گیاهخواری ،اخلاق و حقوق حیوانات

گیاهخواری ،اخلاق و حقوق حیوانات
یکی از چالش برانگیز ترین مباحث فلسفه اخلاق در سالهای اخیر ، بحث حقوق حیوانات و مسائلی از قبیل گوشتخواری و گیاهخواری ، عدم کشتن حیوانات یا کشتن آنها با درد و رنج کمتر و دیدپاه های مخالف آن در دفاع از گوشتخواری بوده است.

در این مطلب قصد داریم تنها جنبه های کلی این رویکردهای فلسفی را معرفی و صرفا استدلال های آنها را در سه دیدگاه کلی موجود توضیح دهیم.

برای بررسی این موضوع در حقیقت دو وجه وجود دارد، یکی بحث حقوق حیوانات و بحث دیگر مساله محیط زیست ومنافع انسانهاست. یعنی دو جنبه اخلاقی و عقلانی وجود دارد که می توان به صورت یکجا در یک مطلب یا به به طور مجزا در دو بحث محیط زیست و حقوق حیوانات مطرح شود.ما در اینجا به طور اجمالی تلاش میکنیم در یک مطلب هر دو جنبه را برسی کنیم.

اما برای بررسی این موضوع ، به طور اساسی ابتدا باید گفت چه دیدگاه هایی وجود دارد.چون پس از اینکه موضعی اتخاذ می شود، تعاریف در همان قالب تبیین می شوند.مثلا اینکه آیا حیوانات حق دارند،یا خیر؟آیا حقی برابر با انسان دارند؟ و پرسش هایی از این دست،همگی پس از اینکه موضع یک شخص مشخص می شود، پاسخ او نیز به طور متفاوت از دیگر مواضع تبیین می شود.

در این موضوع دیدگاه های بسیار زیادی وجود دارد، که در جزییات تفاوت هایی دارند،اما به صورت کلی تر سه دیدگاه ،امروزه مطرح است:

دیدگاه اول ؛ دیدگاهیست که کاملا به رژیم گیاهخواری و حقوق برابر حیوانات باور دارد.یا دست کم در میان برخی از فعالان این حوزه به حقوق حیوانات در سطح بسیار بالا،باور دارند.یعنی معتقدند حیوانات نیز به میزان انسانها از حقوق مشخص برخوردارند اما انسان در حفظ نیازهای اساسی و حیاتی خود مجاز به نفی حقوق حیاتی حیوانات است.پس در این دیدگاه ها حیوانات در هر صورت به میزان برابر با انسانها از حقوقی برخوردارند.

دیدگاه دوم؛ در این دیدگاه،نوعی نگرش اصلاح سازو کارها وجود دارد.یعنی این دیدگاه اصراری به گیاهخواری مطلق ندارد، اما کاهش مصرف گوشت تا حد ممکن و تصحیح ساز و کار کشتار حیوانات با روش های دردناک و اقدام برای شرایط زیستی مناسب تر برای حیوانات در کشتارگاه ها ،آزمایشگاه ها، دامداری ها و… را کافی می دانند.یعنی تا حدی که برای کشتن حیوانات با استفاده از تکنولوژی جدید کمترین درد یا حتی بدون درد آنها را ذبح کنند و در طول مراقبت از آنها ،شرایط مناسب زیستی را برای آنها فراهم کنند.در این دیدگاه دیگر حیوانات حقوق مشابهی با انسان ها ندارند،اما انسان موظف است ،تلاش کنند تا کمترین میزان از درد و رنج(و حتی در صورت پیشرفت بیشتر فناوری ها،هیچ درد و رنجی) به آنها برسد.

دیدگاه سوم ؛ در این دیدگاه حیوانات حقوق مشابهی با انسان ندارد،انسان دارای کرامت بیشتر و حیوانات اساسا ابزاری برای انسان بوده و هر گونه استفاده صحیح از آنها مجاز است. و تفاوت این دیدگاه با دیدگاه دوم در نوع مواجه شدن با طرز استفاده و بهره برداری از حیوانات است. یعنی شروطی برای استفاده از حیوانات در میان نیست.البته لازم به ذکر است که هیچ مرز دقیقی بین این دیدگاه ها نیست، یعنی برخی از فعالان این حوزه ها شاید موضعی بین این دیدگاه ها داشته باشند و یا در هر کدام از این نگرش ها افرادی افراطی تر یا ملایم تر باشند.لذا تفکیک آنها صرفا برای وضوح بیشتر مطلب است.

اختلاف بر سر گیاهخواری

معمولا بین افراد در دیدگاه اول با دو دیدگاه دیگر اختلاف های فلسفی مشخصی مطرح می شود.اما تا چه حد با یک نگاه بی طرفانه می توان قضاوت کرد؟نگاه بی طرف یعنی بدون مغالطه تمایل اندیشی، یا بدون مصادره به مطلوب و پیشفرض های مختلف در قضاوت.چند مورد اصلی که در مورد گیاخواهری یا گوشتخواری قابل تأمل است یکی مبحث حقوق دیگر جانداران ،دوم محیط زیست و دیگری بررسی علمی تغذیه انسان است.با بررسی این سه اصل ، می توان گفت کدام از این سه دیدگاه مذکور نسبت به سایر دیدگاه ها از اعتبار بیشتری برخوردار است.

نقد دو جانبه به گیاهخواری و شرایط فعلی

در شرایط فعلی نقدهایی جدی به شرایط رفتار با حیوانات وارد است. شرایط نگهداری، پرورش، میزان مصرف و کشتارگاه ها. همچنین ما طبق آمار تقریبا ۲۵۴۰ لیتر آب برای یک سیخ کباب مصرف می کنیم!این یعنی با یک حساب سرانگشتی ،میزان مصرف فعلی گوشت به شدت محیط زیست را به خطر می اندازد.اما مدارک و شواهد بسیاری در لزوم مصرف گوشت برای انسان وجود دارد.برای مثال در مقاله ای ناتالی اشتین متخصص تغذیه از دانشگاه میشیگان علیرغم فواید گیاهخواری ، به ویتامین B12 که یکی از ویتامینهای لازم و ضروری است و تنها در منابع غذایی جانوری نظیر گوشت قرمز، گوشت مرغ، ماهی، تخم مرغ و محصولات لبنی یافت میشود،اشاره می کند. اما گیاهخواران در مورد این نیازهای ضروری معتقدند آنها را می توان از طریق مکمل ها بدست آورد.که این نکات محل مناقشات بسیار است و متخصصین صلاحیت اظهار نظر در مورد آن را دارند .

نکته دیگر مساله حقوق حیوانات و درد و رنج وارد کردن به آنهاست.در این مورد دو تن از مشهورترین فعالان حوزه اخلاق و حیوانات یعنی پیتر سینگر و تام ریگان نظراتی نزدیک اما متفاوت دارند.

نظرات ریگان و سینگر

ریگان معتقد است حیوانات دارای حقوقی کاملا برابر انسان هستند. ریگان با رویکرد “سودگرایانه” سینگر مخالف است.(در ادامه به طور مختصر این دیدگاه سینگر را توضیح می دهیم، همچنین پیش از این همین کانال در مورد سینگر مطلبی گذاشتیم که میتوانید جستجو کنید-واژه :سینگر- و کتابی از او که اخیرا توسط بهنام خداپناه به فارسی ترجمه شده است. )

ریگان علاوه بر اینکه برای حیوانات شان اخلاقی در نظر می گیرد، معتقد است این شأن اخلاقی بر پایه حقوق آنهاست نه اصل سودمندگرایانه.

او باور دارد هر موجودی که دارای حیات است، موجودی دارای ارزش ذاتی است و ما موظف به محترم شمردن آن هستیم و نمی توانیم از او صرفا بعنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف خودمان بهره ببریم. به عبارت دیگر آنها دارای ارزش ذاتی و حقوق هستند.او وجوه اشتراک را در ادراک ،حافظه، حس درک زمانی ، زندگی عاطفی همراه با احساس لذت و رنج و درد، تمایل به رفاه،دارای هویت روان شناختی در طی زمان و تجربه خوبی و بدی در زیستن میداند.این نظریه بسیار شبیه به نظرات سینگر است .اما سینگر معتقد است ما در سنجش های خود منافع مشابه را به یک میزان به حساب آوریم. با این حال ریگان معتقد است این نگاه ،تمرکز بر روی چیزی اشتباه است.آنچه به نظر ریگان اهمیت دارد نه خود منافع و تمایلات است، بلکه خود فردی است که این تمایلات را دارد.
برای مثال بر اساس سودمندگرایی اگر ممکن باشد با انجام آزمایش روی بشر تمایلات بیشتری ارضا شود، آنگاه بر مبنای سودمندگرایی این عمل وحشت آفرین مجاز شمرده می شود.در صورتی که این عمل آشکارا غیر قابل پذیرفتن است و هر موجودیت دارای ارزش ذاتی نمی تواند بعنوان وسیله مورد استفاده قرار گیرد.

نقدهایی به ریگان

علیرغم اینکه دیدگاه ریگان در ظاهر بسیار اخلاقی به نظر می رسد ،خالی از ابهام نبوده و پرسش برانگیز است. نقد اول به آن فاعل اخلاقی بودن انسان است. انسان یک فاعل اخلاقیست و دیگر جانداران تا شناخت و دانشی که تا امروز داریم ،بعنوان یک کنشگر و موجود حامل اخلاق نیستند. یا دست کم اکثر بررسی های ناقص ما تا امروز ،تاکنون به وضوح این را نشان نداده است. اما شاید بتوان گفت از سویی دیگر شدت اخلاق مداری در آنها معمولا دیده نشده اما بی اخلاقی های منحصر به فرد بشر نیز در آنها یافت نخواهد شد.

نکته دیگر که در آرای سینگر ،ریگان و برخی دیگر از اندیشمندان مدافع چنین دیدگاهی مبهم است، مرز تفاوت های حیوانات است. البته آنها به تفاوت حیوانات و دسته بندی های کلی اشاره هایی می کنند،مثلا اینکه حیواناتی که بیشتر یا پیچیده تر فرگشت یافته اند و دارای اعصاب، احساسات و عواطف و ادراک قوی تری هستند با برخی دیگر که سیستم های ضعیفتری در این بخش ها دارند، مثل حشرات در مقابل اورانگوتان یا دلفین ها.پرسشی که اینجا مطرح می شود این است که مرز این تفاوت ها و حقوق کجاست؟ بسیاری از جانوران را ما نمیتوانیم تشخیص دهیم در کدام دسته از حقوق قرار دارند. از طرفی رعایت حقوق برابر برای حشرات در مقابل مثلا دلفین کمی رویکرد ناموجهی به نظر می رسد.

آیا گیاهان احساس دارند؟ از داروین و تاثیر موسیقی تا کلو بکستر

یکی دیگر از دلایل گیاهخواران برای ممنوعیت گوشتخواری، حیات جانوران و حق حیات آنهاست.یعنی آنها استدلال می کند؛ چون جانوران زنده هستند،حق آنهاست تا زنده بمانند یا دست کم برای خوردن ما نباید کشته شوند.

اما سوال دیگر برای این استدلال این است که مگر گیاهان زنده نیستند؟اگر تنها به زنده بودن استناد کنیم ،باید بپذیریم که گیاهان نیز زنده اند. حتی اگر بگوییم احساس یا ادراک ندارند، کاملا درست نگفته ایم. بر اساس برخی پژوهش ها گیاهان نیز توانایی درک دارندو حتی احتمال بسیاری وجود دارد که گیاهان احساس دارند!

داروین در تحقیقات خود روی گیاهان از نواختن موسیقی(قره نی) استفاده می کرد. او می گفت شاید اینکار تاثیری در آنها بگذارد.البته در نهایت او به نتیجه مشخصی نرسید.اما امروزه تحقیقات دیگری نشان داده است که احتمال تاثیر موسیقی روی گیاهان وجود دارد، البته همچنان موضوع کاملا روشن نیست.

برای مثال در آزمایشاتی روی گل های داوودی مشخص شد که صداها روی سطح هورمون های رشد در سلول ها را افزایش دهد.یا در تحقیقاتی که دانشمندان کره ای انجام دادند،مشخص شد برخی از فرکانس ها بیان برخی از ژن ها را در ریشه های نهال ذرت افزایش می دهد و تحقیقات مشابه دیگر.

این موضوع به معنای نوعی ادراک در گیاهان است.اما به شکلی جدی تر می توان به پژوهش های کلو بکستر اشاره کرد.او با دستگاهی مشابه با دروغ سنج به نان پلی گراف نشان داد گیاهان نیز احساس دارند.بکستر ابتدا فرض کرد همانطور که آب از گیاه بالا می رود و برگ ها اشباع می شوند ،باید کاهشی دو مقاومت الکتریکی برگ پیدا شود و این اختلاف را می توان با پلی گراف ثبت کرد.

او در مورد انسان الکترودها را به انگشتان فرد متصل می‌کرد و اینک به دو طرف برگ ضخیم و بزرگ یک گیاه الکترودها را متصل کرد.باکستر حدود یک ساعت واکنش‌های گیاه را ردیابی کرد و امر مهمی رخ نداد جز اینکه از ابتدای آزمایش یک خط نزولی از اثر مرکب پلی‌گراف روی کاغذ ترسیم شده بود. او انتظار عدم ‌موفقیت در تحقیقش را نداشت. اما در یک لحظه منحصر‌به‌فرد او آزمایشی انجام داد که بر مبنای آن گیاه تا حدی تحریک می‌شد که احساسی مشابه احساس انسان در آن پدید‌آید. در واقع در زمانی که کلو باکستر به این گیاه داخل گلدان آب داد حسی نظیر حس رضایت مندی انسان در آن پدیدار شد. در واقع این بار اثر مرکب روی کاغذ سیر صعودی داشت.

گام بعدی کمی غیرعادی بود، کلو باکستر با این پیش‌فرض که اگر عملی که آسایش فکری و جسمی شخص را فراهم آورد موجب رضایت گیاه نیز می‌شود ، می‌خواست بداند که گیاهان آیا در برابر کنش‌های منفی نیز مانند انسان واکنش منفی از خود نشان خواهند داد یا خیر. باکستر به این نکته واقف بود که کنش حاد و مهیج و ایجاد شرایط ترس و اضطراب سبب عکس‌العمل فوری در افراد متصل به پلی گراف می‌شود، حال او می‌خواست بداند آیا چنین واکنش‌هایی در مورد گیاهان نیز صدق می‌کند.
بر این اساس باکستر تصمیم گرفت برگی را در فنجان قهوه سوزان بیندازد. اما بر خلاف انتظار او واکنشی از سوی گیاه مشاهده نشد. او انتظار داشت واکنش گیاه شبیه انسان باشد اما این‌گونه نبود.

او که نخستین بار این کار را با برگی انجام داده بود که الکترود به آن متصل نبود این‌بار تلاش کرد برگی را که الکترود به آن متصل است مورد آزمایش قرار دهد. او با هدف سوزاندن برگ چند چوب کبریت برداشت تا فکرش را عملی کند اما درست در این لحظه رسم پلی‌گراف در حالتی ناگهانی به سوی بالا پرید.

تجربه جدید باکستر بسیار غیرباورتر از آزمایش اول بود چراکه برای لمس گیاه دست دراز نکرده بود و بعد باکستر تهدید جدی خود را به اجرا درآورد و برگ متصل به الکترود را سوزاند در همین زمان رسم پلی‌گراف نشانه‌های اضطراب را نمایان کرد.
در نتیجه این آزمایش باکستر به این عقیده رسید که ادراک مافوق احساس در گیاه در سطح سلولی وجود دارد و نظریه‌ای تجربی ارائه داد که بر مبنای آن نباتات ادراکی مرموز دارند.

در آزمایش‌های دیگر باکستر متوجه شد که تمام قسمت‌های یک گیاه به تحریکات خارجی واکنش نشان می‌دهند و این مسئله مشخص کرد که ادراک در نبات ممکن است در یک سطح سلولی باشد و اکنون به این فرضیه اثر باکستر می‌گویند.

۶دستیار باکستر را در این تحقیق همراهی می‌کردند، یکی از آنها به وی پیشنهاد داد که در آزمایشی دیگر رفتاری ناخوشایند با گیاه در پیش گرفته شود.سپس یکی از دستیاران باکستر مامور شد که یکی از دو گیاهی که در کنار هم شانه به شانه قد کشیده بودند را بسوزاند.وقتی این فرد به گیاه مورد نظر نزدیک شداین گیاه واکنش خشونت‌آمیزی از خود نشان داد.در آن هنگام سایر دستیاران به کنار گیاه دیگر که قرار بود تخریب نشود رفتند. اما گیاه تنها زمانی از خود واکنش می‌داد که فردی که مامور تخریب گیاه اول شده بود از کنار وی عبور میکرد

نتیجه :

این آزمایش ها به طرز شگفت انگیزی کاملا نشان دهنده و تایید کننده احساس در گیاهان بود! البته نوع این واکنش ها و نوع احساس همچنان در ابهام است و نظریات مفصل و گسترده ای در این باب در چندین کتب و مستند وجود دارد و ر اینجا مجال پرداختن به جزییات آنها نیست. البته برخی طرفداران گیاهخواری در فلسفه اخلاق(برخی گیاخواری را امری پسندیده می دانند،اما آن را بی ارتباط با اخلاق قلمداد می کنند) استدلال موجهی دارند به این ترتیب که اگر زمانی نیاز اساسی و دست اول ما با کشتن حیوانات رفع شود در آنجا ما می توانیم به کشتن حیوانات دست بزنیم.یا اگر مورد حمله آنها قرار بگیریم.

اما همچنان با تکیه بر احساسات و ادراک در حیوانات نمی توان استدلال روشنی برای گیاهخواری وضع کرد.چنانچه حتی در مورد درد نیز نمی توان چنین استدلال کرد. چون در این مورد نیز احتمالات و تحقیقات بسیاری همچنان وجود دارد که نتایج مشکوکی از وجود چنین حالاتی ،ولو متفاوت و مبهم در گیاهان دارد.

نکته آخر: مسائلی که می توان به عنوان یک نتیجه فارغ از این دیدگاه ها استنباط کرد،این است که ما با نکاتی روبرو هستیم که تمام دیدگاه ها آن را نفی می کنند،اما در عمل چنین وضعی کماکان وجود دارد. وضعیت نگهداری حیوانات در آزمایشگاه ها، مراکز تحقیقاتی،وارد کردن درد های هولناک به حیوانات، مصرف بی رویه گوشت و آسیب به محیط زیست از این طریق.نگهداری در شرایط نامناسب در دامداری ها که و…که می توان با هر نگرشی ک داریم آنها را اصلاح کنیم .

#arian_x ✍

منابع:

10 دیدگاه برای «گیاهخواری ،اخلاق و حقوق حیوانات»

  • نوامبر 8, 2019 در t 7:31 ب.ظ
    Permalink

    درود بر شما. میشه گیاهخواری و گوشتخواری رو از لحاظ علمی و براساس «نیاز» و «تکامل» انسان بررسی کنید. موفق باشید⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

    پاسخ دادن
    • نوامبر 9, 2019 در t 2:48 ق.ظ
      Permalink

      درود و سپاس. ممنون از دیدگاهتون. خوب متوجه منظورتون نشدم. اما در کل جنبه های دیگری که در مورد گیاهخواری و گوشتخواری وجود داره اگر در تخصص و مطالعات نگارنده باشن بررسی میشه. اگر نه هم که پوزش🌹

      پاسخ دادن
      • نوامبر 9, 2019 در t 2:22 ب.ظ
        Permalink

        درود بر شما. منظورم بر دو اساسه: یکی براساس نیاز فیزیولوژیکی انسان و مواد مغذی موردنیاز انسان و آناتومی انسان درمقایسه با گیاهخواران و گوشتخواران و همه چیز خواران و دیگری بر اساس فرگشت انسان خردمند ( ظاهرا انسان با گوشت پخته فرگشت یافته است ). موفق باشید.

        پاسخ دادن
  • می 18, 2020 در t 11:00 ق.ظ
    Permalink

    ببینید دوست عزیز بنده یک گیاهخوار هستم ولی مسئله مهم این است که ما نمیگوییم گیاهان احساس ندارند میگوییم که سیستم درد مرکزی ندارند یعتی رنجی که ما به یک حیوان وارد میکنیم قابل قیاس با احساس گیاه نیست . شما نمیتوانید مقایسه درستی داشته باشید درباره حیوانی که باید ۱۵ سال زندگی آزادانه داشته باشد ولی ما او را ۵ سال در فضایی ۳×۳ متر نگهداری میکنیم و در نهایت با بد رفتاری و خشم و وارد کردن حس ترس به قتل میرسانیم، با یک گیاه که کاملا به رشد خودش رسیده و تازه ما زندگی او را تمام نمیکنیم و فقط از محصول و میوه اش استفاده میکنیم.
    به نظر شما ما در اینجا دخالتی در روند رشد یک موجود کردیم؟ یا اون رو از چرخه عادی زندگی اش خارج کرده ایم؟ لطفا دربارش فکر کنید.

    پاسخ دادن
    • می 22, 2020 در t 5:15 ق.ظ
      Permalink

      سپاس از دیدگاه ارزشمندتون. متاسفانه در اینجا مجال پرداختن کامل به این بحث نیست. فرمایش شما کاملا درسته، منتها بحث در این مثال خلاصه نمیشه. مثال شما در مورد وارد کردن رنج مضاعف به حیوانات بود، که قطعا هیچ انسان اخلاق‌مداری از رنج مضاعف وارد کردن به حیوانات حمایت نمیکنه. دغدغه شما هم کاملا قابل احترام و ستایش هست. منتها بحث گسترده تر از این مثال مختصر هستش. بازهم ممنون بابت بیان دیدگاه مفیدتون🌹

      پاسخ دادن
  • آوریل 22, 2021 در t 7:36 ق.ظ
    Permalink

    سلام، خارج از بحث درد کشیدن گیاه یا احساس داشتن آن آیا فکر نمیکنید اساسا خود کشاورری منجر به انقراض نسل حجم وسیعی از حیوانات در طبیعت میشه؟ ما زمینهای طبیعی که قلمرو و زیستگاه بعضا گونه هایی از نادر ترین حیوانات هستند رو تصرف میکنیم و آن حیوانات رو نابود و منقرض میکنیم. این موضوع خارج از استفاده از سموم و آفت کش ها وهمچنین محافظت زمین های کشاورزی با استفاده از اسلحه و تله وکشتار حیوانات وحشی می باشد. و همچنین ما اساسا حشرات رو که کشاورزی باعث قتل عام آنها میشود را نیز به دلیل نوع خاص اعصاب آنها به حساب نمی آوریم. تصور کنید تمام جمعیت انسانهای زمین از فردا گیاه خوار شوند، چه مقدار زمین جهت تامین کالری این جمعیت مورد نیاز هست؟

    پاسخ دادن
    • آوریل 26, 2021 در t 6:54 ق.ظ
      Permalink

      کاملا درسته و حق با شماست. در این مطلب ابتدا بخشی هم به این موضوع اشاره د اما چون شناخت و اطمینان تخصصی از اون نداشتم حذف کردم. به این دلیل که برآورد دقیق و آمار مشخصی از اینکه آسیب کشاورزی چقدر هست و آیا در مقابل روش‌هایی مثل دامپروری قابل توجه هست یا نه، نداشتم. بسیار نکات مفیدی بود سپاس مجدد

      پاسخ دادن
      • جولای 28, 2022 در t 2:19 ق.ظ
        Permalink

        درود دوست عزیز،، تقریبا 77 درصد مزارع دنیا زیر کشت گیاهانی میره برای پرورش حیوانات پرورشی همچون گاو، گوسفند، مرغ و… هستن ک همش 33 درصد بازدهی دارن،، و 23 درصد مزارع دنیا برای گیاهان مورد نیاز انسان ها کشت میشه که تقریبا 67 درصد بازدهی داره فارغ از تاثیرات زیست محیطی و مخرب صنایع دام و طیور… انسان ها عملا دارن برای تولید گوشت بخصوص گوشت قرمز با خوراندن بیشترین منبع گیاهی کمترین بازدهی مواد غذایی بخصوص. پروتئینی و کالری مصرفی مور نیاز انسان رو به ارمغان میارن.. در دنیایی ک روزانه بین 20تا 25 هزار کودک از قحطی میمیرن و تقریبا 1 میلیار انسان با قحطی دست و پنجه نرم میکنن باید خیلی خود خواه باشیم ک خواستار تولید و خوردن گوشت باشیم بحث اخلاقی حقوق حیوانی با جدا الان بحث انسان است و. محیط زیستی ک انسان هم شامل‌ش می‌شود.. چون میشه. گفت تقریبا 1 درصد انسان های ثروتمند جهان میتونن به اندازه‌ی تقریبا 50 درصد انسان های فقیر و زیر خط فقر گوشت مصرف بکنن… در قرن 21 برای اینکه فاجع آور نشه در اینده باید تجدید نظری بشه و از نظر منی ک وگن هستم بهترین راه کار فعلا ک عملی است و از هر فرد میشه شروع کرد ک. از خودمون استارت میخوره گیاهخواری یا وگن بودن و کم کردن یا قطع کردن تقاضای گوشت و فراورده های حیوانی هست. حتی گیاهخواری درد و رنج کمتری هم به گیاهان اگه درد و رنجی داشته باشن هم به حشرات و هم به حیوانات و انسان ها میرسونه خیلی خیلی خیلی کمتر.

        پاسخ دادن
  • ژوئن 2, 2021 در t 2:49 ق.ظ
    Permalink

    از نظر من بحث حقوق حیوانات بی معنی است. برای دفاع از گوشتخواری یا گیاهخواری فقط باید به سیستم بدن انسان توجه کنیم. باید صادقانه تحقیق کنیم که کدام روش برای سلامتی بهتر است. من تخصصی در این باره ندارم و به نظرم باید دولتها از دانشمندان معتبر استفاده کنند و بعد قانون وضع کنند (مردم عادی مثل من نه سواد و نه علاقه و نه وقتی برای بررسی دقیق این موضوع ندارند). این که حیوانات یا گیاهان آسیب ببینند, اهمیتی ندارند. فقط مهم همنوعان ما هستند.

    پاسخ دادن
  • آگوست 21, 2022 در t 9:43 ب.ظ
    Permalink

    اگر جهانبینی دینی داشته باشیم که گوشت خواری جایزه اما اگر جهانبینی شما ماتریالیستیه دو حالت داره یا خافاتی هستید که مطالب همین سایتو بخونید تا هدایت شید یا خرافاتی نیستید پس ادامه کامنتو بخونید : تمام چیزی که اخلاق نامیده میشه از یک سری سیگنال های عصبی و هرمون های خاص به وجود میاد که وقتی شما یک عمل خشن یا ناعادلانه رو میبینید اون سیستم به شما حس بد میده دلیل اینکه این سیستم داره این کارو میکنه اینه که موجوداتی که این حس رو نداشتن مردن و الان ما زنده موندیم و انسان با خودآگاهی بسیار بالایی که داره نباید درگیر احساسات ناخودآگاهش بشه برای همینه که زن ها و بچه ها و افراد احساسی تر اخلاقی تر هستند نه چون عقلانی تر هستند بلکه چون بیشتر تحت تاثیر ناخودآگاه خودشون هستن پس نتیجه اینه که اخلاق غیر علمیه حتی وقتی شما دین دار هم باشید باز معیار بهشت رفتن خودتون هست شما حاضر نیستید به خاطر کس دیگه ای به جهنم برید خلاصه که اخلاق کشکه و هر چقدر دوست دارید حیوانات رو بکشید و بخورید تا لذت ببرید و این رو یادتون باشه حیوانات فقط ربات های خیلی پیشرفته هستن همه ی ما یه مشت مولوکول مزخرف هستیم که حرکت میکنیم😂

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.