علت علاقه شدید بعضی انسانها به علم چیست؟

علت علاقه شدید بعضی انسانها به علم چیست؟

چه چیز سبب می شود بعضی از انسان ها زندگی خود را وقف خدمت به علم کنند و شیفته علم شوند؟
پاسخ به این سوال ، دشوار است و حتی می توان گفت؛ هیچ پاسخ واحدی در کار نیست.آرتور شوپنهاور معتقد بود قوی ترین علت روی آوردن به علم و علاقه فراوان به دنیای علم، ضرورت فرار از زندگی تاریک و غم انگیز روزمره است.با پرداختن به علم ،انسان رشته آرزوهای زودگذر و کوتاه را که در توجه به محیط روزانه پشت سر هم حادث می شوند ، می گسلد و از زحمت و فشار آنها خود را می رهاند.

آلبرت اینشتین میگفت با شوپنهاور موافقم.اما علت دیگری وجود دارد و آن طبیعت انسانی در تلاش برای رسیدن به تصویری ساده و کلی از جهان است که شوق علمی را در او زنده نگه می دارد.در این تلاش انسانی ،منتهای سعی بر این است که تصویری که انسان از طبیعت دارد، به شکل ملموس و قابل فهم بیان شود.

این همان کاریست که شاعر و نقاش ،هر کدام به روش خود انجام می دهند. اما چه تفاوتی بین تصویر یک شاعر یا نقاش با یک فیزیکدان نظری وجود دارد؟

اینشتین معتقد است صفت برجسته ی تصویر فیزیکدان ، صحت ، دقت بی اندازه و هماهنگیِ درونیِ منطقی آن است که تنها زبان ریاضی می تواند آن را تبیین کند.

اما موارد دیگری که در تصویر یک فیزیکدان یا هر دانشمند دیگری در هر رشته وجود دارد، عدم وجود “خود” است. اگرچه سوگیری ،جزء لاینفک فعالیت های علمیست و انسان هرچقدر تلاش کند هیچ جهت گیری در فعالیت علمی خود نداشته باشد، باز هم این عامل مزاحم بطور ناخوداگاه وارد فعالیت علمیِ دانشمند می شود.اما نظریه های علمی هیچگاه نتیجه دلخواه ندارند. در علوم نتایج یک آزمون در نهایت فارغ از علاقه ی نظریه پرداز مشخص می شوند.احساسات و عواطف ،امیال و غرایز انسان در تصویر هنرمند یا شاعر وجود دارند، اما در تصویر دانشمند این عوامل وجود ندارند و یا اگر هم وجود داشته باشند، سرانجام پاک خواهند شد.

#arian_x ✍

1 دیدگاه برای «علت علاقه شدید بعضی انسانها به علم چیست؟»

  • دسامبر 24, 2022 در t 1:30 ق.ظ
    Permalink

    به شکل فجیعی به علم علاقه دارم ، در درون خودم یک هیولا میبینم که میترسم بیدارش کنم ، در ظاهر فقط یک لیسانس مهندسی مکانیک سیالات دارم اما شدیدا به ریاضیات و فیزیک و شیمی پایبند هستم ، هیچ کس احساسم را درک نمیکند کاش جامعه ای بود که همه هم و غم و دغدغه اش قوانین نیوتون و معادلات لاگرانژ و نظریه های لاپلاس بود که اونجا میرفتم و خود خودم بودم ، از آدم های احمق دور و برم که فقط روزشون شب میشه و به یک حقوق ناچیز و یک نخ سیگار بسنده کردن بیزارم و حالت تهوع بهم دست پیدا میکنه .. علم مساوی دانستنه آدم نادان خبر نداره چه چیز گران بهایی رو از دست داده ، دونستن درک کردن فهمیدن و آگاه شدن ..

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *