پیشفرض ما در مورد استدلال منطقی و عقلانیت خطاست

پیشفرض ما در مورد استدلال منطقی و عقلانیت خطاست



ما در مباحث و کشمکش های عرصهٔ اندیشه ، همواره یک پیشفرض دائمی را با خود حمل می کنیم. پیشفرضی بنیادین که برخی از ما شاید هیچوقت به آن توجه نکرده و برخی دیگر هیچگاه نیز توجه نخواهند کرد. پیشفرض خطای ما این است که برای دفاع از یک واقعیت ، باید آن را عقلایی و دارای استدلال و شواهد کافی نشان دهیم و اگر استدلال منطقی و عقلانی ما بقدر کافی محکم و معتبر بود، دیگران ناچار هستند که بپذیرند. از همین رو ما در عرصه اندیشه و بحث ها و فحص های پیرامون آن، همواره در تلاش هستیم تا نظرات خود را بر پایه استدلال و شواهد محکم بنا کنیم. اما آیا انسان ها در همه جوامع نظرات خود را با توجه استدلال و شواهد معتبر بنا می کنند؟ مگر اکثریت جامعه و عموم آدمیان اهل استدلال های موشکافانه و منطقی، و شواهد دقیق و معتبر هستند؟ هرگز.
بدون تردید می توان ادعا کرد که اکثریت افراد در تمام جوامع اهل پرسشگری،استدلال های منطقی و شواهد محکم نیستند. تنها اقلیت ناچیزی در جوامع بشری اهل اینگونه پرسشگری ها و حقیقت طلبی هستند.تازه بخش چشمگیری از این اقلیت یا اهل استدلال های منطقی دقیق و عقلانیت نیستند، یا دچار ” خطای استدلال خیاط دوز ” می شوند. خطای خیاط دوز به این معناست که شخص ابتدا و از قبل یک هیکل را فرض می گیرد و سپس برای آن لباس می دوزد. هیکل در اینجا همان باوری است که شخص از قبل تعیین کرده است و سپس برای آن باور بدنبال لباسی از جنس استدلال منطقی و عقلانیت می گردد. در حالی که اگر کسی واقعاً اهل پرسشگری، خردورزی و حقیقت طلبی باشد هیچ هیکلی را از قبل فرض نمی گیرد. بلکه ابتدا شواهد، استدلال ها و عقلانی بودن هر نگرش را با موشکافی تمام جویا می شود و سپس بر اساس شواهد و استدلال هایی که سنجیده است، نگرشی را اتخاذ می کند.
تازه معمولاً ما این افراد را هم بخشی از همان اقلیتی که اهل عقلانیت هستند بحساب می آوریم. اما اکثریت یا عموم مردم در جوامع مختلف تا همین حد از عقلانیت ، منطق و خردورزی را هم بکار نمی گیرند . آنها یا بر مبنای ساحات روانشناختی خود یک رأی را می پذیرند یا به کلی بدون پرسشگری و حقیقت طلبی از افکار ثابت خود پیروی می کنند. البته این اکثریت متنوع و متکثر است و نمی توان یک داوری کلی در باب همهٔ آنها داشت. اما در این نکته که هیچ ارزشی برای عقلانیت و استدلال های منطقی و همچنین شواهد محکم و معتبر قائل نیستند اشتراک دارند.
چندی پیش اوزان وارول استاد حقوق و دانشمند موشکی در ماموریت‌های مریخ‌نورد سال ۲۰۰۳ با ناسا ، در مقاله ای به چند نکته جالب در این مورد اشاره می کند. او به سوگیری های افراد اشاره می کند و به اینکه افکار مردم در شرایط مختلفبه هویت آنها بدل می شود و هیچگاه نمی توانند آن افکار را رها کنند. وارول می نویسد اگر این سوگیری ها را در مورد خودتان قبول ندارید ، کافیست به نوع سرچ هایی که در گوگل برای بررسی یک موضوع داشته اید، نگاهی بیندازید. اکثر شما تنها به سراغ لینک هایی می روید که در تایید شماست .

صرفنظر از نکاتی که وارول به آنها اشاره می کند، شما می توانید با افراد متعددی روبرو شوید و پس از اینکه ده ها شواهد و استدلال در باب خطای آنها نشان دادید، بنشینید و ببینید که تا چه حد ساده و به دور از هرگونه منطق ، پس از دریافت استدلال ها و شواهد محکم، به مسیر خود بازمی گردند و اگر از آنها بپرسید چرا ؟ بسیاری از آنها بازهم بدون هیچگونه دلیل منطقی ، به شما پاسخ خواهند داد. فی المثل بسیاری از آنها پاسخی خواهند داد که آشکارا دچار مغالطه ی آرزواندیشی است. مثلا خواهند گفت چون این نگرش در مورد فلان موضوع احساس بهتری برای آنها بهمراه دارد.
بسیاری از افراد (در میان همان اکثریت غریبه با منطق و عقلانیت) اموری که به وضوح دارای کذب و صدق هستند را با اموری که در محدوده ی ذوق و سلیقه جا میگیرند، خلط می کنند. اینها برای یک فرد اهل منطق و استدلال و خردورزی یک خطای نابخشودنی محسوب می شود،اما برای اکثریت اهل جزم و جمود، به هیچ وجه حتی اهمیتی هم ندارد.
بنابراین اگر تلاش هر فرد برای اقناع جامعه با استدلال منطقی و عقلانیت صورت بگیرد، تلاشی است از اساس بیهوده. حتی می توان گفت فرد دچار تعمیم شتابزده شده که فرض می کند تمام جامعه مانند اقلیت ناچیز، دلمشغول منطق و استدلال های دقیق و خدشه ناپذیر است.گرچه همچنان ارزش و اهمیت عقلانیت و خردورزی بر جای خود باقیست ،ولو هیچ کسی در عالم برای آن ارزشی قائل نباشد.

آرین رسولی
#arian_x

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *