بزرگان گمنام در تاریخ
بزرگان گمنام در تاریخ
مشاهیر زیادی را میشناسیم که در طول تاریخ، بخاطر فعالیتهای مهم، اثرگذار یا ویژهای که داشتهاند امروزه از آنها بعنوان بزرگترینهای… یاد میکنیم. در میان بزرگترین هنرمندان، دانشمندان، فلاسفه، سیاستمداران و یا دیگر عرصههایی که نام بزرگان آنها در تاریخ ثبت شده است.
امروز تصور ما این است که مثلا در موسیقی بتهوون، باخ، موتزارت (و دیگر مشاهیر ) بزرگترین و بهترینها بودهاند، یا در علم امثال داروین، آلبرت اینشتین، نیوتن، گالیله (و…) در صدر دانشمندان تاریخ بشر قرار میگیرند و به همین شکل در سایر عرصهها و مشاغل مختلف، تصور رایج ما این است که بضاعت بشر بیش از اینها نبوده و اینها (و فهرستی از مشاهیر که میشناسیم) بزرگترین نوابغ تاریخ هستند. اما علیرغم جایگاه ویژه،ستودنی و برتر این افراد هرگز این تصور درست نیست.
بزرگترین نوابغ تاریخ بدون اینکه ما امروز اسمی از آنها در خاطرمان باشد، استخوان هایشان زیر خاک پوسیده است و نه تنها در ذهن ما، که در هیچ جایی از تاریخ اثری از آنها نیست و نخواهد بود.
دلیل این امر که به ظاهر امر چندان مهمی هم نیست، ساده است، بسیاری از افراد هرگز فرصت و مجالی برای بروز و ظهور استعدادها و تواناییهای خود نداشتهاند. بدیهیست که حتی بسیاری از بزرگان گمنام تاریخ حتی فرصت این را نداشتهاند که علاقه، استعداد و توانایی خود را کشف کنند، چه برسد به اینکه آن را بروز دهند. از طرفی بسیاری از آنها نیز که شاید مجال کشف توانایی و نبوغ خود را یافتهاند و در جهت به ثمر رسیدن آن تلاش کردهاند، هرگز جبر زمان، مکان و جامعه و دیگر مسائل، اجازهٔ چنین موفقیتی را به آنها نداده است.
اگر به دوران پیشرفتهٔ امروز نسبت به گذشته نگاه کنیم، خواهیم دید که در سراسر دنیای امروز هم بقدری شایسته سالاری محقق نشده تا تک تک نوابغ در عرصههای مختلف به نتیجهٔ مناسب برسند. حال تصور کنید که در تاریخ بشریت که هرچه به عقب برگردیم، شایسته سالاری و امکانات بروز توانمندی ها و نبوغ افراد کمتر خواهد شد، چه نوابغ و نخبگانی که در عرصههای مختلف در گمنامی و انفعال، زیر خروارها خاک دفن شدهاند. (بدون آنکه امروز جزو مشاهیر باشند)
پیشرفت امکانات
امروزه با پیشرفتهای مختلف، کمی امکان بروز استعدادها تسهیل شده و البته در نقاط مختلف کره زمین، میزان شایسته سالاری و کشف استعداد و بروز توانمندیها متفاوت است و یکسان نیست. عوامل متعدد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره، در این امر نقش جدی دارند، اما همچنان روند تمدن بشری بسیار بیشتر از کشف توانمندی ها، به دفن آنها مشغول است. هیچگاه شایسته سالاری و نخبه یابی حتی به اندازهٔ نسبتاً مناسبی هم نرسیده است.
کافیست بیوگرافیهای اکثر مشاهیر را مزور کنیم، هرکدام از آنها کافی بود در یک اتفاق ساده و پیش پا افتاده فرصت بروز و ظهور خود را کاملاً از دست بدهند.چنانچه برخی از آنها هرگز در زمان حیاتشان شناخته و کشف نشدند.
مشاهیر
ونسان ونگوگ بسیاری از آثار ماندگار خود را در در اواخر زندگی به پایان رسانید و در زمان حیات خود تنها موفق شد یکی از آثار خود را به مبلغ بسیار کمی به فروش برساند، درحالیکه تابلوهای او پس از مرگش تا کنون بازاری به ارزش صدها میلیون دلار داشته و امروز حتی از روی آثار وی اقتباسهای مختلف صورت میگیرد.پل گوگن نقاش سبک پستامپرسیونیسم فرانسوی که یکی از آثار او به نام «کی ازدواج میکنی؟» به قیمت 300 میلیون دلار به فروش رسیده،از گرانترین تابلوهای نقاشی تاریخ است، اما او در فقر کامل درگذشت.
هرمان ملویل نویسنده شاهکار بارتلبی محرر (که قبلا در یک یادداشتی معرفی شد) در زمان حیاتش هرگز شناخته نشد، اما امروز کتاب مذکور و موبی دیک از شاهکارهای ادبی جهان است. جان کندی تول نویسنده کتاب اتحادیه ابلهان در زمان حیاتش هیچ ناشری حاضر نشد کتاب وی را منتشر کند و در نهایت تأسف او خودش را کشت!اما پس از مرگ وی،مادرش با تلاش زیاد موفق به انتشار کتاب او شد و امروزه این کتاب از بهترین رمانها محسوب میشود. بعدها این کتاب برنده جایزه پولیتزر شد و بر اساس نظرسنجی مجله تایمز از نویسندگان آمریکایی در سال 2005 به عنوان یکی از برترین کتابهای ربع قرن اخیر آمریکا شناخته شده است و برخی از منتقدان آن را بزرگترین داستان کمدی قرن میدانند.(شاید جمله معروف در مقدمه این کتاب وصف حال نویسنده بود: وقتی نابغهای در دنیا پیدا میشود میتوانید او را از این نشانه بشناسید؛ تمام ابلهان علیهاش متحد میشوند.)
گمنامها
این فهرست را میتوان ادامه داد و افراد مختلف در عرصههای مختلف را نام برد که پس از مرگ، کشف شدند، اما این تمام ماجرا نیست. بدون تردید اگر این افراد را میشناسیم فهرستی بسیار مفصل تر میتوان فرض کرد از تمام بزرگانی که در عرصههای مختلف امکان ایجاد تحول اساسی داشتهاند اما هرگز مجال شناخته شدن پیدا نکردهاند.
بسیاری از زنان که ممکن بود همچون ماری کوری بدرخشند اما شرایط اجتماعی و فرهنگی بشر این اجازه را به آنها نداد.بسیاری کارگران، نیازمندان و تهیدستان و غیره.اگر اینشتین را در سوریه میان آوارها،اگر هاوکینگ را در جامعهای نامساعدتر، اگر کودکی داروین را در بیمارستان های فلسطین با پدر و مادر از دست داده، اگر گالیلههایی زودتر از اعلام نظراتشان سرکوب شده باشند، اگر نیوتن وسط هیروشیما و… هزاران اگر ریز و درشت. حتی اگرهایی در زندگی خود افراد؛ اگر تسلا را با ناامیدی بیشتری فرض کنیم، اگر اینشتین پیش از ارائه نظراتش به دست نازیهای تند کشته میشد، اگر آنتوان دوسنت اگزوپری (خالق شازده کوچولو و…) در زمان جنگ-یا پیش از آن در اسارت پیش از اعدام-بارها با خوش شانسی روبرو نمیشد و بینهایت اما و اگر دیگر.
جبر تاریخ
با مرور تمام اینها میتوان به سادگی فهمید که شاید اکثر بزرگان تاریخ در انزوای نام و نشان،و در جای جای این کرهٔ خاکی به خاک سپرده شدهاند. این جبر نشان میدهد همین امروز نیز شایسته سالاری مطلق امریست محال، اما میتوان تصور کرد که دست کم امکان بروز برخی از توانمندیها محیا شود. هرچند تنها به این پیشرفتها نیز نمیتوان امیدوار بود و گاهی خود انسانها بر موانع سترگ و متعددِ بروز توانمندیها اضافه میکنند اما با بهره از امکانات تکنولوژی و پیشرفتهای بشر، امکان آن رفته رفته بیشتر خواهد شد.چه بسا روزگاری فرا رسد که پیشرفت بشر این امکان را فراهم سازد که هر نسل شاهد تعداد کثیری نوابغ بزرگ بوده و تحولات سودمند بیشماری را رقم بزنند، ولو ما و حتی نسل های آینده بشر در عمر خود چنین شکوفاییِ آرمانی را شاهد نباشیم.
آرین رسولی پژوهشگر فلسفه، کیهان شناس
https://telegram.me/arian_xboyhttps://telegram.me/arian_xboy