جامعه دروغ محور


وقتی در یک جامعه دروغ اپیدمی شود، دیگر باور کردن از بین می‌رود. مردم گمان می‌کنند با دروغ ،تنها واقعیت را جور دیگری جلوه می‌دهند، در حالی که با دروغ به کلی واقعیت را نابود می‌کنند. همانطور که هانا آرنت گفته بود: “اگر همواره به شما دروغ بگویند، پیامدش این نیست که آن را باور می‌کنید، بلکه پیامدش این است که دیگر هیچکس هیچ چیز را باور نمی‌کند و با چنین مرمانی هرکاری که دلتان بخواهد می‌توانید انجام دهید. “
وقتی یک جامعه از باور کردن تهی شد و همه چیز را دروغ پنداشت، دروغگوهای ماهرتر فربه تر نیز می‌شوند. دیگر راهی تا صدرنشینیِ بزرگنرین دروغگویان نمی‌ماند. چرا که در حالتی که قرار است همه کس دروغ بگوید،مردم دروغ های حرفه ای تر و ماهرانه تر را بر دروغ های ضعیف و ناشیانه ترجیح خواهند داد. در چنین اجتماعی معیار برتری ؛ مکر ، حیله گری و شیادی خواهد شد.
اگر قاعده‌ی فراگیری را لحاظ کنیم، یعنی فرض کنیم که اگر همه ،مثل من اقدام به دروغگویی کنند، آنوقت یکی از بازنده ها خود من هستم. (‌این قاعده را راسل در باب اخلاق بکار می‌برد)
اگر دومینوی دروغ از من آغاز شود در نهایت یا من بازنده‌‌ خواهم بود، یا باید مطمئن باشم ماهرترین دروغگو هستم.
در همه ی جوامع ، افراد دروغگو وجود دارند، اما گاهی در بعضی از جوامع دروغ به امری مرسوم و الزامی بدل می‌شود. فاکتورهای بسیاری در تبدیل یک جامعه به یک جامعه ی دروغ محور دخیل هستند ، از جمله اوضاع اقتصادی و معیشت و بحران‌های سیاسی-اجتماعی-فرهنگی.
به قول ارنست کاسیرر : ” وقتی مردم دچار انباشت بحران‌ها می‌شوند، دیگر به حکم غریزه عمل می‌کنند، نه احکام عقلی یا فرمول‌های علم سیاست یا اقتضای فرهنگ و فرهیختگی. “یعنی بطور غریزی سودی در دروغ یافت می‌شود که در صداقت نیست و از آن بدتر، ضررهایی در صداقت وجود دارد که در مواقع بحرانی تحمل آنها ممکن نیست. می‌توان آسیب های جزئی را مدنظر داشت و به جامعه متذکر شد. برای مثال وقتی ما به یک شخص یا جمع دروغ می‌گوییم ، در واقع دوبار دروغ گفته ایم. یکبار به خودمان و یکبار به دیگران. هیچگاه دروغ به خود اصیل ما ارزشی اضافه نمی‌کند و در بسیاری موارد بیش از سود، ضرر دارد. صداقت تنها منجر به آزردگی نمی‌شود، صداقت آرامش درونی و اندوه بیرونی را توأمان سبب می‌شود و دروغ برعکس ، اغلب موجب آشفتگی درونی و رضایت بیرونی می‌شود. این رضایت بیرونی نیز ، دائمی نیست و در موارد فراوان به رسوایی ختم می‌شود.
اما به هر حال بدیهیست که مردم یک به یک نگاه کلان نداشته باشند و به آثار و نتایج عمیقی که دروغ در پی خواهد داشت بی تفاوت باشند. پس نمی‌توان آثار و نتایج دروغ را برشمرد و توقع داشت کمترین تاثیری بر رفتار مردم عامی داشته باشد. از سویی دیگر وقتی در یک جامعه دروغ اپیدمی شد، افراد راستگو یا افرادی که تمایلی به دروغگویی ندارند نیز به ناچار در ورطه ی دروغگویی سقوط می‌کنند. در این بین صداقت به کلی نابود نمی‌شود، اما برای حفظ آن ، افراد راستگو دائماً باید دربرابر طوفان معضلاتِ صداقت ایستادگی کنند. همچون کسی که زیر شکنجه‌ و تازیانه مقاومت می‌کند.
هر كه آمد بار خود را بست و رفت.
ما همان بدبخت و خوار و بی نصيب.
زآن چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ؟
زين چه حاصل، جز فريب و جز فريب؟


#arian_x ✍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *