاست که تصور می کند هر آنچه علم نیست ، بی ارزش و ناکارآمد است.(شاید در مواردی چنین تلقی نداشته باشند، اما در هر حال خطای واحدی صورت می گیرد )

از همین خطا پلی زده می شود بر استدلالی که وجوه تشابه روش علم (science) و روش دانش (knowledge) را برجسته می کند.
این استدلال یک خلط مبحثی نهفته دارد که جز با ایضاح آن نمی توان به نتیجه رسید و آن همین تمرکز بر روی وجوه تشابه روش شناسی (methodology) است.اگر ما تنها دست روی نکاتی بگذاریم که در روش علم تجربی و دانش مشابه هستن و از فاکتورهای متفاوتی که در روش آنها وجود دارد چشم پوشی کنیم ، دچار یک خطای منطقی آشکار شده ایم.

برای مثال ما نمی توانیم مدعی باشیم که هواپیما و عقاب یک چیز هستند.

استدلال قائلان به علمی بودن علوم اجتماعی ، دقیقا مرتکب چنین خطای منطقی می شوند.مقدمات استدلال آنها یکیست و نتیجه گیری آنها درست مانند همین مثال است.

الف:هواپیما و عقاب فاکتورهای مشابه دارند،مثل پرواز کردن.

ب:عقاب و هواپیما تفاوتی ندارند

الف:علوم اجتماعی و انسانی با علوم تجربی فاکتورهای مشابه دارند

ب:علوم تجربی و اجتماعی یا انسانی تفاوتی ندارند.

مقدمه و نتیجه گیری هر دو استدلال یک فرض مخدوش دارد. این فرض مخدوش این است که هر دو چیزی که وجه اشتراک دارند،یکی هستند.اما ادعایی که در اینجا لازم است بررسی شود ، تفاوت روش هاست.

نکته ای که تذکر آن بسیار اهمیت دارد (و بارها گفته شده) مشکل ادبی و زبانی در مورد واژه ی علم در زبان فارسی است. ما برای هر معرفتی واژه ی علم را بکار میبریم. لذا همواره دچار کژفهمی شده ایم. علم به معنای علم تجربی طبیعی (science) با علم به معنای اجتماعی و انسانی (knowledge) متفاوت است. [برای همین ما در این مطلب یا مطالب دیگر معمولا از واژه ی دانش برای knowledge استفاده میکنیم تا دچار خلط مفاهیم نشویم.]

اما همانطور که گفته شد ،نکته مهم در این موضوع تفاوت روش هاست.آیا علیرغم اینکه میان علوم اجتماعی/انسانی و علوم تجربی طبیعی وجوه اشتراکی وجود دارد، تفاوتی وجود ندارد؟

پس از دستاوردهای علوم طبیعی پس از قرن هفدهم و سپس اوج گیری پیشرفت های آن در قرن های بعدی تا به امروز ، شاخه دیگر علوم اجتماعی/انسانی بیش از پیش سعی کردند تا روش های علم تجربی را برای این رشته ها نیز بکار بگیرند. تاریخ نشان داده بود که سرعت پیشرفت و دستاوردهای روش علمی بیش از سایر روش هاست و به همین منظور اگوست کنت پس از ابن خلدون (که زمینه های علوم اجتماعی را بنا نهاده بود) و افرادی مانند دورکیم ، گئورگ زیمل و ماکس وبر در قرن نوزدهم به بسط و ایجاد پایه های علوم اجتماعی کنونی پرداختند.از آن پس کلیه تلاش ها در جهت بکارگیریِ منسجمِ روش مندی علوم تجربی در علوم اجتماعی (و همینطور سایر علوم انسانی به اشکال مختلف خود) انجام شد و همچنان این سیر تطوری در روش آنها ادامه دارد.این امر موجب شکلگیریِ همان فاکتورهای مشابه علوم طبیعی در علوم اجتماعی/انسانی شد.برای همین گاهی در دسته بندی ها ، به این نوع از دانش علوم تجربی انسانی نیز گفته می شود. اما آیا تمام آنچه که بعنوان روشمندی علوم تجربی طبیعی میشناسیم، در علوم اجتماعی/انسانی وجود دارد؟خیر

ما تعریفی دقیق، واضح و دارای مرزهای روشن برای علم نداریم. (این نکته نیز بارها در مطالب اشاره شده و شاید در مطلبی مجزا به تعریف علم بدون ورود به دیگر مباحث بپردازیم.)
اما می توان فاکتورهای روش علمی ( scientific method ) را با فاکتورهای روش علوم اجتماعی/انسانی مقایسه کرد و در آخر در باب علمی بودن یا نبودن روش علوم اجتماعی به نتیجه رسید.

تفاوت هایی که روش علوم اجتماعی را از روش علوم تجربی تفکیک میکنند

کارل پوپر در یکی از سخنرانی های خود با عنوان ” پیش بینی و پیشگویی در علوم اجتماعی ” به چند نکته در این مورد می پردازد.
نقد پوپر در آنجا به روش هایی در علوم اجتماعی است که آن را تاریخ گرایی می نامد.پوپر می گوید : پیش بینی علمی با پیشگویی تاریخی غیرمشروط متفاوت است.

منظور پوپر از تاریخ گرایی در علوم اجتماعی ،همان روشی است که سعی می کند رویدادهای اجتماعی را با بررسی تاریخ، پیشگویی کند . همانطور که برای مثال در ستاره شناسی خسوف و کسوف در منظومه شمسی را با دقت بسیار بالا می توان پیشبینی کرد .

این ایده از هراکلیتوس و هسیود در دوران باستان وجود داشته و بعدها از هگل و مارکس گرفته تا آگوست کنت و جان استوارت میل نیز وجود داشته است. البته پوپر میگوید به مطلوبیت علوم اجتماعی باور دارم ، اما اینکه پیشگویی (prophecy) تاریخی را با پیش بینی (prediction) علمی یکی بدانیم ، خطاست.

پیشبینی های معمولی در علوم مشروط هستند. تغییرات مشخصی مثل درجه حرارت آب در کتری با تغییرات دیگر مثل جوشیدن و بخار آب همراه خواهد بود.همانطور که پوپر می گوید این روند در علوم اجتماعی نیز وجود دارند، اما تاریخ گرایی مشابه چنین روشی نیست. گاهی پیشبینی علمی غیر مشروط از پیشبینی های مشروط مشتق می شوند، اما در تاریخ گرایی علوم اجتماعی ، اینگونه نیست.

پیشگویی های تاریخی در علوم اجتماعی از پیشبینی های مشروط علمی بدست نمی آید و اساساً نمی توان چنین پیشبینی هایی ،مشابه آنچه که در علم وجود دارد، انجام داد، چرا که این پیشبینی های علمی مشروط باید از سیستم هایی اخذ شوند که مجزاء ، ایستا و لایتغیر، و برگشت ناپذیر باشند.

به عبارت ساده تر ، ما زمانی می توانیم پیشبینی مشروط علمی داشته باشیم که این ویژگی ها وجود داشته باشد و باز در صورتی می توان “پیشبینی غیر مشروط علمی” داشت که مبتنی بر پیشبینی مشروط باشد.
این نوع سیستم های ایستا و لایتغیر در طبیعت کمیاب هستند و به تعبیر پوپر ،مسلماً جامعه مدرن یکی از آنها نیست.

از سخنان پوپر و نقد او که بگذریم. امروزه می دانیم که روش علمی دارای خصوصیاتی ویژه است که علوم اجتماعی گرچه برخی از آنها را دارد، اما حاوی تمام آنها نیست و اگر حتی یک فاکتور روش علمی را نداشته باشیم، دیگر نمی توانیم ادعای علمی بودن (به معنای science) را مطرح کنیم.

همین امروز ،تاریخ گرایی به وضوح در علوم اجتماعی وجود دارد از آموزه های هگل و مارکس تا کنت و استوارت میل همگی روشی تاریخی را ارائه می دهند.از طرفی دیگر جامعه شناسان روش های دیگری را ارائه دادند که کمتر تحت تاثیر علوم طبیعی بودند.برای مثال ماکس وبر نیز به کلی تحت آموزه دیلتای نوع جدیدی از جامعه‌شناسی را ارائه داد که بعنوان جامعه‌شناسی تفهمی (مفهومی) نامیده می شود.

نکته دیگر در مورد تفاوت علوم اجتماعی/انسانی با علوم تجربی ،عدم قابلیت ابطال پذیری بود.هر چند منتقد ویژگی ابطال پذیری در روش علمی باشیم، همچنان یکی از ویژگی های روش علمی است . با توجه به اینکه برخی انتقادات به ابطال گرایی ،که سالها پیش مطرح بود، امروزه مردود است.

وجه تمایز دیگری که علوم اجتماعی/انسانی با علم تجربی دارد، در مورد موضوع است. موضوعاتی که علوم اجتماعی/انسانی به آنها می پردازد ، قابلیت تعمیم پذیری را نداشته و منحصر بفرد هستند.

“یک فرد خودش را آتش زد و بهار عربی رخ داد.” آیا این امکان در دوره های مختلف و درجوامع مختلف و متنوع وجود دارد که ما پیشبینی کنیم با خودسوزی یک شهروند، جنبشی عظیمی به مثابه یکی از جنبش های بزرگ تاریخ حاصل شود؟!

افراد در جامعه همواره از قواعد دقیق و و یکسانی پیروی نمی کنند. اما در روش علوم اجتماعی/انسانی ، پیشگویی ها بر اساس رفتار قابل پیشبینی تبیین می شوند و همواره جامعه به گروه ها، دسته ها و نهادها تقسیم می شود. اما این تقسیمات دقیق نیست و تک تک افرادی که این دسته ها و گروه ها را تشکیل می دهند ، رفتاری معین ندارند. برعکس در علوم تجربی طبیعی، دسته بندی ها بر این اساس تعیین می شود که محتوای تشکیل دهنده ی یکسان با رفتاری یکسان دارند.برای مثال ذرات الکترون ، همواره در شرایط یکسان ، رفتار یکسان دارند. هیچگاه الکترون از قوانینی که کشف می شوند تخطی نمی کند. هیچگاه فوتون ها از سرعت دقیق نور، پایینتر حرکت نمی کنند.یا در پزشکی مثلا هیچوقت ویروس ها رفتارهای متنوع ندارند .

اما همواره در دسته بندی های علوم اجتماعی ، افراد استثنا وجود دارند. تا جایی که می توان این سیستم ها (جوامع) را بقدری پیچیده دانست که تک تک افراد در تک تک رویدادها امکان رفتار متفاوت داشته باشند بر عکس دسته بندی هایی که در علوم تجربی طبیعی وجود دارد.

مورد دیگر اجماع نظرات در مورد نتایج علوم تجربی است.مباحث علم تجربی ،ولو با اختلاف های متعدد همراه باشد، در نهایت داوری آن بین الذهانی بوده و به نتیجه واحد ختم می شود.اما در سوی مقابل در مباحث علوم اجتماعی/انسانی ، موارد بسیاری وجود دارد که هیچگاه پرونده ی این مباحث، با روش های موجود، مختومه اعلام نخواهد شد.

تکرار پذیری مشاهداتی ، ویژگی دیگریست که گاهی در علوم اجتماعی/انسانی وجود ندارد. تحولات اجتماعی با دقت مشابه قابل تکرار و آزمون و خطاهای متعدد نیستند و همین امر موجب خطای احتمالاتی بسیار زیادی می شود.
چنانچه موریس مندلباوم در مقاله ی واقعیت های جامعه ای (societal facts) اشاره می کند،مفاهیم و روش های علوم طبیعی از دقت بسیار بیشتری نسبت به علوم اجتماعی برخوردار هستند.(با اینکه مندلباوم یک کل گرا بود و معتقد بود واقعیات اجتماعی قابلیت تقلیل به افراد را ندارند)

این توضیح مجملی بود از تفاوت میان علوم تجربی یا طبیعی با علوم اجتماعی/انسانی و نگارنده تاکید جدی دارد که این تفاوت به هیچوجه به معنای عدم کارکرد و اعتبار علوم اجتماعی/انسانی برای بشر نیست. علم (science) نبودن به معنای ضعف یک روش نیست.
حتی ممکن است گاهی کاربرد بیشتری نیز داشته باشند.هرچند علیرغم این تاکیدها ، باز این موضوع که علوم اجتماعی کاملا از روشمندی علوم تجربی طبیعی برخوردار نیستند ، مدافعان این علوم را آشفته می کند.

