زندگی رقابتی و موفقیت : جهنم همان دیگری است
زندگی رقابتی و موفقیت : جهنم همان دیگری است
زندگی رقابتی به این معناست که ما دائماً در هر خصوصیتی خود را با افرادی که در آن خصوصیت به نظر ما بالاتر هستند مقایسه میکنیم. در مورد ظاهر،ثروت، موقعیت اجتماعی و هر امر دیگر. با گسترش ارتباطات، این مقایسهها با سرعت نجومی رو به افزایش است. اکثر جامعه، همیشه باید در هر موضوعی خود را با بهترین ها مقایسه کنند و این قیاس دائمی هرگز به این اشخاص اجازهٔ رضایت درونی نمیدهند. بهترین ظاهر، بیشترین ثروت، بالاترین تناسب جسمانی و غیره. به عبارت دیگر نوعی عقده یا حقارت دائمی در میان بسیاری از افراد جامعه کاملاً هویداست.
با ظهور شبکه های اجتماعی امکان این مقایسهها وسعت بیشتری فراهم کرده و روح و روان این افراد را در یک رنج دائمی فروبلعیده. ژان پل سارتر جملهٔ معروفی دارد که میگوید: ”جهنم همان دیگری است. ” معنای این جملهٔ سارتر بطور خلاصه این است که جهنم برای هر انسان، همان وجود دیگران و تاثیر آنها برماست.
سارتر در نمایشنامه دوزخ، داستان سه شخص را روایت میکند که در اتاقی مثل هتل حبس میشوند. یکی از آنها مرد و دو شخص دیگر زن هستند و در این نمایشنامه این اتاق حکم جهنم این سه شخص را دارد. سارتر سعی میکند نشان دهد که به زودی هریک از این سه نفر رنج غیرقابل تحملی را از جانب دو نفر دیگر متحمل میشود و تنها حضور ابدیِ دو شخص ، کافیست تا نفر سوم جهنم را تجربه کند.
صرفنظر از اینکه این ادعای سارتر قابل دفاع هست یا خیر،(که از این بحث خارج است) امروزه باید گفت: ”برای اکثر قریب به اتفاق افراد: ”جهنم همان دیگریِ برتر است.”جهنم برای این عده از افراد، دیگران نیستند، بلکه بخشی از دیگران هستند که در مواردی برتر از آنها هستند. این نگاه آسیب های جدی بههمراه دارد، برای مثال عدم رضایت شخص تا آخر زندگی، و یا کنار گذاشتن اخلاق و غیره.
نگاه رقابتی به زندگی حاصل یک نوع پوچی است. اینکه شخص محتوایی در وجود خود نمیشناسد و ناآگاهانه در حال اعتراف به این پوچی است، اما این نگاه دلایل دیگری نیز دارد که از جمله آموزش به سبک رقابت، از مهمترین آنهاست. از کنکور گرفته تا تکرار مداوم ِراه های کسب موفقیت.
سبک آموزشی مبتنی بر رقابت و اصرار بر موفقیتهای رقابتی، شاید مهمترین دلیل این نگرش باشد. ما از بدو ورود به فضای آموزش و تحصیل تا انتها یاد میگیریم که رقابت تنها ضامن کسب موفقیت است. علاوه بر این همین نگاه ”موقیتمحور” نیز افراد را دچار سرخوردگی و آشوب میکند و رهایی از این نوع نگاه که نوعی آرمانخواهیِ رقابتی است، رهایی از معضلات روحی روانی انسانهاست.
همانطور که ساموئل بکت تلاش میکرد تا نشان دهد انسان باید آرمانخواهی، توهمات و روایات نجات را کنار بگذارد و اگر بشریت یاد بگیرد که از جاه طلبیهای بی مورد خود چشم پوشی کند و به همکاری و همراهی فکر کند خوشبختتر خواهد بود.البته این به معنای نداشتن هدف برای موفقیت نیست، اما تاکید بر رقابت باعث شده تا کسب موفقیت در نظر اکثر قریب به اتفاق افراد جامعه، به مثابه شکست دیگری و پیروزی در رقابت باشد.
این امر در تمام امور جامعه، حتی در مسائل نظری و عرصه اندیشه نیز ریزش کرده است و به جز تخریب جوامع هیچ سودی در پی نخواهد داشت. چرا که اساساً ذاتِ رقابت به معنای شکست اکثریت و پیروزی اقلیت است. برای مثال در یک رقابت ورزشی چهل نفره، تنها یک نفر قهرمان میشود و حداکثر سه نفر موفق به کسب مدال میشوند، اما سی و هفت نفر از آنها شکست خورده محسوب میشوند. حال اگر همین اصل رقابت، در سایر عرصههای جامعه نفوذ کند،(که کرده) تکلیف معلوم است.
آرین رسولی پژوهشگر فلسفه ، کیهان شناس
درود جناب رسولي عزيز
پس اگر ميگوييم رقابت سالم در واقع سالمت روان خود را در الويت قرار داده ايم. و در رقابت نا سالم اين حسادت ماست كه سكاندار روان مان است.
ميتوان گفت اين نوع رقابت …..، رقابت در سقوط است.
سوال اينجاست انسان را چه ميشود كه در سقوط به قهقرا اينگونه رقابت ميكند؟؟🙁