رئالیسم خام و دیدگاهی که اوج می گیرد.

رئالیسم خام و دیدگاهی که اوج می گیرد.

دیدگاه رئالیستی در فلسفه و (فلسفه علم) ، دیدگاهی است که در مقابل ایده الیست ها قرار گرفته و معتقد است هر آنچه ما در واقعیت آبژکتیو (خارج از ذهن) درک میکنیم همان واقعیتی است که در حقیقت جهان موجود است. دیدگاه های ایده الیستی که قبلا در مورد آن به تفصیل توضیح دادیم نظراتی است که در آنها واقعیت خارج از ذهن به هر دلیلی متفاوت با آنچه ما درک میکنیم هستند. البته انواع و اقسام این دیدگاه وجود دارد، مثل نگرشی که امروزه در فرضیه بیوسنتریزم شاه‌د هستیم و معتقد است به کلی ذهن ما سازنده واقعیات بیرونی است. این نگرش ها در علم هم تاثیر به شدت عمیقی داشته و همچنان دارد.تا جایی که در کوانتوم فیزیک مناقشات آن همچنان برقرار است.

اما نوعی از بینش که در اینجا میخواهیم مورد نقد قرار دهیم،نگرش مرسوم و معمولی است که به شدت هم رواج دارد.یعنی رئالیسم خام. صفت “خام” در گرایش ها به علت سطح ضعیف از استدلال و منطقِ بینش مورد نظر است.

رئالیسم خام در واقع همان دیدگاهی است که معتقد است همه چیز همان علمی است که اکنون در اختیار داریم، دستاورد های این علم تنها دانش ماست و بطور مطلق این دستاوردها تمام و کمال صحیح بوده و هر آنچه غیر از این علوم تجربی خطاست.

در نظر اول این بینش صحیح و بدون اشکال به نظر می رسد.اما سه نکته اساسی باعث نسبت دادن خام به این دیدگاه می شود که آن را از رئالیسم به رئالیسم خام تقلیل می دهد.

نکته اول صرف مطلق نگری آن و چشم پوشی از دید نسبی به پدیده هاست،که اتفاقا از ارکان اصلی علم است. نکته دوم چشم پوشی از واسطه گری انسان بعنوان مُدرِک است. یعنی ذهن ما بعنوان یک پدیده فرگشت یافته ، ویژگی هایی را منحصر به خاصیت آن برای ما درک میکند، شکل گرفته است،نه صرفا برای درک هر آنچه در غیر ذهن ما وجود دارد.البته اینجا ادعایی در چگونگی درک و یا تغییر حتمی توسط ذهن نیست. بلکه اطمینانی هم نداریم که بخواهیم ادعا کنین یقینا هر چیزی که به صورت سابژتکتیو (ذهنی) میفهمیم همان است که بصورت ابژکتیو (غیر ذهنی در واقعیت) وجود دارد.

نکته سوم که در اینجا بیشتر روی آن تأمل خواهیم داشت ، عدم ثبات مقوله های علمی امروز ،برای اینده است. نکته ای که به شدت رئالیست را به رئالیست خام سوق می دهد ،همین ثبات برای دستاوردهای علمی امروز ماست.

به عبارت ساده تر ما به طور قطع هر باور علمی که تا امروز داریم را برای آینده نیز صادق فرض میکنیم.
برای مثال در دوران باستان تصور ما چرخش خورشید به دور زمین بود و زمین مرکز عالم.این باور در آن دوره به همان یقینی بود که امروز چرخش زمین به دور خورشید هست. البته اگر از افراد اندیشه ورز بپرسید که آیا می پذیرند که ممکن است در مورد برخی باورهای علمی امروز که برای ما بدیهی و حتمی است، خطا کنیم؟ خواهند گفت بله کاملا این امکان وجود دارد و یا حتی یقینا همینطور است.اما اگر مثلا صد مورد از بدیهیات علمی امروز را در پیش روی آنها قرار دهیم و بگوییم ممکن است یکی از آنها خطا باشد ، واکنش آنها در عمل برعکس نظرشان خواهد بود.یعنی یقین حاصل کرده اند که تغییر این دستاوردهای حتمی و جدی علم امروز در آینده ممکن نیست.

این باور نوعی پیشفرض اساسی در رئالیسمی است که از بعنوان خام یاد می کنیم. در گذشته نیز چنین بوده است، زمانی که با تعریف ارسطویی ، جاذبه را علاقه بازگشت اجرام به خاستگاه خود یعنی زمین تعبیر می کردند، سپس نیوتن درک متفاوتی را بنا نهاد و بعد از سالها اینشتین در عرض هشت سال (۱۹۰۷-۱۹۰۱۵)به کلی دید ما را تغییر داد و تاکنون چنانچه در کوانتوم فیزیک و مباحث امروز در فیزیک میبینیم جاذبه به شدت تحت تعاریف جدید و با چالش های جدی در محدوده ذرات روبروست. (مثال: گراویتون و مباحث ابعاد ) البته بخشی از دستاوردها و باورهای علمی یقینی و بنیادین هستند و تنها مشمول تکامل و تغییرات هستن و بنیان آنها حتمی خواهد بود.(اگر به شک گرایی تند قائل نباشیم)

البته این عدم ثبات در علم نباید دستخوش سواستفاده های مرسوم قرار بگیرد به اینصورت که هر دیدگاهی محتمل است.این نوعی مغالطه بشمار می رود.زیرا از عدم قطعیت یک باور ، احتمال باوری غیر ممکن حاصل نخواهد شد.برای مثال کروی بودن زمین که از باورهای یقینی و بنیادین است، اگر هم دستخوش تغییرات و تکامل نظری شود، هر گز مردود نخواهد شد و جای آن را مثلا زمین تخت نخواهد گرفت.یعنی زمین تخت که امریست ناممکن،جایگزین نظریه ای دیگر نخواهد شد.

نکته بعدی اینکه به بخش اپیستمولوژی (شناخت شناسی ) موضوع اگر بنگریم با دو دیدگاه عینی گرایی و نسبی گرایی معرفت شناسی مواجهیم که در جای خود مستلزم توضیح مجزاست. اما بطور مختصر عینی گرایی دیدگاهیست که می گوید حقیقت واحدی خارج از ذهن ما و بطور تجریدی و آبژکتیو صرف ( خارج از ذهن و بدون کمترین دخالت ذهن) وجود دارد و در سوی مقابل نسبی گرایی معرفتی که می گوید حقایق متفاوتی وجود دارد که هر کدام از ما ، از منظری متفاوت به آن دست خواهیم یافت . یکی از مشهورترین فلاسفه که تاکید بسیاری روی چنین نگرشی داشت، فردریش نیچه آلمانی بود و البته هر دو دیدگاه اندیشمندان بیشماری در شرق و غرب داشته اند.

اما این نوع رئالیسم خام به بخشی از بزرگترین دانشمندان نیزسریت کرده و همچنان نیز ادامه دارد. اما تعجب نکنید کار دانشمندان (حوزه علوم تجربی) با فلاسفه علم متفاوت است.اما این معضل بزرگی در علم است.

این دیدگاه ها از سوی کسانی که می توان آنها را مشهورترین دانشمندان این نوع نگاه نام برد ، فاینمن یا هاوکینگ بودند. فاینمن می گفت:دانستن فلسفه علم برای دانشمند، تقریبا مثل دانش پرنده شناسی برای پرنده است.البته این سخن در ظاهر درست است، تا زمانی که دانشمند مشغول آزمون و خطای تجربی است کمترین نیازی به فلسفه علم ندارد.

اما لزوم فلسفه علم بشدت اجتناب ناپذیر است. اما به همین منظور از فاینمن نقل قولی شد تا به یک خطای مرسوم دیگر اشاره کنیم. ما “باید” بین آرای علمی و فلسفی دانشمندان بزرگ تفکیک ایجاد کنیم. آرای علمی دانشمندان است که معتبر و ازشمند است. نه آرای فلسفی و نظرات غیر علمی آنها. برای مثال هاوکینگ رقتی می گوید:”فلسفه مرده است”. این گزاره آشکارا غیر علمی و خود این گزاره فلسفی است! لذا هیچ اعتباری از آن سو که گوینده آن هاوکینگ است،ندارد. اما صرفنظر از این موضوع در مورد لزوم دیدگاهی دقیق تر به فلسفه علم و بحث تغییرات بنیادین نظریه های علمی ،عدم ثبات باورهای علمی و نگرش رئالیستی از زبان لیوئنس فیلسوف معاصر علم توضیحی را نقل می کنیم که اشاره خوبی داشته است. اخیرا لیوئنس در کتاب خود می نویسد:آیا علم جهان را آنگونه که واقعا هست توصیف می کند یا آنکه تنها مدل های مفیدی ارائه می دهد تا با کمک آنها در جهان دخل و تصرف کنیم؟آیا علم ما پیشرفت می کند یا چون پوست اندازی مار ، یک به یک کنار رفته و جایگزین می شوند؟
پاسخ این است:علم تنها مدل کردن جهان توسط ماست و نه توصیف با ثبات و تغییر ناپذیر .

نتیجه گیری:
از این توضیحات به هیچوجه و ابدا نمی توانیم نتیجه بگیریم که پس ابزار علم ،ابزاریست ناکارآمد یا دارای اعتباری مشابه روش های بشری.بلکه برعکس ، تا به امروز ما متوجه شده ایم که علم مطمئن ترین ابزار موجود برای شناخت توسط بشر است.تقریبا همه ما با اولین بیماری در عمل نشان می دهیم که بیشتر از سایر روش ها به علم اعتماد داریم.از سوی دیگر از این موضوع نتیجه نمی گیریم که با دیدگاهی که در اساس خود با علم هم تعارض پیدا میکند ،مثل مطلق نگری یا رئالیست خام به علم بنگریم و در نهایت، همچنان این به معنای تایید دیگر دیدگاه هایی که در اینجا اشاره شد نیست. دیدگاه های دیگری که نه چنان افراط و نه چنین تفریط کنند ، موجود است که در اینجا به شرح آنها نمیپردازیم .چرا که مراد ما نقد رئالیسم خام است.

#arian_x
۹۶/۱۲/۹انتشار در پرتال مجموعه مقالات فلسفه علم

1 دیدگاه برای «رئالیسم خام و دیدگاهی که اوج می گیرد.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.