افلاطون و واکسن کرونا ؛ غربزدگی و فردید
غربستیزی مضاعف و فردید
سید احمد فردید را میتوان نخستین فردی دانست که فیلسوف مشهور مارتین هایدگر را در فضای اندیشهورزی ایران معرفی کرد. فردید تفسیر خاص خود را از هایدگر تبیین میکرد و هرچند آثار مکتوب قابل توجهی از وی موجود نیست و به تعبیر شاگردان وی استاد شفاهی به حساب میرفت، هرچند زبانی بسیار مبهم و آشفته داشت تا جایی که داریوش آشوری نقل میکند روزی صادق هدایت مقالهای از فردید را به شکل معکوس از آخر به اول در مجلهای چاپ کرد و به او نشان داد و گفت این مقاله را شخصی در انتقاد از تو نوشته است. فردید متوجه نشد و پاسخ داد فرد باسوادی بوده اما حرفهای مرا نفهمیده است! اما اندیشهی فردید اثر سترگی بر فضای سیاسی و ایدئولوژیک ایران پس از انقلاب داشت و یکی از اثرگذارترین شخصیتها در اندیشهی برخی از گرایشات غربستیز است.
هایدگر به کل فلاسفه در تاریخ از یونان باستان تا عصر مدرن انتقادی داشت مبنی بر اینکه جریان فلسفه همواره به موجود پرداخته است نه وجود و این علم و تکنولوژی جدید که امروز وجود دارد را نتیجهی محتوم این فلسفه در یونان باستان میدانست.نقد جدی هایدگر به تکنولوژی و علم جدید که نماد آن غرب بود درواقع نقد متافیزیکی بود و نه سیاسی(مثل برخی مارکسیستها) و نه اخلاقی(مثل برخی سنتگرایان و مذهبیها). طبق این نگرش حتی بمب اتم هم در فلسفهی افلاطون منفجر شد و تنها صدای آن در قرن بیستم شنیده شد. یعنی علم و تکنولوژی کنونی و مورد نقد هایدگر نتیجهی محتوم و گریزناپذیرِ فلسفهی یونان باستان بوده و از ابتدا مسیر باطلی را طی نموده است.
کسی مثل هانری کربن و فردید که از پیشگامان تقریر این دیدگاه در ایران بودند به شکلی نمادین نماد این فلسفه را غرب میدیدند و شرق را نماد معنویت. یعنی غرب از نظر آنان نماد غروب حقیقت و معنویت است و شرق برعکس. آنها حتی فلاسفه اسلامی مثل ابن سینا و فارابی را که متأثر از فلسفه یونان بودند هم به نوعی در همین دایرهی فلسفهی باطل(به زعم آنها) یونان باستان میدانستند زیرا پس از هجوم اسکندر یک فرایند یونانیکردن-هلنیزاسیون- در ایران رخ داده بود.
فردید نیز با بهکارگیری همین نگرش و تفسیر هایدگر-دقیق یا غیردقیق محل بحث ما نیست- و برساختن اصطلاحاتی مثل غربزدگی مضاعف و حوالت تاریخی به ایجاد نوعی ایدئولوژی غربستیز قهرآمیز کمک کرد که البته به برخی دیگر از گرایشات که با مدرنیته و غرب به دلایل دیگری بر سر مهر نبودند نیز نفوذ جدی پیدا کرد. همانطور که ذکر آن گذشت نقد هایدگر و به تبع آن فردید نسبت به غرب نه مانند سنتگرایان اخلاقی بود و نه مثل چپها و مارکسیستها سیاسی و اقتصادی یا از این قبیل بلکه نقد آنها به مبانی متافیزیک فلسفه غرب در تمام تاریخ آن بود و این را یک نتیجه ناگزیر یا به تعبیر فردید حوالت تاریخی (فردید اصطلاح حوالت را از حافظ اخذ کرده بود) از فلسفه یونان باستان به عصر مدرن و ما را دچار ”غربزدگی مضاعف” میدانست به این معنا که ما این جهانبینی مدرن و لوازم آن از جمله تکنولوژی را به نوعی دست دوم وارد زیستجهان خود کردهایم.
