بدبینی در زندگی و دنیای ما انسان ها

بدبینی در زندگی و دنیای ما انسان ها

فلاسفه ، نویسندگان و اندیشمندان بزرگی در طول تاریخ بوده اند که نگاه بدبینانه ای به زندگی و دنیا داشته اند.شاید به جرات بتوان گفت شمار اندیشمندانی که خوشبین و امیدوار به زندگی نگریسته اند کمتر از بدبین ها بوده است.اما برخی از این بدبین ها ، با شدت و عمق بیشتری بدبین بوده اند.

پیش از این در مطلبی به پوچ گرایی، نهیلیسم و ابزوردیسم پرداخته ام، اما در اینجا بطور مختصر به بدبینی خواهم پرداخت.

اساسا بدبینی و خوشبینی ، هر دو در شدت زیاد خود می توانند به بیماری بدل شوند، بدبین های سخت از افسردگی های شدید رنج برده و یا خوشبین ها به شیدایی برسند. شاید اگر بطور کلی قصد داشته باشیم تا ببینیم کدام یک از نگاه های بدبین یا خوشبین با هستی مطابقت دارند، برخی مدعی باشند که واقع بینی درست است. یعنی نه بدبینی که در آن به نیمه خالی لیوان توجه کنیم و نه خوشبینی که فقط به نیمه پر لیوان بنگریم. اما موضوع ژرف تر از این خواهد بود ،وقتی با موشکافی بیشتری بنگریم.چرا که شاید یک بدبین معتقد باشد در لیوان که همان جهان هستی باشد، اصلا آبی نیست! در آنصورت هر کسی که به نیمه پر لیوان هم توجه کرد، نگاهی غیر واقع بینانه داشته است.

اما گاهی تصور می شود که هر نگاه بدبینانه ای به هستی ، منجر به افسردگی و رنج خواهد شد، البته بدیهیست در بسیاری موارد نگاه بدبین به اندوه شدید ختم می شود، اما صرفا اینچنین نیست. چون برخی افراد معتقدند علیرغم وجود شرور و تیرگی های دنیا ، باید از واقعیات چشم پوشی کرده و یا به طریقی از بدی های موجود گذر کرده و به چیزی پناه برد.اما برخی دیگر که بدبینی سخت تری دارند اصلا قائل به هیچ راه حلی نیستند.

اما چگونه می شود تشخیص داد کسی بدبین یا خوشبین است؟

به تعبیر خیلی ساده ، اگر شخصی معتقد بود بدی های زندگی و دنیا از خوبی های آن بیشتر است، بدبین و برعکس آن نیز خوشبین است.ولی موضوع وقتی پیچیده تر خواهد شد که ببینیم کدام از نگاه های خوشبین یا بدبین واقع بینانه است؟
یکی از مباحث فلسفی جدی از ابتدای تاریخ تاکنون همین بوده و داوری هر کسی وابسته به دیدگاه و بینش آن شخص است.

اگر ما جهان را بی تفاوت در نظر بگیریم، آنوقت بدبینی می تواند تلقی ما از جهان باشد و نه اینکه خود جهان هستی بد و شر باشد. اما اگر توقع ما از جهان ، سازوکاری باشد که باب میل انسان رفتار کند، در اینصورت ، هر رویدادی مغایر با خواسته ما ، شر و بدی خواهد بود.
یعنی اگر ما جهان را پوچ و بدون مفهوم در نظر بگیریم، دیگر نه خوبی و نه بدی معنا نخواهد داشت و تنها تلقی ما بدی یا خوبی را شکل می دهد. اگر برای مثال جنگی در جهان هست، نزاع انسانهاست و ارتباطی با خود هستی ندارد .البته موضوع دیگری که کار را دشوارتر خواهد کرد، مسأله جبر و اختیار است که خود یک مقوله گسترده و مفصل است.

دیدگاه دیگری که وجود دارد
وجود بدی برای درک خوشی است.یعنی ما اگر بدی را نداشتیم، دیگر خوشی معنا نداشت. با چنین نگرشی ، دیگر شرور دنیا ، بد نخواهند بود، بلکه لازمه وجود خوبی ها هستند.

اما بین فلاسفه و اندیشمندان نیز بدبین های بسیاری وجود داشتند. از کلبیون تا cynicism و پسیمیسم ها. البته کسانی چون پاسکال ، نیچه و بسیاری در دنیای فلسفه ،هر کدام به نحوی متفاوت از بینش بدبینانه ای برخوردار بودند و در ادبیات نیز شمار بسیار زیادی همچون کافکا از این قاعده مستثنی نیستند.

اما یکی از بزرگترین بدبین های تاریخ فلسفه که به ” فیلسوف بدبین ” مشهور است آرتور شوپنهاور بود. او که نخستین بار بدبينی را به طرز بی رحمانه ای وارد دنیای فلسفه کرد. البته در بستر فلسفه خوشبين آن زمانِ آلمان او به نوعی بدعت تازه ای برقرار کرد.

از نظر اغلب منتقدان و مورخان اندیشه، او درميان فيلسوفان بزرگترين فيلسوف بدبين غرب است. شوپنهاور تمام تلاش های فکریِ انسان را همه جا با موانع و مزاحمتهای ” اراده كور ” و ” غير قابل ارضای انسان ” روبرو می دانست و غريزه های خردگريز و كور را ، به نام ” اراده انسان ” معرفی کرد.

شوپنهاور مينويسد تمام هستی همچون جهنم است. بيماری ، عدم عدالت، ديكتاتوری ، تنهايی ، فقر، رنج، نااميدی ، بيگانگی ، آوارگی، شكنجه، زندان و … باعث میشود سعادت و خوشبختی انسان را غیر ممکن بدانیم .او زندگی انسان را مانند ساير تحولات طبيعی و اجتماعی پوچ و بی معنا و محكوم به درد و رنج ابدی می داند. به طرزی که انسان یا در رنج است یا در ملال. یعنی ما یا تلاش می کنیم به آنچه می خواهیم برسیم و تا به آن نرسیده ایم،رنج می بریم و یا به چیزی که خواستیم می رسیم و به ملال ،یعنی بی انگیزگی و عدم شور و شوق می رسیم. این چرخه رنج و ملال ما ادامه دارد تا زمان مرگ و هیچوقت به آرامش و آسایش نخواهیم رسید.

نکته آخر:چنین تعبیری مورد تایید بسیاری از بدبین ها قرار دارد. اما اینکه تا چه حد این بدبینی ،واقع بینانه است، همانطور که گفته شد، مورد اختلاف است، اماچیزی که نمی توان منکر آن شد، حقیقتی ملموس در دنیای ماست. برای ممانعت از درد و رنج ها ، ما چاره ای جز تلاش هایی که چه بسا غالبا بیهوده و بی نتیجه هستند ،نداریم. اما برای درد و رنج کافیست بنشینیم و فقط نگاه کنیم.به دنیای بشر، زندگی و تمام جزییات آن. به عبارت ساده تر ما برای درد و رنج نیازی به تلاش نداریم و خودش به سراغ ما خواهد آمد، اما برای خوشی و ممانعت از رنج ها مستلزم تلاش و کوشش فراوان هستیم.

#arian_x

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.