مثبت اندیشی منفی!

مثبت اندیشی

گاهی اوقات .هنگامی که پدیده های شبه علمی یا کاذب را بررسی میکنیم، به نسخه های خاص بی محتوایی که میرسیم ، برای برخی مایه تعجب است.تعجب برای اینکه تاکنون چنین ادعایی را کاملا علمی یا موجه می پنداشته اندـ مثبت اندیشی نیز ممکن است برای عده زیادی از اشخاص چنین باشد. روشی زیبا و سودمند در نگاه به جهان پیرامون که هیچ مضراتی به همراه ندارد و کاملا مفید و سودمند است.اما آیا واقعا مثبت اندیشی شاخه ای علمی یا دانشی معتبر در حیطه علم محسوب می شود. بدون تردید نه تنها چنین روشی علمی نیست، بلکه اعتبار وفواید آن به کلی زیر سوال است.

پس از عمده فعالیت هایی که توسط افرادی چون مارتین سلیگمن و کریستوفر پترسون (و امثال آنها) رواج یافت ، درکشور ما نیز در سالهایاخیر موج عظیمی از افراد مختلف به راه افتاد که معمولا با سخنرانی ها و مشاوره های انگیزشی برای خود شهرتی دست وپا کرده و کسب درآمد کردند.

بدون شک شما نیز بارها کتب متعدد و پرفروش موفقیت و مثبت اندیشی را ملاحظه کرده اید.چرا که در کشور ما نیز این نگرش رواج بسیاری داشته و دارد،بی آنکه کوچکترین نگاه انتقادی به آنها داشته باشیم.
در اینجا ما از چند جنبه مختلف مثبت اندیشی را بررسی خواهیم کرد.

ابتدا از نظر تاریخی باید بدانیم مثبت اندیشی در روانشناسی و در سایر اشکال چگونه شکل گرفت.بهتر است رجوع کنیم به مقاله ای از روت ویپمن تحت عنوان money can’t buy happiness?that’s just wishful thinking که در گاردین منتشر شد.

ویپمن روانشناسی مثبت گرا را یک ایدئولوژی می داند و تاریخ و حامیان مالی آن را بررسی میکند و می نویسد؛

اصرار روان‌شناسی مثبت بر کم اهمیت بودن شرایط بر شادمانی ما و نیز تمرکز دائم آن بر تلاش فردی کاملت ایدئولوژیک است، یعنی گونه‌ای نئولیبرالیسمِ احساسات است. احتمالاً با درنظرگرفتن تاریخ و حامیان مالی روان‌شناسی مثبت، تعجب برانگیز نباشد.

تأمین مالیِ بخش بزرگی از پژوهش‌های آکادمیک روان‌شناسی مثبت را بنیاد تمپلتون بر عهده گرفته است، گروهی که میلیون‌ها دلار صرف تأمین بودجه اکثر مراکز پژوهشی مهم در حوزه روان‌ شناسی مثبت در آمریکا کرده است. بنیان‌گذار و رئیس آن، تا زمان مرگش در سال گذشته،” سر جان تمپلتون جونیور” بوده است. او حامی مالی‌سیاسیِ دست و دل بازی برای جناح راست است که در طول زندگی‌اش میلیون‌ها دلار به حزب جمهوری‌خواه و آرمان‌های سیاسی گوناگونِ ضددولتی در جناح راست کمک کرده است.

بنیاد تمپلتون از همان ابتدا حوزه مسئولیت فکریِ روان‌شناسی مثبت را برای آن مشخص کرد.

این کار با تأمین اعتبارِ پروژه‌هایی صورت گرفت که به‌قصد نشان‌دادن اهمیت تلاشِ فردی برای رسیدن به شادمانی از طریق خوش‌بینی، تمرین‌های قدرشناسی و چیزهایی از این ‌دست، طراحی شده بودند.

استقبال پرشور سرمایه‌دارانِ آمریکا از روایت بی‌ارتباطیِ پول با شادمانی جای تعجب ندارد. برخی از آن‌ها جزو بهترین مشتریان جنبش روان‌شناسی مثبت‌اند و با اشتیاق، افزایش دستمزد را با “آموزش شادی در محیط کار”، و اتحادیه ‌داری را با “تفکر مثبت” جایگزین کرده‌اند.اما این حکایتی خطرناک است. پول مهم است و اکثر ما بسیار کمتر از گذشته پول داریم.¹

در مثبت اندیشی منشاء تغییر وارونه می‌شود و منبع تغییرات را از بیرون به درون انسان منتقل می‌کنند. به این معنا که انسان به جای تغییر جهان عینی ، جهان ذهنی را تغییر دهد و اساساً به موجودی منفعل بدل شده و هرگونه شرایطی که بر او تحمیل می‌شود را بپذیرد. از این منظر می‌توان مثبت اندیشی را با برخی اندیشه‌های عرفانی نزدیک دانست و از این حیث نوعی خرافات مدرن تلقی کرد. به همین دلیل است که ثروتمندان و سرمایه داران بزرگ در هر نوع نظامی که در آن طبقه ضعیف و فرودست افزایش یافته و ناراضی است، حامی و پشتیبان این خرافات مدرن هستند. کارگران و فرودستان باید ثروتمندان را مورد ستایش قرار دهند و طبق ادعای مثبت اندیشی اگر آنها هم مثل سرمایه داران فعل خواستن را صرف کنند، به ”موفقیت” می‌رسند!

اگر دقت کرده باشید «موفقیت» کلیدواژهٔ پرتکرار این نگاه است.

در این روایت زبردستان یکسره بر اساس توانایی و صرف فعل خواستن به ”موفقیت” رسیده اند و زیردستان یکسره منفی اندیش بوده‌اند. بنابراین در مثبت اندیشی هر موفقیتی وابسته به مثبت نگری و تغییر درونی بوده و تغییر درونی صرفا به تغییر بیرونی منجر می شود و عکس آن صادق نیست. به عبارت دیگر شرایط بیرونی ما نباید بر شرایط ذهنی ما تاثیر بگذارد و ما یکسره اختیار و ارادهٔ آزادی داریم که با مثبت اندیشی به هرچه می‌خواهیم برسیم. دیگر هر نوع گله و شکایتی هم بی معناست و کافیست طرز فکر و ذهنیت شخص تغییر کند تا به قول آنها ”گام‌های موفقیت” برداشته شود. بدون توجه به شرایط جبری که به شرح آن نمی‌پردازیم، گویی نه تنها ذهن ما حاصل شرایط بیرونی نیست، بلکه خود شرایط بیرونی هم فقط از نوع نگاه ما ساخته و پرداخته شده است.

این نگرش نوعی سرکوب در عصر سرمایه‌داری است. انسان‌ها نسبت به وقایع و جریان‌های جاری منفعل می‌شوند و منشاء هرگونه بی عدالتی و معضلی را تنها در ذهن خود جویا می‌شوند. کنش فعال و تغییر بیرونی نیز بی معنا شده و نسبت به هر نوع ستم و مشکلی باید مشکل را در خودشان جویا شوند. برای مثال فقرا اگر در فقر به سر بردند، مشکل خودشان است. حتی در این نگرش کاملاً اخلاق ستیز، نزدیکی به فقرا و افراد ”بدبخت” خطای بزرگی محسوب می‌شود.

این روزها در قالب متن، کلیپ، فایل صوتی و انواع دیگر رسانه های مجازی، با ترویج این دیدگاه های اخلاق ستیز و غیرانسانی اما به ظاهر زیبا روبرو می‌شویم. یکی از علل روانشناختی رواج و پذیرش این دیدگاه، عدم توانایی انسان‌ها در مواجهه با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و غیره است. مثال های زیادی از ادعاهای مثبت اندیشی وجود دارد و با گذر زمان روز به روز شاهد ادعاها و تزهای جدید آنها هستیم. اگر کمی عمیق‌تر به این ادعاهای مثبت اندیشی نظر کنیم، به خوبی درمی‌یابیم که چطور این خرافات مدرن با تکیه بر جهل و سادگی مروجان خود در صدد رواج خوشبینی کاذب و در نتیجه انفعال افراد است.

از جنبه تاریخی، اخلاق ستیزی و سیاسی-اجتماعیِ مثبت اندیشی و مشاوره های انگیزشی مثبت گرا که چندان مشخص نیست در چه حوزه ای ادعای کارآمدی دارند بگذریم و از نظر معرفتی ببینیم چه میزان اعتباری را می توان برای مثبت اندیشی قائل شد.

در مثبت اندیشی و روش های انگیزشی مثبت گرا اساسا هیچ مبنای علمی واضحی در کار نیست و بنیان آن بر “بدیهی گویی” قرار دارد.

شخص صرفنظر از تغییر جهان عینی (آبژکتیو) باید جهان ذهنی خود را تغییر دهد. چگونه؟ با خوشبینی کاذب و تلاش مضاعف.این بخش از مثبت اندیشی یک ” دور ” منطقی است. یعنی هیچ آگاهی یا دانشی به ما اضافه نمیکند بلکه بدیهیات را برای ما تکرار میکند. وقتی به شما گفته شود تنها نکات مثبت(همین کاربرد واژه مثبت خطاست و قبلا در این مورد توضیح داده ایم) را ببینید و نا خوشی ها و نا ملایمتی های زندگی را نادیده بگیرید ، هیچ کمکی به شما نشده است و برعکس به شما آسیب هم زده اند. چون در این صورت ما نکات منفی را به شکلی کاذب و وهم آلود نادیده میگیریم و در صدد رفع آنها نمی کوشیم و هیچگاه مشکلات برطرف نمی شوند .

اما علت جذب طرفداران بسیار توسط مثبت اندیشی چیست؟

خیلی ساده می توان گفت علت جذابیت چنین دیدگاهی تنها در یک مغالطه ای هست که مشاوران انگیزشی و مثبت اندیشی مرتکب می شوند. ” مغالطه آرزو اندیشی ” شگرد جذب مخاطب این دستگاه فکری شیاد است. مغالطه آرزو اندیشی یعنی ما جهان را به گونه ای ببینیم که آرزو میکنیم ، نه به گونه ای که هست.در مثبت اندیشی مدام تلاش می کنند جهان را طوری ترسیم کنند که دوست داریم آنطور باشد،نه جهان واقعی پیرامون .

اما چرا به مثبت اندیشی گفتیم شیاد؟ـخیلی ساده چون دقیقا کاری که تمام کلاهبرداران انجام می دهند، مروجان مثبت اندیشی هم عیناً همان عمل را انجام می دهند.

یک کلاهبردار برای اینکه از شما چیزی بگیرد، به شما حرف های لذت بخش و چیزی که دوست دارید باشد را می فروشد. دقیقا مروجان مثبت اندیشی همین کار را می کند.یکی از مصادیق بارز که نشان می دهد چقدر مثبت اندیشی به کلاهبرداران نزدیک است، شرکت ها و موسسات هرمی هستند که دقیقا از شیوه مثبت اندیشی برای جذب افراد استفاده می کنند. در این نوع کلاهبرداری با حرف ها و وعده های مثبت و تکرار سخنان انگیزشی فرد مورد نظر را جذب می کنند. به آنها گفته می شود به سرمایه بالا و زندگی مرفه خود در آینده ای نزدیک فکر کنند و از حرف های “نمی توانم” “نمی شود” و… دوری کنند و تنها حرف های خوب را تکرار کنند.

در این روش تصویری که به مخاطب ارائه می شود این است که گویی همه چیز به کلام و افکار او وابسته است و گویی زبان توانایی خلق همه چیز را دارد.
البته علت دیگر جذب مخاطب توسط آنها عدم دانش و سواد مخاطبان و قربانیان آنهاست.

انسان همواره گرایش به چیزهای آسان و راحت دارد،درست همان چیزی که مثبت اندیشی ارائه می کند.اگر به عناوین کتب آنها توجه کنید خواهید دید از موفقیت، ثروتمند شدن و الفاظی نظیر آن بهره می برند برای جذب مخاطبی که به دنبال آسان ترین روش برای رسیدن به بزرگترین آرزوهاست.

کافیست بدانیم که شرایط واقعی زندگی ، سرشار از تلخی ها و مشکلات و دشواریهای ریز و درشت است،با اصرار و سرکوب افکار بد، هیچوقت واقعیت زیبا و بدون مشکل نخواهد شد،بلکه مشکلات نادیده گرفته می شوند و هیچگاه به جنگ با آنها نخواهیم رفت.

#arian_x

1-https://www.theguardian.com/commentisfree/2016/may/17/money-cant-buy-happiness-wishful-thinking

4 دیدگاه برای «مثبت اندیشی منفی!»

  • اکتبر 8, 2019 در t 8:25 ب.ظ
    Permalink

    واقعاااااااا خیلییییی مطلب تاثیر گذاری بود خیلی ممنون از دست اندر کاران

    پاسخ دادن
    • اکتبر 8, 2019 در t 8:55 ب.ظ
      Permalink

      سپاس از توجه و بیان دیدگاهتون 🌹

      پاسخ دادن
  • ژانویه 9, 2020 در t 10:26 ب.ظ
    Permalink

    آیا شما هم آدم بی‌عرضه‌ای هستید؟

    در سکوتِ شب و درحالی‌که انگشتِ اشارۀ مان را روی صفحۀ موبایل ُسر می‌دهیم به لبخندها و دندان‌های سفید آدم‌های موفق خیره می‌شویم . مکث می کنیم و به فکر می‌رویم. به اینکه چه آرزوهایی در سر داشتیم و نشد که به آن‌ها برسیم. جنگیدیم ولی پیروز نشدیم. هر چه دویدیم از خطّ آغاز فاصله نگرفتیم. گاهی اوقات یقۀ خودمان را می‌گیریم و سرِ خودمان فریاد می‌زنیم. پس از جرّ و بحث شدیدی که با اعضای خانواده‌مان داشتیم که ما را “بی‌عرضه” خطاب کرده بودند، در مقابل آینۀ دست‌شوئی به خودمان خیره می‌شویم و به خودمان تشر می‌زنیم که ” ای بی‌عرضه”، ” بی‌عرضه ” .

    متأسفانه در چند سال گذشته ” روان‌شناسی گرایی” به‌شدت در جامعۀ ما گسترش یافته است. منظورم از روان‌شناسی گرایی آن است که در بررسی مسائل اجتماعی تنها فرد را در شکست‌هایش به عنوان مقصر می‌شناسیم و از نقش زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی در رقم زدن شکست‌ها و ناکامی‌های افراد غافل می‌شویم. در این چارچوب، به کسی که مدام شکست می‌خورد توصیه می‌کنیم که در “کلاس‌های تقویت اراده” شرکت کند و یا اگر نسبت به جامعه بدبین است به «کلاس‌های مثبت اندیشی» برود تا بهبود یابد. همه‌چیز آمادۀ برداشت است و مشکل در ضعفِ اراده و توانایی افراد است. گویی در درون هر فرد غولِ چراغِ جادو منتظر است و فقط باید به فرد کمک کرد تا آن غول را صدا بزند. موضوعاتی همچون چگونگی توزیع منابع ، پارتی بازی و فرصت‌های نابرابر اهمیتی ندارد. در این نگاه، کارخانه‌دارانی که به دلیل ورود اجناس چینی ورشکست شده‌اند و تنها دل‌خوشی‌شان دردِ دل کردن با مسافرانی است که سوار پراید آنان شده‌اند، افرادی بی‌لیاقت تعریف می‌شوند چون اراده نداشتند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند! دانشجویی که سه سال پس از فارغ‌التحصیلی همچنان بیکار است و والدینش او را مدام”بی‌عرضه ” خطاب می‌کنند تقصیر خودش است و لیاقت پیشرفت ندارد.

    در پاسخ به این سؤال که “چرا من مدام شکست می‌خورم ؟” ، نگاه روان شنایی گرایی شما را به جواب « خب تقصیر خودته» می‌رساند. معمولاً در جهان، سیاستمداران به این نوع پاسخ بسیار علاقه دارند. چون شما در نهایت یقۀ خودتان-و نه یقۀ آنان را- خواهید گرفت.

    وقتی شبکه‌های مختلف صداوسیما را تماشا می‌کنیم می‌بینیم که در برنامه‌های متعدد آن روان شناسان حضور گرمی دارند و درحالی‌که روی مبل‌های شیک نشسته‌اند و خیلی خوب موقع صحبت کردن دستهایشان را تکان می دهند تلاش می‌کنند روانِ بینندگانی را که زمینه‌های نابرابر اجتماعی و اقتصادی به آنان صدمه زده است احیاء کنند. حضور کم‌رنگ جامعه شناسان در برنامه‌های صداوسیما همیشه فرصت گسترش این نوع مواجهه با مسائل اجتماعی را فراهم آورده است. واقعیت آن است که ورود جامعه شناسان به بررسی شکست‌ها و ناکامی‌های فردی؛ می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد؛ چون جامعه‌شناس ناچار خواهد بود به سراغ ساختارهای اجتماعی نابرابر برود. حتی جامعه‌شناسی مانند دکتر فرامرز رفیع پور که معمولاً در صحبت کردن جانب احتیاط را نگاه می‌دارد وقتی در برنامه «توقف ممنوع» شبکه پنج به بررسی « فساد اقتصادی» می‌پردازد کاغذی را به سمت بینندگان می‌گیرد که بر روی آن فلش‌های مختلفی به دایره‌های رنگی متعدد وصل شده‌اند و توضیح می‌دهد که این فلش‌ها بیانگر ازدواج‌های فامیلی در بین مسئولان کشور است و یکی از زمینه‌های بالقوه گسترش فساد اقتصادی –به بیان او- همین عامل است. (از اتاق فرمان می گویند که یک ووله ببینیم!)

    گروه‌های مختلف تلگرامی هم پرشده است از توصیه‌های روان‌شناسانه به آدم‌ها. غافل از اینکه “زندگی مثبت” فقط با تغییر نگاه ما شکل نمی‌گیرد و شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز بر زندگی ما اثرگذار است.
    ***
    ساعت هفت صبح است و مجریِ رادیو حرف می‌زند: سلام ای جوان ایرانی، آره، آره، با توأم، چرا به پشت سرت نگا می‌کنی، نه با توأم، بیکاری؟ کنکور قبول نشدی؟ هر چی می دویی به‌جایی نمی‌رسی؟ نه، نه ، تو حق نداری ناراحت بشی، یه یا علی بگو، نفس عمیق بکش و در این صبح زیبا بگو سلام زندگی، آره. امروز، امروز طرحی نو بینداز، بگو من می تونم، بگو، با صدای بلند بگو تا من که توی استودیو هستم بشنوم، دنیا بشنوه و راه‌ها به روت باز شه…الآن می خوایم با یه روان‌شناس درباره اراده صحبت کنیم، جایی نریا…/

    رادیو را خاموش می‌کنم و پیام‌های تلگرامی‌ام را باز می‌کنم:
    “سلام استاد. 15 ماهه فارغ‌التحصیل شدم و هنوز بیکارم. چند آزمون استخدامی شرکت کردم و هر بار رتبه‌ی 5 آوردم ولی همش یک یا دو نفر می‌خواستند. می‌خواستم ازتون خواهش کنم اگه جایی کاری سراغ دارین منو معرفی کنید. غیر مرتبط هم باشه خوبه. چشم امیدم به شماس. ممنون”
    دكتر فردين عليخواه

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.