فیل مدرنیسم
فیل مدرنیسم
ویلیام آگبرن فیلسوف و جامعهشناس آمریکایی اصطلاحی دارد تحت عنوان « تأخر فرهنگی » یا پسافتادگی فرهنگی که اشاره به عقبماندگی “بعد فرهنگی” یک جامعه نسبت به “بعد مادی” آن جامعه دارد. به عبارت دیگر ناهماهنگی در توسعهی مادی جامعه با توسعهی فرهنگی آن؛ برای مثال ماشینهای پیشرفته وارد جامعه میشود اما فرهنگ رانندگی همچنان ابتدایی و عقبمانده است، یا دیگر ابزار و امکانات پیشرفته وارد جامعه میشود اما از نظر فرهنگی جامعه بسیار عقبتر از آن است.
دلیل این امر چندان پیچیده نیست، زیرا ابزار و تکنولوژی پیشرفته را میتوان به سادگی و در مدتی بسیار کوتاه وارد کرد اما ریشههای فرهنگی نظیر هنجارها، عقاید و اندیشهها، آداب و رسوم و آیین و تمایلات درونی و ذهنی یک جامعه بسیار عمیقتر و جاافتادهتر از آن است که در مدتی کوتاه دستخوش تحولات بنیادین گردد. به تعبیر سادهتر اگر توسعه و پیشرفت را به دو بخش مادی و فرهنگی تقسیم کنیم- بخش مادی چیزهای عینی و بخش فرهنگی ذهنی- بخش فرهنگی بسیار مقاومتر و متصلب و سختتر، دچار تغییر میشود.
حال همین امر در تاریخ جامعهی ما، بهویژه تاریخ معاصر ما در رویارویی با مدرنیته بهوضوح مشهود و ملموس است.چگونه؟
مدرنیته را باید از این نظر به دو بخش تقسیمکرد:
۱-مدرنیزاسیون: به معنای مدرن شدن و توسعهی مادی جامعه و مدرن کردن ابزار و تکنولوژی و جادهسازی و شهرسازی و غیره.
۲-مدرنیسم: یعنی دستاوردهای فرهنگی مدرنیته، که نگاهی جدید به نهادهای اجتماعی و کل سازوکارهای زیست بشر است.
برای مثال نگاهی جدید به حق بشر که در نگرشهای پیشامدرن نگاهی تکلیفمحور به بشر حاکم است اما در نگرشهای مدرن نگاهی حقمحور.
حال ما در روند توسعهی مادی قرار گرفتهایم و از نظر مادی کمابیش به سمت مدرنیزاسیون گام برداشتهایم و از این نظر گویی چندان دچار تضاد و تزاحم نشدیم. هرچند در این زمینه نیز بهطور مطلق با آغوشی باز به استقبال دستآوردهای مدرنیته نرفتهایم، اما به هر حال، ولو با اندکی بیرغبتی، به سوی مدرنیزاسیون گام برداشتهایم.
اما این امر در باب مدرنیسم، یعنی وجه فرهنگی مدرنیته به هیچوجه صادق نبود و همچنان با آن سرناسازگاری و ستیز داریم. خوب یا بد ما در وضعیتی هستیم که از ان به دوران گذار تعبیر میشود و در این وضعیت نزاع و کشاکشی شدید بین فرهنگ سنتی و مدرنیسم جریان دارد.
باری مراد از این شرح حال مجمل و خلاصه این است که مسئلهی اصلی و پاشنهی آشیل یا گلوگاه مسائل در چنین وضعیتی همین پذیرش یا عدم پذیرش مدرنیسم و لوازم آن است. یعنی پاسخ به این پرسش که با بنیان اندیشهی مدرن چه باید کرد؟ برای مثال همین نگاه حقمحور در برابر تکلیفمحور به بشر، یا پذیرش و عدم پذیرش اومانیسم؛ ابرمسئلهی کنونی ما همینها هست و بس. هرچند این مسئله بهقدری حساس است که از دل آن هزاران مسئلهی دیگر بیرون میآید.
حال در این وضعیت اکثر مجادلات و مباحثات بر سر حواشی و مسئلهنماها جریان دارد. اگر ابرمسئلهی یاد شده را به فیل تشبیه کنیم، بسیاری از بحث و جدلهای موجود بر سر مسئلههایی است که به تعبیر پیتر کریفت موشهای کوچکی هستند برای پوشاندن فیل بزرگ.
ما ابر مسئلهی دوران خود را که یک فیل بزرگ است، تقلیل دادهایم به خردهمسائل پیشپا افتادهای که روزانه در جامعه بر سر آن جدلهای سطحی و مبتذل درمیگیرد. این خرده مسائل موشهای کوچکی هستند که جامعه میسازد، تا آنها را به جای یک فیل تنومند از پا درآورد. مواجهه با فیل و ابرمسائل کار صعب و دشواری است که با اندیشههای بیمایه میسر نیست و نیاز به جد و جهد و دانش فراوان دارد و به همین سبب تمایل به ساخت موشها و درافتادن با آنها به جای مسئلهای در هیبت فیلی سترگ رایجتر است. موشها همان مسائل سطحی روزمره در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امثالهم هستند که با اخبار روزانه برجسته میشوند و فوری بیمایگان و کممایگان را به تکاپو میاندازد تا از میدان مسابقهی اظهار فضل عقب نمانند.
این بحث بغرنج و چالش برانگیز نیاز به تفصیل دارد اما یک فرمول معین در اختیار ما میگذارد. کافیست با کمی تامل بیشتر به مناقشات موجود نگاه کنیم که در اکثر آنها پاسخ اصلی را باید در نزاع بنیادیتری جست که همان منازعه بر سر مدرنیسم است،اما اکثریت مشغول دعوا در لایههایی سطحیترند و این روند، یعنی نپرداختن به ابرمسئله، خود تبدیل به یک مسئله شده است!
آرین رسولی
۱۴۰۱/۱/۲۷
17 April 2022
پیج اینستاگرام: arianrasouliii@