روشنگری و افشاگری
روشنگری و افشاگری
یکی از پدیدههای مضر در عرصه فرهنگ، که مانع از پیشرفت فرهنگی یک جامعه میشود، عدم تمایز میان روشنگری و افشاگری است. باید میان این دو مفهوم و کارکرد و چگونگی آنها تمایز اساسی قائل شد چرا که معمولاً برخی افراد یا عامدانه یا از روی جهل، کارکرد یکی از این دو را با تعبیر دومی بهکار میبرند. خطایی که بخصوص در سالهای اخیر بسیار رایج شده است.
یعنی برای مثال افرادی که مشغول افشاگری هستند، فعالیت خود را «روشنگری» معرفی میکنند. در حالی که اساساً این دو فعالیت، یعنی روشنگری و افشاگری متفاوت هستند.
روشنگری که برگرفته از جنبش روشنگری در تاریخ بشر است به معنای آگاهی بخشی و افزایش کیفیت نگرش و سطح دانش و بینش افراد جامعه است. به تعبیر جان ام دان در کتاب «عصر روشنگری» به معنای پاشدن نور فهم و ادراک بر تاریکیِ جهل و خودخواهی و ابلهی آدمی. در حالی که افشاگری صرفاً به معنای برملا کردن برخی شواهد و اسناد در مورد اعمال افراد است.
به تعبیر دیگر، افشاگری فعالیتی برعهده خبرنگاران، اهالی رسانه یا برخی از افراد است که به اسناد و شواهدی دست پیدا کرده و تصور میکنند این اطلاعات برای عموم افراد جالب یا مهم است. اطلاعاتی که در محدوده افشاگری جای میگیرند، همچون اخبار و اطلاعات خامی است که لزوماً به افزایش آگاهی و کیفیت نگرش و فرهنگ جامعه منجر نمیشود، اما روشنگری چنین نیست و برعهدهی روشنفکران، اهالی علم و دانش، فلاسفه و نویسندگان است.(در مقاله روشنفکری چیست مفصل به آن پرداخته خواهد شد)
افشاگری همیشه مربوط میشود به زندگی یا اعمال افراد، اما روشنگری به نگرش، فرهنگ و اندیشهٔ جامعه مربوط میشود. بنابراین برای افشاگری نیاز به دانش، سواد، تخصص یا آگاهی چندانی نیست، هرشخصی ولو با کمترین سطح از دانش و سواد میتواند در جایگاه یک افشاگر قرار بگیرد، در صورتی که برای شخص روشنگر، داشتنِ این ویژگیها الزامی و ناگزیر است.
اما عدم درک این تمایز در جامعه ما باعث شده که در سالهای اخیر بسیاری از افراد، با چند افشاگری در باب موضوعات متفاوت (آن هم مخلوطی از راست و دروغ) خود را روشنگر و به نوعی آگاه کنندهٔ مردم معرفی کنند. افرادی که نه تنها ابتداییترین ویژگیهای مورد نیاز برای روشنگری را ندارند، بلکه بالعکس خلاف آن را یدک میکشند.
معمولاً افشاگریها برای عوام از جذابیت بسیاری برخوردارند و تجربه تاریخی نشان داده که حتی افشاگریهای دروغ با اقبال بسیار زیادی مواجه میشوند، ولی روشنگریها معمولاً با استقبال مشابهی همراه نیست، اگر نگوییم کاملاً برعکس افشاگری است و عوام تمایلی به آن ندارند.
به عنوان نکته بعدی باید بدانیم میان این دو پدیده اختلاف اساسی وجود دارد. جامعه به خبر و افشاگریهای قابل اعتماد توسط اهالی رسانه نیاز دارد، اما به هیچوجه، با اطلاعات خام افشا شده، و آگاهی از اخبار به رشد فرهنگی و آگاهی نخواهد رسید. حال بماند که در یک فرهنگ نه چندان مناسب، هر اطلاعات بیارزشی، مثل وقایع سادهٔ زندگی خصوصی افراد مشهور، دستاویزی ارزشمند برای افشاگری محسوب میشود.
اگر هر فردی روزانه هزاران هزار خبر،چه از نوع افشاگری و چه از انواع دیگر آن را دریافت کند، همچنان پیشرفتی در آگاهی و فرهنگ او حاصل نمیشود، اما مواجهه با روشنگری از سنخ دیگریست و کاملاً به رشد و غنای جامعه مدد میرساند.
نکته آخر اینکه تفاوت این دو مفهوم به لفظ و زبان محدود نمیشود زیرا هرکدام دارای بار معنایی و کارکرد متفاوت و جدی در عرصه عمل و تاریخ یک جامعه هستند. بنابراین گرچه عموم مردم برای این نکات و مسائل اهمیتی قائل نیستند، اما در واقع امر چشمپوشی از همین جزییات به تحولات اساسی منجر میشود.
آرین رسولی
۹۹/۴/۴