دعوای الفاظ و قرار دادها میان فرهیختگان ما

دعوای الفاظ و قرار دادها میان فرهیختگان ما

هرجامعه ای به لطف فعالان گستره ی اندیشه ورزی خود به سمت نواندیشی و تحول روشن اندیشی گام بر می دارد. اینکه بینش یک جامعه با گذر زمان تحول سودمند داشته باشد ،کاملا وابسته به اندیشمندان آن جامعه است.هر چقدر اقلیت اندیشمند یک جامعه به سوی نواندیشی حرکت کنند، قاعدتاً اقشار مختلف جامعه نیز آهسته آهسته و با گذر زمان نگاهی هم سو با آنان پیدا کرده علیرغم اینکه ابتدا اکثریتی در مقابل آنان قرار دارد، اما در ادامه ، فرایندی به سمت نو شدن اندیشه ها شکل خواهد گرفت. اما در جامعه ما به دو علت نه تنها نواندیشی و افکار پیشرو وجود ندارد،بلکه همواره بحث و نزاع متفکران بر سر جزئیاتی بی ثمر و ناچیز در جریان است.

محدودیت های جدی از یک سو و عدم نواندیشی از سوی دیگر جامعه ما را دستخوش یکسری درجا زدن ها و تحولات مصنوعی است. اگر کمی مباحث معلمان حوزه اندیشه خود را واکاوی کنیم شاهد یکسری توضیح و تحلیل الفاظ قراردادی هستیم. اینکه از فعالان حوزه اندیشه، مانند اساتید علوم انسانی با عنوان معلمان یاد می کنم، به این دلیل است که هیچ سخنی در آنها نمی یابیم مگر نقل کتب به دانشجویان .اما بخشی از سخنانی که آنها ممکن است از جانب خود مطرح کنند، ایده های سنتی است که در غالبی متفاوت با عنوان جعلی نواندیشی مطرح می شوند. پس نمی توان عنوانی به جز معلم به آنها اتلاق کرد.البته نه اینکه معلمی بی ارزش است،اما جوامع برای پیشرفت فکری،فرهنگی ، نیازمند متفکران نواندیش حقیقی هستند. اندیشمندانی که به معنای واقعی کلمه پیشرو و نو اندیش باشند و جامعه را در مسائل مختلف علمی و فرهنگی به سمتی نو سوق بدهند،نه اینکه همواره ایده های سنت را با روش های گوناگون بازخوانی و به نام جعلی نواندیشی ارائه کنند.البته در جامعه ما ممکن است استثناهای انگشت شماری باشند که رویه ای مفید پیش بگیرند، اما اصل و اکثریت فعالان جامعه به اصطلاح الیت ما چیزی جز همان بینش عوامانه نیست، مگر در آموزش برخی سخنان از کتب مختلف . اما نکته اصلی که مدنظر است نزاع های متفکران(مثلا) بر سر الفاظ است. (از آنجایی که گاهی مباحث این معلمان را دنبال میکنم)، همواره شاهد یک نوع نزاع بی اهمیت بر سر برخی الفاظ قراردادی هستیم. یکی از علل این نزاع ها بر سر جزییات بی اهمیت بی تردید محدودیت حاکم بر جامعه و علت دیگر پافشاری این معلمان بر سر سنت های فکری عوامانه خود است.از آنجایی که این معلمان نمی خواهند یا نمی توانند از پوست اندیشه سنتی خود خارج شوند، به جای نزاع بر سر موضوعات اصلی و اساسی حوزه اندیشه، بر سر الفاظ بی اهمیت یا کم اهمیت در متون بحث می کنند.گاهی میبینیم سخنرانی های عریض و طویل ترتیب می دهند و از ابتدا تا انتها بر سر یک لفظ که چیزی جز یک قرار داد ساده نیست ساعت ها گفتگو می کنند و دست آخر به چیزی جز فهم ساده یا نکات پیش پا افتاده نمی رسند.معنای دیگر این موضوع این است که چیزی برای ارائه در مورد مسائل جدی حوزه تفکر ندارند .جز بسط و تشریح آرای موجود و اگر مناقشه و چالشی هست، تنها بر سر جزئیات و الفاظ نه چندان تاثیرگذار است.

اما در یک جامعه ی از لحاظ فکری رو به پیشرفت ، دائما تحولات و مناقشات متفکران بر سر مبانی و مفاهیم بنیادی است. از پیشفرض های اساسی گرفته تا مفاهیمی که نقش محوری ایفا می کنند.در حالیکه در جوامع از لحاظ فکری سنتی، مباحث بیشتر درون مکتبی هستند و محدوده ی مشخصی وجود دارد که فراروی از آنها چندان محلی از اعراب ندارد.

جمله معروفی هست که می گوید تا زمانی که همان اعمال قبل را تکرار میکنیم، همان نتایج را خواهیم داشت.در اینجا نیز به همین ترتیب تا زمانی که تنها به تغییر ظواهر سنت می پردازیم ، نتایج حاصل از آن تغییری نخواهد کرد.

#arian_x ✍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.