رابطه مطالعه ابتدایی انسان با جزم و جمود

رابطه مطالعه ابتدایی انسان با جزم و جمود

معمولاً پرسیده می شودچه کتاب هایی مفید هستند؟در موضوعات مختلف این پرسش رواج دارد. برخی به راحتی در پاسخ به این پرسش کتاب یا کتاب هایی را نام می برند. صرفنظر از اینکه گاهی افراد در موضوعی که تنها یک یا چند کتب را مطالعه کرده اند ، نباید اقدام به معرفی نمایند، موضوع مهم دیگری وجود دارد که در اینجا به آن میپردازیم و آن تذکری است که از معرفی کتاب ها مهمتر است.اینکه در نظرات و ایده های اولین کتبی که میخوانیم محصور نمانیم.

اولین کتاب هایی که میخوانیم درست مثل اولین لحظات بارش باران می ماند، خطر لیز خوردن در هر دو مورد بسیار زیاد است. با این تفاوت که لیز خوردن در باران آسیب جسمی خواهد داشت، اما لغزش اولین کتاب ها باعث لیز خوردن ذهن ما به دام جزم و جمود خواهد شد. اولین کتاب ها ، فارغ از اینکه چه تفکری را نمایندگی می کنند، امکان دارند به حدی نظر ما را جلب کنند که هیچگاه از آن تفکر دور نشویم و هیچگاه نسبت به آن تفکر دید منتقدانه نداشته باشیم.

در قرن گذشته تفکر کمونیستی نفوذ بسیاری در دنیا داشت.اکثر کسانی که به آن گرایش پیدا می کردند، تنها بخاطر عدم رعایت نکته مذکور بود . اکثر آنها ،توسط پیشنهاد کسی یا به هر دلیلی ،برای اولین بار سراغ این کتب برای مطالعات فلسفی یا سیاسی می رفتند.آنها مجذوب استدلال های این کتب میشدند، بدون اینکه از نقدهای مختلف به این دیدگاه مطلع باشند یا سایر دیدگاه های موجود را مطالعه کرده و بفهمند که تنها این تفکر نیست که استدلال و تحلیل های متفاوت ارائه می دهد. از طرفی در این کتب دیدگاه های مخالف نیز نقد میشد و مخاطب تصور میکرد که تمام موضوع همین است .

در دنیای امروز اوضاع شدیداً حساس تر شده است. گاهی افراد با مرور چند مطلب ساده دچار همان لغزش یا توهم آگاهی از تمام مسائل می شوند. با یک بررسی ساده افراد بسیاری را میبینیم که سخت دچار این اوهام هستند، از گرایش های جزمی به علم گرفته تا عقایدی که اگر اندکی به تحلیل آنها بپردازیم، شاهد بنیان های سست آنها خواهیم شد. با مطالعه چند کتاب در حیطه ی علم برای عموم ،که سراسر حاوی نظرات و ایده های شخصی هستند، دچار این نگاه جزمی می شوند.تعداد کثیری از افراد را میبینیم که فی المثل با مطالعه چند مطلب علمی به زبان ساده ، حتی در تخصصی ترین حیطه ها اظهار نظر می کنند یا به تفکیک علم و شبه علم می پردازند.تصوری که گمان می کند علم یک جعبه ی مشخص با مرزهای روشن است و شبه علم نیز همینطور و دنیای اندیشه ها منتظر است تا آنها تعیین کنند کدام در دسته ی علم و کدام در دسته ی شبه علم قرار دارد. فارغ از اینکه ادعاهای علمی و شبه علمی در برخی موارد روشن اما در برخی موارد به قدری نزدیک هستند که پیچیده ترین مباحث اپیستمولوژیک برای تعیین آنها ناکام می ماند. یا افرادی با مطالعه ی آرای یک فیلسوف ،دانشمند، روشنفکر [و…] مجذوب او شده و سپس هر چه در نقد او بیان شود ، بدون بررسی دقیق ، پس خواهند زد. همین موضوع بصورت معکوس هم وجود دارد؛ گاهی در نقد و سرزنش یک اندیشمند ، با همین رویکرد موضع گرفته می شود. با خوانش اولین نظرات درباب آن شخص، موضعی دائم و ابدی علیه او میگیریم. مثلا در یک کتاب یا مطلبی ، برای نخستین بار ، پیش از اینکه با یک اندیشمند (دانشمند، فیلسوف، روشنفکر و…) آشنا باشیم ، نقد او را می خوانیم. سپس بی آنکه با نظرات واقعی خود او –بصورت مستقیم یا از طریق دیگران– آشنا شویم، موضع مخالف را اتخاذ میکنیم و دیگر نسبت به هر نکته ای در تایید و تمجید از او گشودگی نداریم.

البته اینها تنها یک مشت از خروارها مثالی است که وجود دارند و برای درک ساده تر از این موضوع مثال آوردیم، در صورتی که این موضوع تنها به یک حوزه خاص محدود نمی شود .در هر موضوعی ، داده های اولیه ما قابلیت تبدیل شدن به تصورات جزمی را دارند و راه حل ساده ی آن گذر از آنها و بررسی هر موضوع از زوایای مختلف است.
وقتی ما از مطالعات سودمند برخورداریم که کتابخانه ما [کتب مورد مطالعه ما] تنوع بیشتری از نگرش ها و ایده ها را شامل شود.

#arian_x ✍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *