خطای عقلانی و خطای اخلاقی

خطای عقلانی یا خطای اخلاقی!

یک اصلی وجود دارد که می‌گوید :”ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻧﯽﺳﺖ، ﺑﻪ ﭘﻠﯿﺪﯼ ذات ﻣﻨﺘﺴﺐ ﻧﮑﻦ.”

به عبارت دیگر چیزی را که که می‌توان به‌حساب ” خطای عقلانی ” افراد گذاشت، نباید به حساب ” خطای اخلاقی ” گذاشت. بسیاری افراد ممکن است که در واکنش به مسائل گوناگون، دچار محاسبات نادرست عقلانی شوند و در استدلال‌های خود دچار خطا گردند. این خطاهای عقلانی را نباید به پای خطای اخلاقی آن فرد نوشت.

برای مثال اگر شخص «الف» در مواجهه با یک مسئله یا خبر سیاسی/اجتماعی واکنش یا تحلیل خطایی داشته باشد و استدلالی ناموجه برای نتیجه‌گیری خود ارائه کند که از نظر فرد «ب»، این تحلیل و استدلال‌ها ناموجه است، فرد «ب» نمی‌تواند به صرف این خطای عقلانی، انگ و برچسبی به فرد «الف» بزند که واجد صفاتی غیر اخلاقی است.

مثلا اتهاماتی نظیر “بی‌شرف” و “مزدور” و خروارها صفت مشابه را در نظر بگیرید که در فضای اجتماعی ما، به‌ویژه در التهابات سیاسی-اجتماعی ما مثل نقل و نبات به سوی کنش‌گران و فعالان سیاسی، مدنی، فرهنگی، و امثال آنها پرتاب می‌شود؛ اما بدون دقت و شواهد کافی برای این‌ نوع اتهامات.

نکته‌ی مهمی در اینجا وجود دارد و آن مرزی به باریکی یک تار مو میان خطای عقلانی و اخلاقی‌ست که باید به این مرز باریک حساسیت بالایی داشت. چون گاهی همان خطای عقلانی می‌تواند به یک خطای اخلاقی هم بدل شود و واقعا نتیجه‌ی آن فارغ از نیت شخص، یک‌ امر غیراخلاقی باشد(اینجا بحث این‌که ما چه مدلی از اخلاق را برای داوری به‌کار می‌بریم مطرح می‌شود که از آن عبور می‌کنیم).

پس چه باید کرد؟

برعکس این سکه‌ی رایجِ قضاوتِ اخلاقی، ما در بسیاری از موارد با کمی درنگ، و بررسی شواهد می‌توانیم به این نکته پی ببریم(مثلا با ارجاع به کنش‌های دیگر او، یا شواهد دیگر) که یک شخص فقط خطایی عقلانی مرتکب شده، نه یک خطای اخلاقی.

اما با این حال در فضای گل‌آلود سیاسی-اجتماعی ما که هر دم از این بیابان خاری می‌رسد. یکی از این خارها اتهام پراکنی‌های بی‌وقفه به این و آن، با صرف داشتن نظراتی متفاوت است که هیچ‌کدام در “صفِ باطلِ اخلاقی” نیستند و اگر هم‌ کاملا بر حق نباشند و خطاهای عقلانی داشته باشند، با هیچ چسبی به دیوار باطل نمی‌چسبند.

این جفای به‌ظاهر کوچک، آثار و نتایج بزرگی در پی دارد و آن بی‌حسی و بی‌اعتنایی به واژگان حساس اخلاقی است. این‌که ما هرکسی را به سادگی متهم به صفاتی کردیم که باید شناعت و قباحت آن در ذهن و ضمیر جامعه حفظ شود، این قبح و پلیدی را عادی‌سازی کرده‌ایم. درست مثل وقتی که ما مثلا ترازویی داریم که صد کیلوگرم امکان خطا دارد، و ما در شغلمان حتی یک کیلوگرم هم اهمیت دارد، دچار آفت بزرگی خواهیم شد، چون دیگر تفاوتی میان یک کیلو و صد کیلو وجود ندارد.

حال وقتی ما مثلا رذیلت‌های بزرگ اخلاقی را به هر کسی نسبت دادیم، آن فرد را لجن‌مال نکرده‌ایم، بل‌که لجن‌ها را پاک کرده‌ایم.

به عبارت دیگر قبح و حسن اخلاقی در وجدان اخلاقی جامعه فرو می‌ریزد و دیگر واژگانی که بار اخلاقی سنگینی را حمل می‌کنند و باید محفوظ بمانند، کارکرد خود را از دست می‌دهند.

آرین رسولی نویسنده و پژوهشگر فلسفه و کیهانشناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.