بررسی فرضیه شبه علمی بیوسنتریزم

🧠بیوسنتریزم (biocentrism) فرضیه ای دیگر برای توصیف جهان توسط رابرت لانزا از طریق زیست محوری

✍فرضیه بیوسنتریزم نوعی نگاه زیست محور است، یعنی زندگی ما باعث پدید آمدن زمان،فضا و خود کیهان شده است.به عبارت دیگر فرضیه ای که علیرغم اینکه اکثرا آن را فرضیه ای جدید توسط لانزا میدانند، برگرفته از فیلسوف ایده الیست ایرلندی یعنی برکلی می باشد. قبلا در مورد نظرات هافمن هم گفته شد که نظراتی شبیه به برکلی ارائه داده است،اما نظرات هافمن با برکلی تفاوت های اساسی داشت که قبلا ذکر شد،اما نتیجه گیری و فرضیه ای که لانزا بعنوان زیست محوری مطرح میکند، کاملا مشابه برکلی است،اما با نوع استدلالی دیگر،که سعی شده تا برگرفته از مسائل علمی باشد.

لانزا میگوید هر چقدر که به جهان مینگریم بیشتر به این موضوع پی میبریم کهوماهیت جهان نمیتواند به طور کامل توسط بررسی کهکشان های مارپیچی و یا تماشای ابرنواخترها باشد.بلکه ما باید عمیق تر رفته و آن را در خودمان جستجو کنیم.لانزا میگوید ما مثل عینکبوتی که تار را ساخته و در آن قرار گرفته هستیم.یعنی ما تمام جهان را براساس ذهن خود ساخته ایم.و جهان متصل به ذهن ما بوده است. تار عنکبوت بدون عنکبوت وجود ندارد،فضا و زمان هم بدون ذهن ما معنا ندارد. او به حرف برکلی اشاره میکند که تنها چیزی که ما میتوانیم درک کنیم ادراک ما است.رنگ،صدا،دما و… فقط بعنوان ادراک در سر ما وجود دارد،و نه بعنوان اساس مطلق جهان. و اضافه میکندکه ما نمیتوانیم به یک جهانی واقعی ،خارج از ذهن قائل باشیم.

دلیل دیگر او آزمایش های فیزیک کوانتومی است که در آنها نتایج نشان دهنده این است که مشاهده گر در آن تاثیر گذار است و این در آزمایش دوشکاف مشخص است.در این آزمایش اگر کسی یک ذره مثل الکترون و یا نور را از شکاف عبور دهد،ذره به شکل یک گلوله عمل کرده و از یک سوراخ عبور میکند.اما اگر هیچکس ذره را مشاهده نکند،مثل یک موج عمل کرده و تمام حالات را شامل میشود و همزمان از هر دو شکاف عبور میکند.همچنین لانزا عدم قطعیت هایزنبرگ را مثال میزند،و میگوید قبل از مشاهده الکترون یا فوتون در یک حالت مبهم وجود دارد ،بدون مکان و حرکت مشخص تا زمانی که مشاهده شود. عبارت ریاضی تابع موج برای احتمال یافتن ذره در هر مکان توصیف میشود.یعنی ذره در هر مکانی قبل از اندازه گیری میتواند وجود داشته باشد و زمانی که از احتمال به واقعیت تبدیل شد، اصطلاحا فروپاشی موج میگوییم.
لانزا میگوید: برای فروپاشی یک تابع موج صرفا یک ذهن آزمایش کننده کافیست،البته او فروپاشی را گذاری به واقعیت میداند.که در انتها چند پرسشی که در مورد نظر او مطرح میشود و نظر او را زیر سوال برده و نقد میکند را مطرح میکنیم.

مثال دیگری که لانزا عنوان میکند از حرکت به اصطلاح شبح وار و آزمایش نیکلاس گیسین است. وقتی ما یک جفت از ذرات را با هم درگیر میکنیم، مثلا الکترون هایی که در یک اتم درحال چرخش هستن،ذرات آغشته به یک تابع موج مشترک میشوند. و بعد همانطور که آزمایش گیسین روی فوتون ها در سال 1997 نشان داد، هر تاثیری که بر ذره نخست میگذاریم،بلافاصله با سرعتی فوق نوری در ذره دوم عملکرد مکمل ذره اول را خواهیم داشت. حتی اگر کیلومترها از هم دور باشند. گیسین در ازمایش خود تا 7مایل دو ذره را از هم دور کرد و باز نتیجه همان بود.این تبادل اطلاعات بین دو ذره با سرعتی 10,000 بار بیش از سرعت نور رخ می دهد.

از آنجایی که لانزا از این آزمایش ها و نظریات علمی کوانتوم فیزیک، نتایج شخصی خود را برداشت میکند.از این پدیده نیز برداشت میکند که تنها ذهن ما سازنده ی واقعیت این ذرات است.

دقت کنید: لانزا نمیگوید ما تاثیری میگذاریم که باعث خلق این ذره میشود، یا اینکه ممکن است واقعیت خارج از ذهن ما متفاوت با ادراک و چیزی که ما درک میکنیم باشد، بلکه اساسا نه ذره و نه هیچ واقعیتی را خارج از ذهن قائل نمیشود.یعنی هیچ چیزی خارج از ذهن ما اصلا وجود ندارد!
مورد آخری که لانزا عنوان میکند مساله Goldilocks است. گولدیلاکس واژه ایست که شرایط مناسب و لازم برای بوجود آمدن حیات و انسان را توصیف میکند،یعنی ما بر روی زمین اگر اندکی شرایط متفاوتی داشتیم، هرگز حیات بوجود نمی آمد،و زندگی نمیکردیم.پس در نتیجه به نظر لانزا و برخی دیگر ،ما در ناحیه گولدیلاکس هستیم.پس همه ی شرایط برخواسته از زیستن ما هستن.یعنی ذهن ما و زیستن ما باعث بوجود آمدن واقعیت های خارجی شده است، و نه برعکس.

ایرادات و انتقاداتی که به بیوسنتریزم وارد است

ایرادات و پرسش های مفصل و متعددی به این نظرات بیوسنتریزم وجود دارد، و از نظر علمی اولین ایراد به این نظر ابطال ناپذیر بودن آن است.ایراد بعدی نقدهاییست که از همان زمان که برکلی نظرات خود را مبنی بر ساختن جهان توسط ذهن ما ارائه کرد مطرح بود.اینکه اگر ذهن من سازنده جهان است، پس بقیه چه اثری دارند؟اگر همه ما که زنده هستیم ذهنمان سازنده جهان است(که البته منظور لانزا چنین به نظر نمیرسد ،علیرغم اینکه کاملا نظرات لانزا در اینـمورد مبهم است) پس در طول تاریخ قبل از ما کسانی که زندگی کردند، آنها چطور؟

ایراد بعدی که بسیار هم ایراد بزرگی است؛ لانزا میگوید ذرات کوانتومی پس از مشاهده به واقعیت تبدیل میشوند،و عدم قطعیت را مثال میزند: عدم قطعیت مکان و تکانه همزمان قابل اندازه گیری نیست.یعنی افزایش دقت در کمیت مکان مترادف با کاهش دقت در کمیت تکانه است.پس نمیتوانیم بگوییم طبق اصل عدم قطعیت قبل از اندازه گیری واقعیتی خارج از ذهن ما وجود ندارد.چرا که اگر فرض بگیریم که در حال اندازه گیری دقیق مکان هستیم،تکانه نامشخص میشود،و این به معنای عدم وجود “مکان و تکانه” به طور همزمان نیست،بلکه در اینجا مکان وجود دارد که ما در حال اندازه گیری اش هستیم.(پس طرح عدم قطعیت ، دلیلی نابجا برای تایید بیوسنتریزم لانزا است)

ایراد بعدی طرح آزمایش دوشکاف است؛اگر مشاهده گر در آزمایش اثر میگذارد،نتیجه این نیست که در صورت عدم وجود مشاهده گر،موج که از شکاف ها عبور میکند،برابر با عدم وجود واقعیت است.چرا که هر گونه رفتاری که در صورت عدم مشاهده آزمایش کننده رخ دهد، برابر با وجود چیزیست خارج از ذهن ما در واقعیت. و این امر چندان هم پیچیده نیست.اگر لانزا مانند هافمن میگفت واقعیت خارج از ذهن ما با چیزی که درک میکنیم تفاوت دارد،قضیه متفاوت بود، اما اینکه به کلی واقعیتی وجود ندارد، با طرح آزمایش دوشکاف و فروپاشی موج، نه تنها تایید نمیشود، بلکه برعکس نقض میشود.

مساله بعدی که لانزا عنوان کرده است، حرکت شبح وار و آزمایش نیکلاس گیسین است.او میگوید بدلیل اینکه ما با مشاهده و فروپاشی واحد در دو ذره باعث رفتار مشابه آنها ،حتی در فاصله زیاد از هم میشویم،دلیل بر عدم وجود واقعیت خارج از ذهن است.
ابتدا اینکه لانزا مسائل و آزمایش هایی را عنوان میکند که همچنان نیاز به تکمیل شدن دارند، و استنتاج کلی از این آزمایش ها،تا زمانی که کامل نیستند، منطقی نیست، اما تا همینجا هم برای نقض این گفته های لانزا ، دلایل کافی وجود دارد.ما چه در حرکت شبح وار و چه در هر آزمایش دیگر که تقریبا در تمام آنها لانزا دست روی تاثیر مشاهده گر روی ذرات، و فروپاشی موج توسط مشاهده، گذاشته است. چیزی که ما اصلا در مورد آن نتیجه واحدی تا امروز نداریم.اما در مورد همین موارد چند روز پیش از این مطلبی منتشر شد (که در این کانال گذاشتیم). مبنی بر اینکه راه حلی جدید برای آزمایش ذرات پنهان بدون مشاهده ارائه شده است. اینکه از روی تاثیر گذاری(برچسب گذاری) ذرات در مسیر حرکت خود، بتوان اطلاعات مورد نظر را بدون مشاهده کسب کرد. خب این آزمایش اگرچه تازه مطرح شده،اما میتواند نشان دهنده وجود ذرات،بدون مشاهده گر را نشان دهد. البته اگر کسی بگوید این آزمایش و راه حل هنوز مشخص نشده، درست است،ولی دلایلی که لانزا از کوانتوم فیزیک آورده، همگی هنوز نامشخص هستند. بخصوص استنتاج لانزا که نه تنها هنوز مشخص نیست،بلکه اصلا ابطال پذیر هم نیست.

مساله دیگری که لانزا مطرح کرده است، گولدیلاکس است.یعنی ما در دقیقترین حالت برای زندگی قرار داریم.و این نشان دهنده این نکته است که ذهن ما جهان را مطابق با شرایطی باب میل حیات و زیستن ما ساخته است.اگر چه اینکه دلیل یک مصادره به مطلوب دارد،یعنی اینکه فرض گرفته شده که ما در ناحیه گولدیلاکس هستیم، و نتیجه گرفته شده که پس ذهن ما جهان را ساخته است.اول اینکه ما در زمین دقیقا تمام شرایط مفید و مناسب را در بهترین حالت ممکن نداریم. انقراض های پی در پی نشان دهنده این امر بوده.دوم اینکه اگر ذهن ما سازنده ی جهان بود، میباید بهترین حالات ممکن را که مطابق با تمام خواسته های ذهن ما باشد، میساخت. در صورتی که میدانیم چنین نیست.🔚
#arian_x ✍

منبع برای مطالعه بیوسنتریزم:

http://discovermagazine.com/2009/may/01-the-biocentric-universe-life-creates-time-space-cosmos

🎩
👓

1 دیدگاه برای «بررسی فرضیه شبه علمی بیوسنتریزم»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *