مختصری در باب انتقاد از مدرنیته
مدرنیته به مثابه یک اجبار
مدرنیته یا دوران نوین به فرهنگ و تمدن جوامع نوین گفته میشود. دورهای در تاریخ جوامع بشر که از قرن پانزدهم آغاز و به گمان برخی تا قرن بیستم ادامه داشته و به گمان برخی دیگر همچنان به پایان خود نرسیده است. این پدیده با ظهور جنبشهای مختلف و متعدد فرهنگی شکل گرفته است. به عبارت ساده و کلی همان جوامع مدرن که از قرن پانزده تا امروز بشر شاهد و بازیگر آن بوده است.(چون هدف در اینجا تعریف مفصل مدرنیته نیست، به جزییات تعریف آن نمیپردازیم.)
امروزه همچنان برخی تفکرات مثل بنیادگرایی و سنت گرایی ، و حتی پست مدرنها در نقاط مختلف دنیا وجود دارد. انواع و اقسام این جهانبینیها در یک چیز وجه اشتراک دارند و آن انتقاد و رد و نفی مدرنیته و دنیای مدرن است.
در طول تاریخ تنها تمدنی که راه بسط و گسترش آن از طریق محصولات آن شکل گرفته است نه توسط مروجان و تئوریسینها. به همین سبب در سراسر فرهنگ و تمدن بشری نفوذ یافت. از غرب تا شرق ما چه بخواهیم و چه در ظاهر با آن مخالفت ورزیم، توأمان تحت پوشش و حصار آن قرار داریم. یعنی گرچه در ظاهر ممکن است مخالفان فرهنگ و تمدن مدرن به انتقاد و مخالفت با مدرنیته مشغول باشند، اما همچنان در عمل از بکارگیری محصولات آن نیز گزیری ندارند و حتی عمدتاً با همین محصولات به مخالفت با دنیای مدرن میپردازند. بنابراین گویی مدرنیته مخالفان خود را مجبور کرده تا دچار پارادوکس باشند. همچنان تحت سیطرهٔ بی چون و چرای مادی و فرهنگی آن قرار داشته باشند، از ابزار آن مثل علوم مدرن و تکنولوژی بهره ببرند، اما داعیه مخالفت با آن را هم داشته باشند.
برای مثال استفاده از تکنولوژی و نقد مدرنیته مثل این است که ما پول یک سرمایهدار را برای سرمایهگذاری در یک تجارت استفاده کنیم، اما همزمان ادعا کنیم که او یک شخص تهیدست، بیپول و فقیری بیش نیست !
چرا چنین مثالی جایز است؟چون تمام این محصولات یا لااقل بسیاری از آنها نتیجهٔ همان اندیشههایی است که شدیداً مورد انتقاد مخالفان مدرنیته قرار دارند و به نوعی دلیل اصلی مخالفت آنان همین اندیشههاست. پس نمیتوان یک اندیشه را از ریشه و اساس نفی کرد و در عین حال معتقد بود محصولات و نتایج مفید و ارزشمندی در پی داشته است.
نکته نهایی و مهم در مورد مدرنیته این است که بر خلاف منتقدان، نباید آن را محصول یک منطقهٔ جغرافیایی خاص تلقی کرد و دستاوردی است متعلق به تمام بشریت با تمام ایرادات و انتقاداتی که به آن وارد است. نمیتوان تمام قد از آن دفاع کرد و یکسره بینقص دانست، اما بدتر از آن نمیتوان با رویکردی پارادوکسیکال یکسره به ستیز با آن پرداخت.
پ.ن: این جستار مختصر،تنها اشارهای خلاصه و جزئی به موضوع پردامنه و وسیع نقد مدرنیته است.بنابراین از شاخ و برگهای فراوان و مهم و اساسی که این بحث در پی دارد،عامدانه صرفنظر شده است.
آرین رسولی
درود جناب اقاي رسولي عزيز
همانطور كه فرموديد دوران مدرنيته به پايان نرسيده ما با فراورده هاي آن در حال زندگي هستيم. مثل اينكه بگوييم دوران كشاورزي به پايان رسيده،اين دو در تناظري كامل با زندگي قرار دارند. اما ميتوان گفت ظرفيت هاي مغزي و طبيعي ما در تناظر با آنها نيستند يا شايد تمام ظرفيتهاي طبيعي در دسترس يا شناخته شده نيستند، كسي چه ميداند شايد به همين دليل بعضي ميخواهيم مدرنيته را مقصر جلوه دهيم يا مقصر ديگري را پيدا ميكنيم. به هر شكل خيابان زندگي يكطرفه است فقط گاهي تقاطع وجود دارد، ميتوان در تقاطع ترمز كرد و «انتخاب كرد» جهت ديگر را، و باز خياباني يكطرفه در پيش است و… شايد هم بغضي مستقيم بزنن به تير چراغ برق تا مجبور به انتخاب نباشن😔🌻