بی نظمی و جهان آشوبناک ما ؛ علم تنها بخش هایی از جهان را گزینشی بررسی می کند

بی نظمی و جهان آشوبناک ما ؛ علم تنها بخش هایی از جهان را گزینشی بررسی می کند

در سراسر کیهان شاهد ساختاری شگفت انگیز هستیم. فرایندهای کیهان ما مطابق قوانین طبیعت، با زبان ریاضی بیان می شوند.به نظر بسیاری ، این قوانین طبیعی برای حیات، بویژه حیات هوشمند بوجود آمده است.امل این قوانین طبیعی دقیقا چیست و چگونه می توان آنها را کشف کرد؟ آیا این جهان سازگار و منظم است یا پیچیده و بی نظم؟

نوسون یانوفسکی اخیرا در مقاله ای با نگاهی نو به این موضوع و پرسش ها پرداخته است.در اینجا سعی دارم به بخش هایی از این مقاله به همراه توضیحات بیشتر خودم بپردازم.

در اندیشه های قرن های هجدهم و نوزدهم ، جهان همچون یک ساعت کامل کار میکرد. یعنی باور رایج این بود که جهان یک سیستم منظمی از علت ها و معلول هاست و ما باید کارکرد این سیستم را کشف کنیم. در این دوران پیدا کردن قوانین این جهان منظم ساعت وار ، امکان پذیر مینمود. پیشرفت هایی که در علم (با انقلاب علمی قرن هفدهم) صورت گرفته بود و نگرش مکانیکی بعد از دکارت منجر به بسط و رواج این نگرش ها شده بود.در این سالها سوال این بود که چگونه این ساعت کار می کند،.با تحولات مختلف پس از قرن بیستم و حالا در قرن ما ، این سوال کماکان تا حدودی مبتنی بر همان فرض ها باقیست. محققان جهان امروز را همچون ابر رایانه ای می دانند که می پرسند این رایانه چگونه برنامه نویسی می شود؟

چطور می توان تمام این ساختار را توضیح داد؟چرا به گمان بسیاری از محققان قوانین اینگونه به نظر می رسند که برای حیات و زندگی بوجود آمده اند؟چرا آنها به زبان دقیق ریاضیات بیان می شوند؟آیا جهان واقعا ساختار منظم دارد؟ یک پاسخ کهنه به این پرسش افلاطونی یا نو افلاطونی است. عقیده ای که از دوران افلاطون تا امروز (بین برخی دانشمندان) وجود داشته و با اشکال مختلف تبیین شده و می شود، اینکه قوانین طبیعت عینی (آبژکتیو) هستند و همیشه (از ازل ) وجود داشته اند.آنها یک فرم ایده آل دارند که در جهان مُثُل های افلاطون وجود دارد.(در این عقیده هر چیزی که در دنیای ما وجود دارد، سرچشمه مطلق اش در جهان مُثُل قرار دارد.برای مثال هر زیبایی در جهان ما ناقص است و کمال مطلق زیبایی در جهان مثل قرار دارد.)

این عقیده قصد دارد توجیهی برای این باشد که چرا قوانین طبیعی به زبان ریاضی وجود دارند.اما مشکل اصلی این است که حتی اگر چنین فرضی که غیر علمیست را بپذیریم، بسیاری از پرسش ها همچنان باقی خواهد ماند.چرا جهان مثل افلاطون ،این قوانین را پدید آورده است و قوانین دیگری پدید نیاورده است؟چگونه دانشمندان و ریاضیدانان به جهان افلاطون دسترسی پیدا کنند و صحت آن را بررسی کنند؟در نگرش افلاطونی هیچ پاسخی به این پرسش ها و پرسش های متعدد دیگری که مطرح می شود وجود ندارد.