#arian_x ✍

3 دیدگاه برای «نقد و بررسی متودولوژی علوم اجتماعی ؛آیا علوم اجتماعی علم است؟پیشبینی و پیشگویی ، نقد پوپر بر تاریخ گرایی»

  • فوریه 20, 2019 در t 12:45 ق.ظ
    Permalink

    سلام آقای آرین
    خواهش دارم در صورتی که وقت کردید متنی در مورد مفهوم دقیق ابطال‌پذیری به زبان ساده و مثالهای روشن تهیه بفرمایید.

    تصوری از این مفهوم در ذهن دارم که در مواردی اینجا و آنجا با چالش مواجه میشوم و میفهمم که هنوز این مسئله بصورت دقیق برایم روشن نشده.
    با توجه به روانی نوشته های شما ، و از آنجا که بصورت متواتر به ابطال‌پذیری در متون برمی‌خوریم ،از جنابعالی این تقاضا را کردم.
    ارادتمند مهدوی

    پاسخ دادن
  • فوریه 20, 2019 در t 2:57 ق.ظ
    Permalink

    سلام ، اول ممنونم ، مثل همیشه لطف دارید
    دوم اینکه چشم حتما . یه توضیح مختصر و ساده میدم شاید بدردتون بخوره

    ابطال پذیری یعنی هر ادعا و نظریه ای که قابل رد شدن باشه ، ابطال پذیره. مثلا جاذبه زمین . شما اگه بتونید یک جسم رو از ارتفاع رها کنید و به سمت زمین سقوط نکنه . یعنی ادعای جاذبه داشتن زمین رو باطل کردید . پس این ادعا ابطال پذیره ،چون همیشه امکانش هست که باطلش کنیم. یا مثلا ادعای آب در ۱۰۰درجه جوش میاد، یک ادعای ابطال پذیره ، اگه ما بتونیم در یک تجربه نشون بدیم که آب در ۱۰۰درجه جوش نیومد، این ادعا باطل شده . پس این امکان باطل شدن داره . نظریه های علمی ابطال پذیر هستن (به جز استثناها و نقدهایی که وجود داره و واردش نمیشیم) اما یه مثال هم از ادعاهای ابطال ناپذیر بزنم. فرض کنید یکی به شما بگه : اگه دلت رو صاف کنی به همه چی میرسی. این ادعا هیچ راه باطل کردنی نداره. چون اگه شما به همه چی برسی،طرف میگه دلت رو صاف کرده بودی که رسیدی،اگه هم نرسی،میگه دلتو صاف نکرده بودی. یعنی در هیچ صورتی ادعای طرف قابلیت باطل شدنش وجود نداره. یا یکی بگه اگه اراده کنم فردا بارون میاد. بعد اگه بارون بیاد،بگه اراده کردم،اگه نیاد میگه اراده نکردم. به عبارت ساده تر، همواره ادعاش قابل توجیهه و راه رد کردنش وجود نداره.ما هر ادعایی که میکنیم باید راه ابطالش مشخص باشه، مثل جاذبه یا دمای جوش اومدن آب.امیدوارم منظور رو رسونده باشم

    پاسخ دادن
    • فوریه 22, 2019 در t 12:51 ق.ظ
      Permalink

      درود به شما
      ممنون از متن و توضیح. البته منظور من از توضیح در سلسله مقالاتی بود که توی بلاگتون می‌گذارید بود.
      حالا که لطف کردید و خصوصی برای من نوشتید باعث افتخارم شد.

      باز ممنون از توضیح شما. تا حد زیادی متوجه مطلب شدم.
      بدرودتان.

      پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.