قربانی مالاپارته…
قربانی مالاپارته …
در کتاب قربانی اثر کورتزیو مالاپارته صحنهای وجود دارد که شبی سواره نظام بهمراه اسبها در محاصره نیروهای دشمن قرار دارند. در زمستان سختی که با یک وزش باد، سوزی از سرما ایجاد میشود که هر جنبندهای درجا یخ میزند. دشمن جنگل پیش روی سواره نظام را به آتش میکشد و چون پشت سر آنها یک دریاچه وجود دارد، از یکسو دربرابر آتشسوزی جنگل قرار میگیرند و از سوی دیگر دربرابر آبهای سرد زمستان.
سواره نظام با وحشت تمام از آتش فرار کرده و وارد آبها میشوند، جمعیت زیاد سواره نظام باعث میشود اسبهای عقبتر از وحشت و حرارت بالای آتش، روی سر و کول اسبهای جلوتر قرار گرفته و اسبهای جلوی صف وارد آب شدهاند. در همان حالت با وزش باد، با سوز وحشتناک آن، درجا تمام سواره نظام و آب دریاچه یخ میزنند….
تصویر بعدی، صبح روز بعد صحنهای از دریاچهٔ یخ زدهای است که اسبها در آنجا از سرما یخ بستهاند. بعضی از اسب ها فقط سرشان از دریاچهٔ یخ زده بیرون مانده،گویی سر قطع شدهای روی زمین صاف یخ زده افتاده و در چشمانِ بازِ جسد آنها،وحشت و شعلههای آتش همچنان نقش بسته است.
گاهی در نقطه ای از تاریخ یک ملت یا یک انسان در چنین حالتی گرفتار میشود. هنر عقل و آگاهی در این است که همچون سواره نظام داستان مالاپارته محاصره نشویم. حال این محاصره به هر شکلی که باشد؛ چه در محاصرهٔ افکار باطل و چه در محاصرهٔ افرادی که آگاهانه یا جاهلانه ما را در محاصرهای رهاناشدنی از مشکلات و معضلات قرار دهند.
هنر زیستن، فرار از این تنگنای بی بازگشت است، پیش از آنکه گرفتار آن شویم، و اِلاّ از هر طرف نابودی و رنج در انتظار ماست و دنیا به هیچوجه اجازهٔ جبران و بازگشت به گذشته را به ما نخواهد داد. پس از گیر افتادن در این محاصره، به هر سمتی فرا خوانده میشویم اما سرنوشت فقط در نوع نابودی و رنج متفاوت است؛ مثل آتش و یخ!
حاشیه: برخی از کتب این امکان را به ما میدهند تا با اشاره به بخشی از کتاب، به معرفی آن نیز بپردازیم. قربانی اثر خواندنیِ مالاپارته، کتاب جذابی است که خواندن آن توصیه میشود.
آرین رسولی