نژاد پرستی چراغ خاموش و جنگ قره باغ

نژادپرستی خاموش ؛ از فوتبال تا جنگ قره باغ

چندی پیش، پس از ارائه‌ی مقاله «فاشیسم چیست» بنا بود تا مطلب دیگری در همان راستا با عنوان «نژادپرستیِ چراغ خاموش» یا «نژادپرستیِ پنهان» یا «نژادپرستی ملایم» (یا عنوان مترداف دیگری) ارائه شود که با آغاز درسگفتارهای مغالطات(در کانال تلگرام) این مراد حاصل نشد. اما حالا در همین مدت کوتاه ناگهان و در نهایت تاسف‌ ظهور و بروز این نژادپرستیِ پنهان یا ملایم به وضوح مشاهده می‌شود… گویی دیگر نیازی به گفتن نیست.

از فوتبال تا جنگ قره باغ-از ملی گرایی افراطی (دقیق‌تر بگیم شوونیسم) ضد عربی تا ضدیت با ترک‌ها و ضدیت با ارامنه. هر گروهی که در قالب دسته‌بندی‌های ”خودساخته‌ی بشری”، به گروه‌های خودساخته‌ی دیگر می‌تازد. این پدیده که پیر و جوان، تحصیلکرده و بیسواد، به ظاهر اهل خرد و بی‌خرد هم نمی‌شناسد، نژادپرستی به سبک نازیسم هیتلری و فاشیسم موسیلینی نیست، چرا که قبح نژادپرستی در فرهنگ و زمانه‌ی ما دیگر به‌سانِ زمانه‌ی آنان نبوده و افزایش یافته و نژادپرستی از نظر شدت و حدت نسبت به آن سال‌ها تخفیف یافته است. اما همچنان محتوایی همرنگ و همجنس با همان پدیده‌ی شوم دارد. هرچند همچنان بخشی از این نژادپرستان با همان میزان از پلیدی و جهل به نفرت پراکنی مشغولند ولی در مراتب مختلف نژادپرستی، اغلب این نژادپرستی چراغ خاموش ، ملایم یا پنهانی و با انکار همراه است. چراغ خاموش یا پنهانی، چون بخشی از این افراد به ظاهر متمدن، تحصیلکرده، اهل هنر، ادبیات و صدافسوس اهل اندیشه نیز هستند. از این رو می‌توان طیف وسیعی از نژادپرستی (در قالب قوم گرایی/ملی گرایی و…) را دید که به همین سبب با انکار این حس در صدد کنترل و ممانعت از واکنش مهارناشدنی خود هستند. تمام اینها یک نوع فَوَرانِ تمایلاتِ پنهانِ نژادی است.(قومی/ملی/و هر شکلی که باشد).

در لحظات آرام و صلح و خوشی، به سادگی افراد ژست موجهی به خود می‌گیرند و چه بسا ژست اندیشه‌ورزی. اما در این نوع حوادث پرتنش مثل جنگ یا در رویدادهایی که احساسات قبیح و زننده‌ی نژادپرستانه که در وجود افراد زیر خاکستر دفن شده یک‌باره شعله‌ور می‌شوند. تمایلات ته‌نشین شده که ناگهان بالا آمده و نقاب از رخِ تظاهر به نوع‌دوستی برمی‌کشند.

تاریخ بشر توأمان وصله‌ی ننگین نژادپرستی را با خود حمل کرده و از فجایع آخرین جهانسوزی و خونریزی‌های آن دیری نگذشته است. پس از جنگ جهانی دوم این شعله‌ی فراخ نژادپرستی با اعتراض انسان‌های داغ‌ دیده و به ستوه آمده رو به خاموشی رفت اما دوباره نشانه‌هایی از آن را با هر رویداد ریز و درشتی، در سرتاسر دنیا شاهدیم.

این امر سوای بحث محکوم کردن یک رفتار سیاسی یا نظامی است که از نظر یک فرد غیرانسانی بشمار می‌رود. و همچنین این امر سوای یک شادی بابت پیروزی یک تیم است. می‌توان جنگ را محکوم کرد، رفتار دولت‌های جنگ‌طلب را سزاوار سرزنش و نکوهش دانست، بی آنکه هیچ تفاوتی میان انسان‌ها قائل شد. این متفاوت است با واکنشی از روی تعصبات نژادی و توجیه آن با انکار یا پوششِ مبدل.

هیچ پیوندی میان یک گروه از انسان‌ها و گروهی دیگر از انسان‌ها وجود ندارد که آنها را برایمان عزیزتر کند، مگر ویژگی‌های فردی؛ نظیر اخلاقیات، بینش، نگرش (و غیره) در وجود یک فرد. اگر قومیت، زبان، فرهنگ، ملیت، مرزها، نژاد و هر ویژگی‌ای که انسان در کسب آن نقشی ایفا نمی‌کند، برای ما معیار دسته‌بندی انسان‌ها شد، آنوقت باید به دنبال اصلاح دیدگاه خود باشیم، چون نژادپرستی درون وجود ما رخنه کرده است، ولو رگه‌هایی تار و کدر.

روح نژادپرستی در کالبد بشر همچنان جاریست و هر از گاهی در اقصی نقاط جهان با هر حادثه‌ای که مستعد آشکار شدن این خصلت شرور آدمی است، خود را آشکار می‌سازد. سایه این پدیده‌ی بدسرشت بر سر ما سنگینی می‌کند و گرچه در کمتر از یک قرن اخیر رو به زوال رفته است اما به حرکت آهسته‌ی خود با چراغ خاموش ادامه می‌دهد و اگر متوقف نشود می‌تواند با هر برخوردی، جامعه‌ای را همچون رهگذر غافلی از پا درآورد.

آرین رسولی

کانال تلگرام

نقد به ناسیونالیسم

2020 october 5

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *