یادداشتی به بهانه فوت آرامش دوستدار

آرامش آرامش

مثل هر شخص دیگری اکنون که آرامش دوستدار فیلسوف ایرانی که مانند دیگر طردشدگان در گمنامی نسبی زیست، پس از مرگ با هجوم رسانه‌ها و اظهارنظر‌ها بدرقه می‌شود. دوستدار را صرف‌نظر از آراء و افکارش (که صدالبته از بسیاری دیگر جلوتر بود) می‌توان حل شده و محو شده‌ی فضای مسموم، عوام‌پسند، سطحی‌پرست و در یک کلام تبعیض رسانه‌ای دانست.

چرا دوستدار نودساله فقط با خبر مرگش(!) اندکی نقل محافل رسانه‌ای و موضوع یادداشت فعالان سیاست‌زده‌ی زرد می‌شود؟ چون دوستدار دوستدارِ آرامش بود و نه قیل و قال‌های توخالی؟ چون اهل تفکر (تفکری فلسفی فارغ از اعتبار آن) بود نه وراجی و پیرو جناح‌های سیاسی کم‌مایه دلقک‌مأب؟
عهد و پیمان دیرینه‌ای میان فضای رسانه‌ای ما با فضای اندیشه‌ورزی ما بسته شده که کار و باری جز خفقان اندیشه و بانگ کم‌مایگی ندارد. مدتی قبل اخراج یک استاد فلسفه فضای رسانه را پر کرد چون امکان رنگ‌آمیزی سیاسی داشت، جمله‌ی سطحی و عوامانه‌ی یک اهل فلسفه‌ی دیگر یا مصاحبه‌ی دیگری‌ نیز رسانه‌ای می‌شود، اما هیچ‌وقت از اندیشه‌هایی که از جولانگاه پست جریان‌های سیاسی فاصله دارد و به عمق مفاهیم می‌پردازد خبری نخواهد شد.

سال‌ها پیش دو کتاب (ملاحظات فلسفی در دین، علم و تفکر-درخشش‌های تیره) از دوستدار خواندم و یکی دو مستند و سخنرانی دیدم و همان وقت متعجب شدم که چگونه او چندان مانند دیگر اندیشه‌ورزان شناخته شده نیست، نه به این دلیل که با آراء او هم‌دل و هم‌سو بودم که اتفاقاً با بخش زیادی از آنها همدل نبودم، بلکه به این دلیل که بسیاری دیگر با شایستگی‌های به مراتب کمتر بسیار شناخته شده‌تر بودند. اما بعدها به نیکی دریافتم که چرا چنین اوضاع پریشانی حاکم است.
این بحث، گسترده‌تر‌، جدی‌تر و حساس‌تر از آن است که به دوستدار محدود شود و تنها او یا افراد دیگر نیستند که قربانی این خردگریزی می‌شوند بلکه کل اندیشه در این وادی به محاق رفته است.

پس جای شگفتی نیست که طعم کسی که با آرامش به سراغ فلسفه و عمق اندیشه‌ورزی می‌رود و به ملاقات سیمرغ اندیشه می‌شتابد، به کام کلاغ‌های قیل و قال پرست شیرین نخواهد بود و تنها خبر مرگ وی در انزوا نظر مرده‌پرستان را جلب می‌کند و بس.

آرین رسولی

1400/8/6

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.