اهمیت منطق کاربردی و تفاوت آن با منطق

اهمیت منطق کاربردی و تفاوت آن با منطق

«اکثر اندیشمندان مرتکب خطاهای منطقی می شوند»

اکثر معلمان منطق اگر در یک جمله بخواهند منطق را تعریف کنند خواهند گفت منطق ابزاری است برای رفع خطاهای اندیشه. اما این شاخه از دانش به دو بخش قابل تقسیم است. منطق و منطق کاربردی . معمولا کسانی که از منطق شناختی ندارند ، توان این تفکیک را ندارند و این کاملا طبیعیست، اما گاهی آشنایان با منطق ، چنین تمایزی را قائل نمی شوند.

تفاوت میان دروس منطق و منطق کاربردی ، مثل تفاوت میان اخلاق است با فلسفه ی اخلاق.

ما در مسیر کسب دانش منطق ، قواعد و اصول منطقی را فرا میگیریم ، اما در منطق کاربردی ، بکارگیری این قواعد در دیالوگ و استدلال های ما مورد توجه است. از این رو خلاء بزرگی که در میان اهل تفکر ما برجسته است ، تسلط بر منطق کاربردی و اعمال آن است. صرفنظر از اینکه اندیشمندان تا چه حد با دروس منطق آشنایی دارند، وقتی در آراء و استدلال های آنها خلاء بکارگیری منطق را شاهد باشیم، بن و اساس نظرات آنها کم یا تهی از محتوا خواهد بود.

نکته پر اهمیت تر در این است که در بکارگیری اصول و قواعد منطقی در استدلال ها ، فقط رعایت اصول منطقی محض ارزشمند است. یعنی کافیست تا ما گریزها یا نواقص بسیار کوچکی از منطق داشته باشیم تا کل ساختار نظرات و اندیشه های ما از محتوا ساقط شوند.

این موضوع در مورد اکثر اندیشمندان طول تاریخ نیز صدق می کند. به این معنا که در شرق و غرب ، همواره اندیشمندان معدودی تلاش کرده اند تا در تبیین نظرات خود زنجیره ای از قواعد بی نقص منطقی را رعایت کنند.

اما مراد از رعایت این زنجیره ی قواعد بی نقص منطقی چیست؟

همانطور که گفته شد در اینجا به دانش منطق که بحثی مجزاست، نگاهی نداریم، بلکه به منطق کاربردی و اعمال آن در ارائه ی نظرات توجه داریم. به تعبیر بسیار ساده ، ما وقتی استدلالی را بیان می کنیم ، سلسله ای از گزاره ها را برای توضیح و تایید ادعای خود مطرح می کنیم. در این گزاره ها ؛ ارتباطات عقلانی، مرتبط بودن با یکدیگر و معنادار بودن لازم است. گزاره ها مثل یک زنجیری که حلقه های آن به هم متصل شده اند ، با ربط معنا و مفهوم خود به هم وصل می شوند. کافیست ما در این بین ، گزاره ای بکار ببریم تا از لحاظ مفهوم و معنا ، یا ربط و نسبت ، با گزاره های دیگر سنخیتی نداشته باشند . یا کافیست گزاره های ما از لحاظ مفهومی ، یکدیگر را توجیه نکنند. در اینصورت ممکن است کل استدلال ها و ادعای ما به نظر برخی از مخاطبان یا حتی بخش اعظمی از آنها مورد قبول واقع شوند، اما هرگز به لحاظ عقلانی محتوا و ارزشی ندارند.

از آنجایی که ممکن است توضیح این موضوع در چند سطر قدری پیچیده به نظر برسد، با ذکر مثال آن را ساده می کنم. هرچند این مثال ها نباید موجب گمراهی شوند که در دیگران و بزرگان حوزه ی اندیشه (در سراسر دنیا)چنین اشکالاتی وجود ندارد.

بسیاری از ما ، بارها و بارها در مباحث فلسفی دیده ایم که از اشعار عرفا و شاعران ، بیتی نقل می شود . بسیاری از اوقات در تبیین یک دیدگاه به جای بکارگیری یک برهان یا استدلالی کامل و بی نقص، به همین ابیات یا جملات قصار بزرگان ارجاع داده می شود. گاهی شکل ظاهری و مفهوم شعر تایید کننده ی ادعاست ، اما ربط و نسبتی با سایر گزاره هایی که ادعا می شود ندارد ، به طرزی که ذهن ما (یا حتی خود توضیح دهنده) دچار یک خطای پنهان می شود . این خطا به این صورت شکل می گیرد که ابیات در آن شعر معنا دارند و مفهوم ابیات با یکدیگر همسو هستند ، از سویی خود ادعای فوق نیز با آن ابیات همسو است، اما همچنان ادعای فوق دارای استدلالی کامل با رعایت اصول منطقی بی نقص نیست. اینجا به تعبیری که ذکر آن گذشت، می توان گفت این زنجیره ی گزاره ها از هم گسسته است.

حال اگر ما یک جمله از یک فیلسوف بزرگ ، یا یک جمله ی اخلاقی و مورد پسند عواطف به جای آن شعر قرار دهیم، باز به همین صورت دچار گسست زنجیره ی منطقیِ استدلال شده ایم.
گاهی با جملاتی که بار ادبیِ زیبا دارند و گاهی با جملاتی که بار ارزشی و اخلاقیِ مجذوب کننده دارند نیز از یک بحث عقلی به شاخه های دیگر نقب می زنند.

وقتی ما در بحثی عقلانی ناظر به یک موضوعی ورود کنیم ، اجازه نداریم زمینه (Context) دیگری که از دایره ی بحث عقلانی خارج است را به سخن خود وصل کنیم و در تبیین استدلال خود به زمینه های دیگر نقب بزنیم.

برای مثال وقتی ما در مقام استدلال عقلانی برای ادعایی هستیم ، حق نداریم به یک جمله ی ادبیِ زیبا ارجاع دهیم و آن را صرفاً توجیهی برای ادعای خود قلمداد کنیم. چنین ایراداتی مدام در میان اندیشمندان یافت می شود.

در اینجا به چند نمونه ی بریده شده از متون توجه کنید؛

–مدعای شما خطاست و با سخن هگل که میگفت … در تضاد است.

–آدمی مختار است. همانطور که مولانا می گفت :
اینکه گویم این کنم یا آن کنم
خود دلیل اختیار است ای صنم

این نوع گزاره ها اگر به تنهایی برای ادعایی بکار روند،ولو اینکه ده ها بار تکرار شوند، هیچگاه نیاز به استدلال را رفع نمی کنند.اما ممکن است در یک استدلال یا مطلبی، تنها برای تاثیر بیشتر یا زیبایی متن یا هر دلیلی بکار روند اما نه به جای استدلال ،بلکه در کنار آن.در این صورت بدیهیست که اشکالی به آن وارد نیست.

نوع دیگری از ایراد منطقی در استدلال ها گسست گزاره ها از منظر مفهومی است. به تعبیر ساده تر زمانی که چند گزاره در یک استدلال بکار می رود که در ظاهر بسیار منطقی و مرتبط به نظر میرسند، اما در واقع رهزن و فریب دهنده هستند. یعنی با نگاه سطحی اگر به آن بنگریم ، به نظر می رسد گزاره ها توجیه کننده ی ادعا هستند، اما در واقع چنین نیستند.

برای مثال استدلال زیر از این دست استدلال هاست:

هرچیزی در علم شرط کافیست و نه ضروری

علاوه بر این امکان وقوع هر چیزی بطور مطلق محال نیست

بنابر این ممکن است در شرایطی خاص قوانین علم نقض شوند.

در نتیجه یک مرتاض هندی که ادعای توقف قطار با چشم را دارد، صادق است.

در اینجا گویی گزاره ها همبستگی مفهومی و منطقی دارند، اما اگر با دقت کافی آن را بررسی کنیم به یک گسست خواهیم رسید. این گسست در این است که اگر تمام گزاره های ابتدایی را قبول کنیم، یعنی اگر بپذیریم که هیچ چیز محال نیست و اتفاقی استثنایی ممکن است؛ باز هنوز استدلالی برای اینکه عمل آن مرتاض جزو همان استثناهای نادر است ارائه نشده است. (بماند که این عدم محال بودن به معنای احتمال بسیار ضعیفی است که بیشترین نزدیکی را با غیر ممکن بودنِ محض دارد)

نکته آخر اینکه در اینجا بطور اجمالی به بخشی از این اشکالات عقلانی نزد اندیشمندان پرداختیم و به نمونه هایی اشاره داشتیم ، اما بطور کل خلاء و کمبود رعایت نکات منطقی ، بسیار بیش از اینها موجود است. برای مثال مغالطات و …

این رویکرد که امروزه بسیار باب شده و افرادی که خود را اندیشمند تلقی می کنند، دائماً در مباحثاتی که مدعای فلسفی دارد، در حال نقب زدن به زمینه های دیگر ،مثل شعر و ادبیات و بازی های زبانیِ بی مایه هستند و دست آخر در خیالی خام تصور می کنند در وادی اندیشه عقلانی فعالیت دارند.
این خطاها ،جای خالی منطق کاربردی را ملموس تر و محسوس تر نشان می دهد. اما لازمه ی تصحیح هر خطایی، ابتدا شناخت آن خطاهاست و به شکلی پارادوکسیکال، برای شناخت خطاهای منطقی ، به شناخت منطق کاربردی نیاز است و اگر این شناخت در میان افراد وجود داشت، دیگر مرتکب چنین خطاهایی نمی شدند! برای تصحیح این رویکردها ،رواج منطق کاربردی (و نه دانش کلیِ منطق که برای بسیاری از افراد دشوار است) تنها راه است که به سادگی هم قابل تحقق نیست.

#arian_x ✍

کانال تلگرام :
@arian_xboy

3 دیدگاه برای «اهمیت منطق کاربردی و تفاوت آن با منطق»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.