عادت چیست و با ما چکار میکند؟

عادت چیست و با ما چکار میکند؟

شاید مهمترین یا یکی از مهمترین نکات در مورد رفتار انسان و یا حتی جانداران، عادت باشد. اما برای بررسی عادت و سایر رفتارهای انسان، ما به دو شاخه از علوم نیاز داریم؛ نورولوژی و کنش شناسی (praxeology)

نورولوژی که بعنوان علوم اعصاب ، به عنوان رشته ای در علوم تجربی ،به کارکرد سیستم عصبی مغز ما میپردازد ،در نتیجه در تمام رفتارهای ما شناخت کارکرد اعصاب و مغز مهمترین نکته است.

🚸کنش شناسی از روشی متفاوت با نورولوژی استفاده می کندـ روش این رشته از طریق استنتاج منطقی و دارای روش فلسفی است.یعنی نتیجه بر اساس اصولی که صحت و بدیهی بودن آن از پیش مورد قبول است، گرفته می شود.
در خلاصه ترین تعریف این شاخه تلاش می کند که هر عمل و رفتاری که از انسان برای دفع ناراحتی یا تقلیل آن صورت می گیرد را توضیح دهد.

مهمترین کتاب و تمرکزی که به پدیده “عادت” شده است،کتاب “قدرت عادت” نوشته چارلز داهیگ است.او در آنجا عادت را با این دو روش مورد بررسی قرار داده و می گوید:زمانی که انسان عملی را انجام می دهد ،مغز او آن عمل را مرور کرده و سعی می کند در تکرار عمل ،انرژی کمتری هزینه کرده و در نتیجه ساده تر این عمل انجام شود.چارلز داهیگ این بررسی را به سه بخش تقسیم می کند:بخش اول سرنخی که باعث ترغیب فرد به انجام آن فعالیت می شود.بخش دوم انجام خود فعالیت به صورت روتین و تکراری. بخش نهایی پاداشی که انجام عمل به فرد اهدا می کند. او با معرفی این سه قسم ،مسیری که ما در عادت ها طی می کنیم را نشان می دهد.

اما علاوه بر داهیگ اندیشمندان دیگری در مورد این پدیده سخن گفته اند. دیوید هیوم یکی از بزرگترین فلاسفه تاریخ معتقد بود این عقل نیست که زندگی را هدایت می کند، بلکه عادت است که این کار را می کند.شوپنهاور که او نیز از فلاسفه بزرگ تاریخ است ، چنین اعتقادی داشت ، او تنهایی را مثال می زد که پس از تبدیل شدن به عادت، به طبیعت ثانوی ما بدل خواهد شد.البته فلاسفه شرق و حتی ایرانی مثل ابن سینا در مورد عادت ها سخن گفته است.ابن سینا معتقد بود عارف هیچگاه ملول نمی شود ،چون همه چیز دم به دم برایش نو بوده و ملالت از عادت ناشی می شود. آلبر کامو در رمان بیگانه بیان میکند:حتی اگر آدم در درختی گرفتار باشد و مجبور شود آسمان را تماشا کند،نهایتا به چنین وضعی هم عادت می کند!

اما این عادت ها با ما چکار میکنند؟ دلیل اهمیت عادت چیست؟

پاسخ این پرسش این است، همه کار. عادت با ما هرکاری تصور کنیم می کند.قبل از اینکه پدیده ای مثل اعتیاد به مواد مخدر بوجود بیاید،توجه به مقوله اعتیاد در بین فعالان علم و دانش کمتر بود.این پدیده شدت و توان عظیم عادت را به بشریت نشان داد.اینکه هر عملی از ما ،برای مقاومت و ایستادگی بر روی عادت سر می زند.اما نکته ای که به آن توجه نمیکنیم،سایر عادت ها هستند.عادت به طرز تفکر می تواند تبدیل به بزرگترین بحران های یک انسان بشود و معمولا هم همینطور است،اما توجهی به آن نداریم.معمولا کسانی که در پی سخنرانی های انگیزشی و سراسر بی محتوا هستند، از تلاش و مثبت اندیشی برای موفقیت صحبت میکنند.از تغییر در نگرش نیز صحبت میکنند، اما گویی این تغییر میبایست همواره تغییری از همان چیزی که هستیم ،با کمی شادی و خوشحالی مصنوعی صورت بگیرد.این پیشنهادات که اغلب مخلوطی از مغالطه ها و حتی آموزه های شبه علمی مثل مثبت اندیشی است، در واقع تغییر نیست. بلکه پیروی از عادات به گونه ای دیگر است. در اینجا پیروی از عادات یعنی ما همان افکار پیشین را خواهیم داشت،همان اهداف،همان شیوه زیستن،همان اولویت ها و…اما با طرز فکری متفاوت که نشان از نوعی شادی مصنوعی است.اما تغییر عادات به معنای دقیق و واقعی کلمه ، تغییر در افکار و در نتیجه رفتارهاست.برای مثال تصور کنید ما در شغل خود هر روز تلاش برابر با روز قبل را تکرار کنیم و نتیجه ای که مدنظر ما بوده حاصل نشود.حال اگر همان تلاش را با تفکری شاد و جهانبینی خوشحال تکرار کنیم و عادت به ناامیدی و خستگی را در ظاهر و حتی در باطن کنار بگذاریم،نتایج متفاوتی خواهیم داشت؟اگر تلاشمان را هم بیشتر و به قول آنها پرانرژی تر و سرزنده تر کنیم،باز تفاوت چندانی حاصل خواهد شد؟آیا این به معنای ترک عادت هاست؟خیر.اگر کمی ژرف تر به موضوع بنگریم خواهیم دید جزییات بیشماری همچنان طبق عادات پیش می روند و ما همچنان عادات بیشماری را در افکار خود ادامه می دهیم.اما حالا فرض کنیم موضوعات ،اولویت ها، تصمیمات، نوع نگرش به اهداف و مدل فکری خود را تغییر دهیم و در نتیجه به کلی برنامه های ما تغییر کند،باز نتیجه همان نتیجه پیشین خواهد بود؟خیر.در اینجا هرچند بسیار دشوار ،اما به طریق بنیادین عادت ها ترک می شود.

اما موضوع به همین سادگی نیست.ما عادت میکنیم و طبق حوادث روتین پیش می رویم و همانطور که عادت پیوند ناگسستنی با تکرار دارد، به چرخه تکرار گرفتار میشویم و افکار تکراری با محدوده ای تکراری برای ما رقم می خورد.در نتیجه به نوعی جزم و جمود فکریِ غیر ارادی دچار خواهیم شد.البته اغلب ما دچار این جزم اندیشی های بسیار جزئی که چندان برجسته نیستن، بوده و هستیم.برای مثال ما از روی عادت و تکرار معتقدیم اگر از نقطه A به نقطه B را از راه C برویم بهتر است.اما علت آن فقط عادت ماست و نه اینکه بهترین مسیر C باشد . نکته بعدی اصرار ما به صحت این مسیر است که صرفا به علت عادت خواهد بود.نتیجه این عادت های جزئی که معمولا به اکثر آنها اصلا توجهی نداریم، به نوعی از دست رفتن زندگی و عمر ماست!شاید کمی تعجب کنید که چرا عمر ما بخاطر چیزهایی که انقدر ناچیز هستند که به آنها توجه هم نمیکنیم از دست برود؟! اما معضل و بحران جدی که عادات برای ما می سازند همین است.

یک آزمایش ساده روی در رواشنشناختی از زمان

یک آزمایش ساده روانشناختی در مورد درک ما از زمان وجود دارد.در این آزمایش شخص بدون اینکه زمان را بداند، شروع به حرکتی می کند که اولین بار است که در حال تجربه کردن چنین رفتاریست.برای مثال صدای عجیب در میاورد و همزمان روی یک پا می ایستد(یا هر عمل دیگر که تاکنون انجام نداده باشد) سپس آزمایش کننده زمان را محاسبه می کند و مثلا راس یک دقیقه بدون اینکه به شخص در حال رفتار عجیب ، اطلاع بدهد که چقدر زمان گذشته، پایان آزمایش را اعلام می کند.سپس از او می پرسد، فکر چقدر این آزمایش طول کشیده است، و آزمایش شونده حدس خود را اعلام می کند؟ این آزمایش نشان می دهد غالباً افراد تصوری بیشتر از آنچه واقعا گذشته دارند.مثلا اگر یک دقیقه در حال رفتار عجیبی که تاکنون تجربه نکرده بودند،باشند، تصور خواهند کرد بیشتر از یک دقیقه سپری شده است.البته در اینجا قصد ما شرح و تفصیل این آزمایش و تحلیل های روانشناسی پیرامون آن نیست.اما این آزمایش نشان می دهد غالبا تجربیات جدید و نو ، باعث می شوند زمانی که از عمر ما می گذرد، کندتر سپری شود.به عبارت دیگر ما در مدتی که عمل متنوع و جدیدی را تجربه می کنیم،عمر بیشتری را می گذرانیم. مثلا یک دقیقه ای که مشغول تجربه یک عمل تکراری هستیم را در صورت تجربه یک عمل متنوع سه دقیقه زندگی می کنیم.

می توان گفت این آزمایش با توضیحات چارلز داهیگ مطابقت دارد.همانطور که گفته شد داهیگ در کتاب قدرت عادت می گوید: زمانی که انسان عملی را انجام می دهد،مغز او آن عمل را مرور کرده و سعی می کند در تکرار همان عمل، انرژی کمتری هزینه کند و ساده تر این عمل را تکرار کند.این به معنای ساز و کار تحلیل ما از وقایع است. یعنی ما در صورت تجربه یک عمل تکراری، از تحلیل دقیق و جزییات بیشتر گذر کرده در نتیجه به سرعت بیشتری زمان در ذهن ما سپری می شود و برعکس هنگامی که عمل جدیدی را تجربه می کنیم ، جزییات و نکات را مو به مو تحلیل و درک می کنیم .

نتیجه این مساله ،اگر صحت این تحلیل را بپذریم این است که اگر کمتر عادات را دنبال کرده و تنوع بیشتری به لحظات زندگی بدهیم، عمر بیشتری را زندگی کرده ایم.نه اینکه زمان بیشتری را گذرانده ایم، بلکه زمان بیشتری در ذهن ما سپری شده تا یک شخصی که به اندازه ما عمر کرده، ولی تجربیات تکراری و از روی عادات داشته است.

نکته دیگری که این نتیجه گیری را ساده تر می کند،کیفیت زندگی نسبت به تکرار و عادات است. مسلم است که عادت یک واژه برای تبیین اعمال تکراری ماست.هر عمل و کنشی که ما تکرار می کنیم، به آن نسبت عادت می دهیم.حال فرض کنیم در یک جنگل و که منظره زیبایی دارد، یک روز تمام نشسته ایم و به کلبه ای تکیه داده ایم. پس از یک روز اگر حس همان روز را بیان کنیم شاید حس زیبایی باشد و اگر بخواهیم یک نمره به لذت این روز بدهیم ،مثلا نمره بیست خواهیم داد. فرض کنیم همین عمل بیست روز تکرار شود بدون هیچ تغییری در جزییات آن.نمره ما در روز بیستم بی تردید کاهش می یابد.اگر دو سال چنین عملی تکرار شود و هیچ تغییری در جزییات پیدا نشود، نمره ما در روز آخر چند خواهد بود؟

همین امر در مورد افکار ما صادق است.هر چقدر موضوعات و دغدغه های تفکر ما تکراری تر و از روی عادت های تفکر ما باشد، کیفیت آنها کمتر است.چه بسا کیفیات اندیشه ما به مراتب از کسی که انواع و اقسام موضوعات را به “دایره افکار” (در مطلب دیگری در مورد دایره افکار توضیح دادیم، برای دسترسی به آن،همین واژه را در کانال سرچ کنید) خود افزوده است، کمتر است.به عبارت دیگر اگر برای افکار خود سن قائل شویم ، با تکرار عادات فکری خود، رشد و صعودی در کیفیت سن افکار ما رخ نمی دهد.فرض کنید پنجاه سال تنها به اینکه ساعت ۷ از خواب بیدار شویم ،ساعت ۸ سر کار حاضر باشیم، و …در نهایت ساعت ۱۲شب بخوابیم.تمام جزییات فکر ما در طول روز نیز،مشابه روزهای قبل باشد. البته با تغییرات جزئی. اما شخص دیگری در بیست سال هزاران موضوع دیگر را در افکار خود مرور کرده و تجربیات به مراتب متنوع تری داشته باشد.در این حالت ممکن است شخص اول سی سال بزرگتر باشد،اما گویی چهل / پنجاه سال کوچکتر است.

ما با عادت ها نه تنها زندگی را زیست نکرده ایم، بلکه از عقل و اندیشه خود تنها مثل یک روبات غیر هوشمند،سالها بر روی نقطه تکراری ایستاده ایم.

#arian_x

5 دیدگاه برای «عادت چیست و با ما چکار میکند؟»

  • مارس 24, 2019 در t 9:46 ق.ظ
    Permalink

    im becoming insane about yooou😖
    این مقاله ی عادت دیگه تهش بود.
    به تمجید های من که عادت نکردی استاد؟
    در ضمن، هیجانم اجازه نداد از سایت خارج شم همینجا تخلیه‌ش کردم.
    آی ام مرورینگ یور مقالات و غبطه خوردمی همی

    پاسخ دادن
  • دسامبر 28, 2019 در t 6:45 ب.ظ
    Permalink

    سلام و درود و سپاس از مطالب خوب و زحماتی که برای آگاهی ِ سالم و صحیح از علم ب اشتراک میگذارید.

    چند دقیقه پیش دیدگاهم و سوالم را برایتان نوشتم ولی چون مطمئن نیستم که بدرستی ارسال کردم یا نه ، (اولین بار است که دیدگاهم در موردی را بدین شکل ارسال میکنم و با کار در فضای مجازی زیاد آشنا نیستم ) مجددا این چند خط را ارسال میکنم تا مطمئن شوم که مطلب قبل را، بدرستی ارسال کردم یا نه؟

    سپاسگزارم.

    پاسخ دادن
  • دسامبر 28, 2019 در t 7:18 ب.ظ
    Permalink

    سلام مجدد، متوجه شدم که نتوانستم دیدگاه و سوالی که نوشته بودم را بدرستی ارسال کنم.

    مقاله شما خلاصه و کامل و پاسخ ب سوالاتی بود که قبلا در باره عادت و رفتار داشتم و خوشحالم که پس از ۳ ماه که کانال تلگرامی شما را دارم موفق شدم مقالات شما را بخوانم و استفاده کنم.
    سوالی داشتم که ؛ در متن اشاره ای ب تجربیات بسیار در قرن اخیر در زمینه اعتیاد ب مخدرات و تاثیرات آن در زمینه عادت ، در پزشکی و روانپزشکی و روانشناسی شده است ، لطفا ب مقالاتی در این زمینه از خودتان یا دیگران ارجاع دهید که چگونه میتوان تغییرات را در زمینه اعتیاد ، اعم از مخدرات یا حوزه ای مثل همین فضای مجازی یا اعتیاد ب کار کردن و …. هرچند که مسلما آسیبهایی روانشناسی در کودکی و نوجوانی و … بسیار دخیل هستند ، اما مد نظرم در همان زمینه عادات ( بنظرم دو حوزه آگاهی و عمل ) شروع کرد و این تغییرات از چه محده ای میتواند آغاز گردد. (خود جزم اندیشی که عادت اولیه تغییر است را سالهاست که قائل هستم و میدانم همانطور که در متن نوشته بودید ، غالبا پس از ترک عاداتی جزیی و غیر پایه ای ، میپنداریم که ترک عادت کرده و از دگماتیسم ِ عادات رها شده آیم اما غافلیم از … من ۳۲ سال پیش وقتی از اریک فروم کتابهایی مانند انسان برای خویشتن ، داشتن یا بودن و .. را خواندم و بخشی را درک و عمل کردم ب حقیقت مقاله شما تا حدودی دست یافتم که باعث تغییرات عمده ای شد،
    اکنون سوالم بیشتر از جنبه عملی – علمی آن است. )

    یک کهکشان سپاس.

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.