اما پس از اینکه او اصطلاح غربزدگی را برساخت، جلال آل احمد کتابی با همین عنوان «غربزدگی» نوشت که البته برداشتی غیردقیق و نادرست از این اصطلاح نزد فردید بود اما به هرحال این اصطلاح را سطحیتر و سادهتر در فضای سیاسی و حتی عمومی رواج و گسترش داد.صرفنظر از انتقادات متعددی که به آن وارد بود (چنانچه شاملو به درستی متوجه شده بود) و غیره. پس از آن اصطلاح غربزدگی نقل محافل مختلف سیاسی شد و با معجون مخلوطی که از این اصطلاح ایجاد شد شاگردان مستقیم فردید و پیروان سایر عقاید که تنها با وجه غربستیزی آن همدل و همراه بودند به مخالفت با هرآنچه به زعم آنان غربی و مدرن بود پرداختند. حالا دیگر نه فقط یک تقریر فلسفی در نقد متافیزیک غرب بلکه یک ایدئولوژی غربستیز ساخته شد که در صدد نفی مدرنیته و دستاوردهای آن مانند توسعه و تکنولوژی و حتی دستاوردهای دیگر آن نظیر دموکراسی بود. البته موضوع ستیز با غرب فقط به فردید محدود نمیشد و گستردهتر و پیچیدهتر از این بود و گفتیم که از مارکسیستها تا کسانی مثل شریعتی نوعی از مواجهه انتقادی با غرب داشتند اما نقد معطوف به اصطلاح غربزدگی نوع دیگری از مواجهه با غرب را شکل داد. نکتهی حائز اهمیت اینجاست که تعداد بسیار زیادی از این غربستیزان حتی مبنای ایدئولوژی خود را به خوبی نمیشناسند اما به هر ترتیب امروز این قشر خود را در جنگ تمام عیار با غرب و تمام دستاوردهای آن نظیر علم و تکنولوژی میبینند.(نه فقط به دلایل سیاسی)
ذکر چند نکته در این باب قابل توجه است.
اگر ما به این دلیل که دستاوردهای فلسفه غرب که ریشه در فلسفه یونان داشته را مثل کالای دست دوم وارد کردهایم دچار غربزدگی مضاعف هستیم، باید اندیشهی فردید و پیروان وی را غربستیزی مضاعف معرفی کنیم زیرا او نیز اندیشههای هایدگر را به طور دست دوم وارد کرده و غربستیزان کنونی را که باز همین اندیشهها را هم بهطرز بسیار ناقص و ناموزون بهکار گرفتهاند غربستیز مضاعفِ مضاعف!
نکته دیگر اینکه اگر ما این ادعا را بپذیریم که علم و تکنولوژی جدید محصول فلسفه یونان باستان است، فیزیک و شیمی و زیست شناسی و پزشکی امروز نیز حاصل همان فلسفه بوده و بایستی ادعا کنیم واکسن کرونا نیز در یونان باستان تولید شده و امروز تزریق میشود.(همانطور که تبار بمب اتم به یونان باستان برمیگردد) یعنی درمان و پیشگیری از بیماریها نتیجهی فلسفهای بوده که در یونان باستان پایهگذاری شد.
پس در نتیجه احتمالاً کسانی که ریشهی علم جدید را در فلسفه یونان باستان و آن را متعلق به غرب میدانند، اساس نظریهی غربزدگی را بهتر درک کردهاند.
نکته بعدی (که پیشتردر این مطلب به آن اشاره شده) و مهمترین نکته در نقد این نگاه بهشمار میرود تقدیم تمام دستاوردهای اندیشهی بشری به غرب است. تاریخ اندیشه و علم بشر از یونان باستان تا علم مدرن امروز محصول عدهای از آدمیان در جغرافیای غربی نیست. تمام اندیشمندان بشر اعم از غرب و شرق در تکامل و ایجاد علوم مدرن نقش داشتهاند و علوم جدید (اعم از تجربی و انسانی) بهعنوان محصول کنونی، حاصل جد و جهد تمام اندیشمندان روی کرهی خاکی بوده است. کمابیش از تمام فرهنگها و نقاط جغرافیایی این کرهی خاکی دانشمندان و اندیشمندان کوشیدهاند تا درختی را کاشتند که میوهی آن علم و دانش کنونی شده و همچنان با تلاش تمام اندیشمندان جهان است که ارابهی علم و دانش بشر پیش میرود. حال تحویل و تقدیم این محصول ارزشمند (که بی تردید ایرادات و انتقادات فراوانی به آن وارد است) به غرب خطای فاحشی است. فرض کنید یک کارخانهای با سرمایه و کار و تلاش پنج نفر به درآمد بالایی رسیده، حالا یکی از آنها از این درآمد استفاده میکند و دیگران نه تنها از درآمد آن تمام و کمال بهره نمیبرند بلکه دائم اعلام میکنند که این کارخانه و درآمد متعلق به آن یک نفر است و به طور رسمی کارخانه را به نام او میزنند. شاید تمدن و فرهنگ مدرن آثار نامطلوبی به همراه داشته اما نفی تمام و کمال آن به معنای محرومیت از سرمایهای است که تمام بشر برای تمام بشر خلق کرده است. بنابراین در یک کلام بزرگترین حامیان غرب خود مخالفان آن هستند که ناآگاهانه یکی از مهمترین دستاوردهای ارزشمند بشر که همانا علم جدید باشد را دودستی و در طبق اخلاص تقدیم جغرافیای خاصی میکند.جالب اینجاست که بسیاری از اصطلاحاً غربیها خودشان نیز با روی گشاده و با سرمستی این هدیه را میپذیرند. برای مثال در بیانهای که ناسا در مورد یک پیشرفت پژوهشی خاصی منتشر کرده بود،سرپرست این پژوهش میگوید این دستاورد متعلق به ایالات متحده است.البته این تنها یک مشت از خروارها مثال مشابهی است که باعث تاسف و افسوس هر انسان آگاهی خواهد شد .
همانطور که برخی از مخالفان غرب اذعان دارند مراد از بهکارگیری واژهی غرب صرفاً جغرافیای آن نیست و اندیشهی حاکم بر تمدن غربی است.اما مگر یک غرب با یک اندیشهای واحد وجود دارد؟!
گفتیم که جلال آل احمد اصطلاح غربزدگی را از فردید اخذ کرد و اما خود فردید نیز بیشتر تحت تأثیر سه شخصیت بود؛ هانری برگسون و هانری کربن فرانسوی و مارتین هایدگر .
پس چطور میتوان تفاوتی بین این فلاسفه با دیگر فلاسفه قائل شد و آنها را غیرغربی دانست اما مابقی فلاسفه را غربی دانست؟
برگسون و هایدگر نیز در کارهای خود بهسان دیگر فلاسفه از اندیشمندان پیشین خود تأثیراتی پذیرفتهاند، ولو دارای نظام فلسفی خاص خود باشند، همانطور که دیگر فلاسفه از این قاعده مستثنا نیستند.
چندی پیش در پیام کریسمس آنگلا مرکل صدراعظم کنونی آلمان نکتهی جالبی پیرامون این موضوع بیان شد. مرکل در جایی از پیام خود گفت:
” بنیان گذار مسلمان فايزر- بایون تک به من گفت این شرکت کارکنانی دارد از 60 کشور جهان و در ادامه گفت: این قدرت تكثر است. در زمان بحران روشن می شود در صورتی که فراتر از مرزها همکاری صورت گیرد، انسان ها قادر به چه کارهای بزرگی هستند…”
این مثال خوبی برای تأیید نکات یاد شده بود؛ که طبیعت هیچ نوعی از دستهبندی را به رسمیت نمیشناسد، نه مرز و جغرافیا، نه قوم و نژاد، نه عقیده و نه هیچ مؤلفهی دیگر. علم و اندیشه و تکنولوژی که در صدد تبیین و یا تغییر طبیعت به سود آدمی است، هیچکدام از دستهبندیهای انتزاعی بشر را به رسمیت نخواهد شناخت.
آرین رسولی پژوهشگر فلسفه و کیهانشناسی
ارادت و عرض ادب
فقط ميگم واي بر ما
و تمام
🤍🌻
ارادت و عرض ادب
فقط ميگم واي بر ما
و تمام
🤍🌻
غرب زدگی خودش یک اندیشه هست که سایر مسائل را در سیطره خودش در می اورد و مبتنی بر ماهیت و منطق تحلیلی هست و برای همین باید به ان توجه داشت
غرب زدگی تفکر است نه مکان و نه زمان که غرب یا زمان حال تلقی گردد
بله اندیشه دیروز با کرونا امروز یکی نیست ولی اندیشه ای که واکسن کرونا را می سازد شکل تکامل یافته همان اندیشه دیروز است و امروزه نیز کم و بیش اصولش بر همان اساس می چرخد