پاسخ دیگری که به تازگی به این پرسش هاداده می شود ، جهان های چندگانه (Multiverse) است.این نظریه تلاشی است برای توضیح اینکه چرا جهان ما چنین قوانینی برای حیات دارد و سایر پدیده ها دارد.در این نظریات جهان ما تنها یکی از جهان های بیشمار است.هر کدام از این جهان ها دارای مجموعه ای از قوانین و نظام های بخصوص هستند.در این جهان ها ،تمام حالات ممکن از قوانین رخ می دهد و ما تنها یکی از قوانین را داریم.این فرض نیز امکان بررسی کاملی ندارد، (دست کم تاکنون)چرا که اساساً ارتباطی میان این جهان ها وجود ندارد.

اما توضیح دیگری که کارآمدتر و با وضوح و استدلال قابل قبول تری به نظر می رسد ، این است که این اصلا این جهان فاقد ساختار منظم است و به کلی اکثر کیهان از هرج و مرج و اشوب است.

اما پس چطور ما جهان را چنین دارای ساختار میبینیم؟ اگر کیهان دارای قوانین و ساختاری منظم نبود، چگونه میشد به قوانینی را که علم کشف می کند دسترسی داشته باشیم.پاسخ به این پرسش خیلی ساده و درعین حال روشن است، چون ما توسط علم پدیده هایی را که نظم و ساختار دارند غربال میکنیم. یعنی دانشمند تنها بر پدیده هایی که ساختار دارند و قابل پیشبینی هستند تمرکز می کنند. دانشمندان همه پدیده های جهان را در نظر نمیگیرند و تنها پدیده هایی که می توان ساختارشان را کشف کرد،گزینش می کنند.

تصور رایج این است که علم تمام پدیده های فیزیکی را بررسی می کند. این درست نیست. برای مثال اینکه چه کسی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری برنده می شود ،یک پرسش فیزیکی است. اما هیچ دانشمندی نمی تواند پیشبینی دقیقی از آن داشته باشد. دانشمندان ابرها را طبق ارتفاع و نوع مختلف طبقه بندی می کنند،اما به شکل دقیق ابرها کاری ندارند.شکل ابرها نیز یک پدیده فیزیکی است. حوادث اجتماعی و دیگر پدیده های بیشمار فیزیکی که علم کاری به آنها ندارد.علم تمام پدیده های فیزیکی را مطالعه نمی کند.معیار یک فیزیکدان برای مطالعه پدیده ها تقارن است.یک نمونه واضح تقارن مکان است. برای مثال اگر یک آزمایش در دو مکان مختلف انجام شود ، نتایج باید یکسان باشد.یا تقارن زمانی، که بدین معناست که نتایج آزمایش در زمان های مختلف باید یکسان باشد.انواع مختلفی از تقارن وجود دارد.یک فیزیکدان وقتی پدیده ها را میبیند ،ابتدا باید تعیین کند که آیا این پدیده ها تقارن دارند یا خیر.اگر آزمایش ها نشان داد که تقارن وجود ندارد،برای مثال یک آزمایش در دو مکان مختلف نتایج متفاوت داشت، فیزیکدان باید آن را نادیده بگیرد.

همانطور که دیدیم این پاسخ و توضیح سوم ،یعنی عدم ساختار مندی عالم ، نه نیاز به جهان های بیشمار دارد و نه نیازمند جهان مُثُل افلاطون. فقط کافیست بدانیم علم تنها به بخش هایی از جهان میپردازد که بصورت گزینشی انتخاب می کند و این بخش ها تنها پدیده های قابل پیشبینی هستند و نه تمام کیهان و پدیده های فیزیکی آن.

#arian_x

مقاله “The Absurd” در ژوئن 2017 .NOSON S. YANOFSKY

1 دیدگاه برای «بی نظمی و جهان آشوبناک ما ؛ علم تنها بخش هایی از جهان را گزینشی بررسی می کند»

  • فوریه 24, 2019 در t 8:20 ب.ظ
    Permalink

    درود ، وقت بخیر
    اگر ممکنه در مورد انتروپی منفی مقاله و اطلاعاتی، توضیحاتی قرار بدین لطفا

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.