نظریه ابن سینا-بوهم : مقاله اخیر سه پژوهشگر ایرانی

نظریه ابن سینا-بوهم : مقاله اخیر سه پژوهشگر ایرانی


(این مطلب پس از گفتگوی بنده با خود پژوشگران این مقاله نگارش می شود. لذا پیشاپیش نقدها و ابهامات وارد بر این نظریه به خود دوستان بزرگوار بیان شده و پاسخ ها و تحلیل های آنان نیز شنیده شده است. همچنین از آنجایی که فعالیت این پژوهشگران عزیز ادامه داشته و ممکن است بحث فی مابین نیز ادامه پیدا کند ، تنها نقدها و نکاتی که به آنها پرداخته ایم در اینجا بیان می شود. چون سایر نقدها مستلزم جزییات بسیار زیاد، تخصصی و دنباله دار است .)
در روزهای اخیر مقاله ای در سایت های معتبر بین المللی توسط سه ایرانی منتشر شد . مهدی گلشنی ، محمد جمالی و یوسف جمالی بطور مشترک این مقاله را منتشر کردند. از آنجایی که پس از انتشار آن چیزی جز تبریک از سوی اهالی علم (از فیزیک تا متخصصان مربوطه، مغز و اعصاب و…) مطرح نشد و حتی ترجمه فارسی آن تاکنون (تاجایی که من جستجو کردم) ارائه نشده است ، در اینجا به نقد و بررسی آن بطور اجمالی خواهیم پرداخت.
چکیده ای از مقاله به زبان ساده
ایده « ابن سینا-بوهم » همانطور که در تیتر و سرمقاله عنوان شده یک “مکانیسم پیشنهادی برای تعامل ذهن و مغز با استفاده از مکانیک کوانتومی بوهمی و برگرفته از دیدگاه ابن سینا” است. در رویکردهای کوانتومی به آگاهی، محققان تلاش می کنند با استفاده از فیزیک مدرن و بعضی از مفاهیم کوانتومی که فیزیک کلاسیک فاقد آنهاست الگو و سازوکاری برای تعامل ذهن-مغز ارائه دهند.
تأثیر مستقل ذهن بر مغز یکی از موضوعات پر چالش در تاریخ علم و فلسفه بوده است. در بعضی از مدل های اخیر ذهن-مغز ، اثرگذاری مستقیم ذهن بر ماده یا مورد قبول واقع نشده (مثل مدل Stapp’s) یا واضح نیست ، و مکانیسم واضحی برای آن وجود ندارد ( مثل مدل Penrose-Hameroff یا در Eccles) (برای آشنایی با مدل پنروز-همروف به مقاله آگاهی کوانتومی رجوع کنید)
در این مقاله با استفاده از مکانیک کوانتومی بوهمی و ایده های ابن سینا ، یک مدل و مکانیسم برای تاثیر ذهن در ماده (منظور مقاله مغز است) ارائه می دهیم. ما نشان می دهیم که حالات ذهنی و روانی می توانند بدون هیچگونه تخطی از قوانین مادی بر فعالیت مغز اثرگذار باشند.این یک مدل ریاضی و توصیفی است که احتمال ارائه یک مدل علّی را برای تاثیر ذهن بر ماده نشان می دهد. در اینجا نشان داده شده است که این مدل ، محدودیت های فلسفی واقع گرایانه (realistic) را تضمین کرده و به قوانین طبیعت احترام می گذارد. علاوه بر این نشان داده شده که با نتایج آزمایش های لیبت و داده های پاراسایکولوژی مطابقت دارد.
برای پیشنهاد این مدل، ما یک معادله شرودینگر اصلاح شده (غیز واحد) با استفاده از روش کوانتیزاسیون دوم را بدست آوردیم که از طریق یک پتانسیل کوانتومی اصلاح شده و این در پیوستگی تاثیر می گذارد.
در سطح بعدی کوانتیزه ، که معادل سطح نظریه میدان کوانتومی (QFT) است ، می توانیم از راه فرمالیسم فاینمن استفاده کنیم. ما نشان می دهیم که سه روش برای گسترش مکانیک کوانتومی بوهم (QM Bohmian) از طریق فرمالیسم انتگرال مسیر وجود دارد که تفسیرهای مختلفی دارد. با شبیهسازی عددی مسیرها در آزمایش دوشکاف ، تفاوت های آنها را نشان می دهیم و یکی از این روش ها را برای مدل ذهن-مغز خود انتخاب می کنیم که می تواند مبنایی برای توضیح برخی پدیده ها باشد که توضیح آن در مکانیک کوانتومی بوهمی امکان پذیر نیست.
نتیجه گیری مقاله
تا اینجا چکیده ای از مقاله ارائه شد ، اما چون این مقاله مفصل بوده و ذکر اکثر نکات آن در جزییات شاید برای مخاطب غیرمتخصص (یا حتی تا حدودی آشنا با مباحث فیزیک) قابل درک نباشد ، نتیجه گیری نهایی این مقاله را دنبال می کنیم و سپس به بررسی آن خواهیم پرداخت.
در این مقاله یک مدل علّی و مکانیسم تأثیر ذهن بر مغز (ماده) را پیشنهاد کردیم که با اراده آزاد سارگار است.در این مدل ، آزادی توهم نیست ، بلکه ناشی از سطحی بالاتر بوده و ذهن علت این اثر از طریق سطح بالاتر است. این مدل با نظرات برخی مکاتب فلسفی موافق است ، که به ناسازگاری ذهن معتقدند ، و این به ویژگی های غیرموقت ذهن منجر می شود. یعنی نمی تواند بر یک نقطه خاص از فضا-زمان اثر بگذارد. در واقع در مدل ما ذهن از ابتدا تا انتها بر کل فعالیت های مغز، به شکل یک اثر غیر مستقیم فضا-زمان تاثیر می گذارد. این تاثیرات از طریق یک نیروی کوانتومی، که تابعی از همه محدودیت ها و تنظیم ماده (پیچیدگی،طراحی ) در آینده و گذشته ی حرکت آن (تکامل) است، برای مغز اعمال می شود. گذشته تاریخ آن و آینده امکان های آن( منظور مقاله احتمالات ممکن آن) است.
این قابلیت از طریق گسترش آن به نظریه میدان کوانتومی ،از طریق روش انتگرال مسیر، از یک مکانیک کوانتومی بوهمی اصلاح شده بدست آمده است.(منظور مقاله گسترش و اصلاح مکانیک کوانتومی بوهمی است )
در حقیقت ، ذهن بر توزیع امکان ها (احتمالات) تاثیر می گذارد (در وضعیت نهایی خود، از طریق وابستگی به فضا-زمان) و منجر به ایجاد نیروهای کوانتومی می شود که فعالیت مغز را به آنچه ذهن می خواهد هدایت کند.
بعنوان نکته آخر محدودیت های ماده و تنظیم اتصالات عصبی باید توزیع امکان ها را که ذهن تصور کرده است تضمین کند . بنابراین ، نیروی کوانتومی ایجاد شده به دلیل طراحی خاص مغز باید در حالت نهایی به این محدودیت های الزامی منجر شود.هر ماده در طبیعت خود دارای یک رفتار کوانتومی است، اما این ماده (که در مقاله آمده و از ایده ابن سینا گرفته شده) دارای پیچیدگی ویژه ایست که تفاوت میان حالت ماده روحانی و ماده معمولی را تبیین می کند. (توضیح : یعنی مثل پلی واسطه ی بین حالت ماده و حالت های غیر مادی مثل ذهن است)
در حقیقت ، ما احتمال وجود توضیحی علّی از تأثیر ذهن غیر مادی بر مغز را ثابت کرده ایم. ما حضور علیّت را فرض کرده ایم و با لحاظ کردن نظریه کوانتومی ثبت شده به عنوان سطح بالایی از امکان ها ، آن را در تعامل ذهن-مغز نشان دادیم. ما فرض کردیم که این سطح بالاتر دو جنبه دارد: یکی تحت تاثیر خیال ذهن و دیگری تحت تاثیر محدودیت های ماده است. در پدیده ی اراده آزاد ، ابتدا ذهن بر این احتمالات تاثیر می گذارد ، و به دلیل فرمالیسم ریاضی پیشنهادی ، نیروی ایجاد شده بر روی ماده موجب برخی محدودیت ها می شود که در حالت نهایی با این امکان ها مطابقت دارند. در واقع همه چیز در سطح ماده سازگار است.با این حال بروز یک حالت خاص در میان چندین امکان به یک دلیل کارآمد نیاز دارد ، و این دلیل ذهن است. (توضیح : یعنی گزینش میان احتمالات توسط ذهن صورت می گیرد که خود از نوع معمول ماده نیست)
در این مدل سازی، ما از فلسفه ابن سینا و الگوی تعامل ذهن-مغز بهره گرفتیم.علاوه بر این ما از قوانین فیزیک مدرن نیز برای بدست آوردن مکانیسم توصیف تاثیر ذهن بر مغز استفاده کردیم. به دلیل اعتقاد ما به وجود علیت و اراده آزاد ، ما مکانیک کوانتومی بوهمی را گسترش دادیم. معرفی راه حل اتصال عصبی ویژه می تواند برای توصیف ما مناسب باشد و پژوهش های بیشتری را شکل دهد. مقایسه و کاربرد تحولات اخیر در منطق ، که نتیجه تحولات اخیر علوم است ، برای نتیجه گیری این مقاله ضروری است. بعنوان مثال ، مشکلات مهمی مثل علیت دوطرفه و سازگاری علیت و اراده آزاد را می توان با پیشرفت های اخیر در منطق فازی یا منطق دوقطبی مقایسه کرد. اما این نیازمند یک تحقیق جداگانه است.(پایان چکیده مقاله)
نقد و بررسی
در این بخش تنها به نقد و بررسی نکات کلی مقاله خواهم پرداخت و برخی از این نقدها که مستقیماً نویسنده های مقاله به بنده پاسخ داده اند را نیز خواهم آورد.

نخستین پرسشی که در مورد این ایده مطرح می شود اینست که همان انتقادات بسیار زیاد و شدیدی که متوجه نظریه ارک-ار پنروز/همروف شده است ،به این مقاله وارد است یا خیر؟ صددرصد این ایده شامل همان نقدها می شود. برای مثال موضوع غیرفیزیکی بودن شعور و… (که در ادامه به آن می رسیم) اما صاحبان این نظریه معتقدند هم ، پاسخ های نظرات پنروز و هم در چهارچوب فلسفه اسلامی و نظریه ابن سینا-بوهم استدلال های ارزشمند و قوی وجود دارد. اما مشکل در اینجاست که اگر این استدلال ها را از نظر علمی بررسی کنیم ، تفاوت چندانی با نظراتی مثل دوالیسم دکارتی نخواهد داشت. اینجا معضل و نقد بعدی آغاز می شود.
یعنی همانطور که پنروز نتوانست جامعه علمی را متقاعد کند، با ارائه استدلال های دیگر که مفروضاتی بدون راه حل دارند نیز قادر به بسط رهیافتی معتبر نخواهیم بود. البته میان دوالیسم (بعنوان مثال) یا ایده مبتنی بر ابن سینا تفاوت هایی وجود دارد اما هردو مشتمل بر مفروضاتی هستند که داوری میان این نظریات و نسخه های بدیل را از نظر علمی دشوار می کند. (البته ایشان در گفتگو مقاله دیگری از خودشان به بنده معرفی کردند در باب ابن سینا https://www.preprints.org/manuscript/201906.0050/v1 )

به عبارت ساده تر اگر فرض بگیریم که ذهن بر مغز تاثیر دارد و سازوکار تاثیر آن هم فرضاً مشخص کنیم، اما منبع اصلی داوری در مورد اینکه خود ذهن چیست، وجود نداشته باشد ، آنگاه تفاوتی ندارد که ذهن را اصلا ناموجود بگیریم یا موجود ولی از جنسی غیر از ماده معمولی.
نقد دیگر در مورد لحاظ کردن مکانیک بوهمی است. پژوهشگران زیادی هستند که مکانیک بوهمی را تفسیری بهتر از تفاسیر بدیل می دانند، اما تاکنون تفسیر کپنهاگی ، نسبتاً از پشتیبانی بیشتری برخوردار است. علت این امر همان چالش هایی است که با مقاله معروف جان بل و بعد ارزیابی های کلازر و الن اسپکت پدید آمد و تا امروز نیز ادامه دارد. البته در سال های اخیر کسانی در جهت تصحیح مکانیک بوهمی بوده اند،برای مثال باسیل هیلی با جبر کلیفورد، در جهت رفع برخی معضلات رویکرد بوهم بوده است. علاوه بر این خود این محققان مقاله ی فوق چنانچه در مقاله آمده است نیز در جهت گسترش آن گام برداشته اند. همچنین در پاسخ به این نقد نیز توضیح داده اند که در بین مدل های کوانتوم مکانیک منطقی ترین نظریه همین مدل بوهم است و نسبت به سایر مدل ها ایهام کمتری دارد. از طرفی عقیده دارند که چون تنها نظریه علّی و رئالیستی موجود است، چاره دیگری برای توضیح این مسأله وجود ندارد.
اینجا نقد دیگری که مطرح می شود نوعی تعلق خاطر به برخی مفروضات در نظر این محققان است.اگر نخواهیم به ریشه آن که به جهانبینی بر می گردد نظر کنم، به هر حال ، دلیلی بر حفظ علیت به شکل کلاسیک و داشتن دیدگاه رئالیستی نیست. حتی اگر هردوی این مفروضات از نظر ما منطقی تر باشند، باز ما موظفیم که نخست بدون لحاظ کردن مفروضات ، شواهد را در نظر بگیریم و مدل خود را صورتبندی کنیم. حتی در این مسیر هرگونه سوگیری نیز ناموجه است، چه برسد به اینکه از پیش ،نظر یا نظراتی را مفروض بگیریم.
نکته بعدی تعدد فرض ها موجود در این مدل می باشد .یعنی نه مثل نقد دیگری که گفتیم فرض هایی لحاظ شده که در داوری کار را دشوار می کند، بلکه تعداد فرض های موجود در این مدل زیاد است. در تمام مدل های علمی ، هر چه میزان فرض ها کمتر باشد ، اعتبار آن مدل افزایش می یابد و برعکس. در این مورد محققان به درستی مدعی شدند که هر نظریه ای در مورد بررسی آگاهی کوانتومی مجبور خواهد بود که پیشفرض هایی را بپذیرد که با توجه به فضای فکری آن نظریات پیشین، اعتبار لازم را نخواهد داشت، اما باید دید با هزینه هایی که برای پیشفرض ها می دهیم، چه مسائلی را می توان حل کرد و به تعبیر خود ایشان حاصلخیزی نظریه چقدر است و چه پیشبینی های جدیدی دارد. این نکته البته کاملاً نظر درستی است ولی باید دید با توجه به تعداد فرض ها و شواهد بعدی ، تا چه حد این هدف برآورده می شود.گاهی تعداد فرض ها بیش از میزانی است که الزام آور است و این برای بقای مدل ها خطر جدی محسوب می شود.
نقد دیگر تعدد استدلال های عقلی است؛ یعنی همانطور که تعدد مفروضات در این مدل وجود دارد. ارائه دهندگان این مدل فرموده اند استدلال های عقلانی و فلسفی از اعتبار ما کم نمی کند و برعکس معتقدند این استدلال ها به آن قوام و استحکام بیشتری می دهد و آن را با نسبیت عام مقایسه کرده و معتقدند آن هم به علت نکات فلسفی و پیشفرض های متافیزیکی برتری یافت. اما همچنان این مدل را مستعد توفیق در پاسخ به شواهد تجربی می دانند و معتقدند داده های تجربی متعددی که نظریات پیشین نمی توانستند به خوبی جوابگو باشند، این مدل می تواند . همچنین فرمودند: این مدل پیشبینی های منحصر بفردی دارد که احتمال دارد در آینده ارائه دهند. (در پاسخ به نقد من)
در اینکه این مدل تا چه حد مستعد توفیق در مورد شواهد تجربی خواهد بود، بحثی وجود ندارد تا این امر محقق شود، اما در این مورد که استدلال های عقلانی به مدل ها اعتبار بیشتری می بخشد، چندان ادعای صحیحی به نظر نمی رسد. به هرحال ما وقتی در کانتکست علم تجربی قرار داریم، اولویت در اعتباربخشی به مدل های ما شواهد تجربی است. این مناقشه بزرگی میان عقل گرایان و تجربه گرایان ،حتی میان بزرگترین دانشمندان بوده است. اما به هر حال در حیطه علم تجربی ، سازوکار اعتبار بخشیدن به مدل ها ، شواهد و آزمون های تجربی بوده اند . اگر بهترین مدل های موجود ، از جمله نسبیت عام به شواهد متقن برخوردار نمی گردید، همچنان (به درست یا غلط) در انزوا بسر می برد. صرفنظر از اینکه می توان در دفاع از تقدم تجربه بر عقل نیز استدلال های محکمی داشت.
در مورد فرض ها نکته دیگری که وجود دارد و می تواند مانعی بر تقویت اعتبار این مدل دانست، نسخه های بدیل در مورد ذهن و مغز را در نظر داشت. برای مثال دیدگاه هایی مثل جان سرل که ” طبیعت گرایی زیست شناختی ” را در مورد آگاهی مطرح می کند و سایر فیزیکالیست ها که آگاهی و ذهن را چیزی جز کارکرد مغز نمی دانند. این نگرش ها ، پیشفرض های کمتری دارند ، بنابراین اگر نگوییم اعتبار آنها می تواند بیشتر باشد ( تنها از این جهت ) ، کمتر هم نیست و این چالش ها برای بقای هر مدل علمی دردسرآفرین هستند.

در آخر باید گفت این مدل نقاط قوتی هم در جزییات بخش های تخصصی تر خود دارد. برای مثال صورتبندی معادلاتی و تلفیق آنها بسیار خلاقانه صورت گرفته است. نکته بعدی که خود ایشان نیز اشاره داشتند همان ایرادات فیزیکی که به مدل پنروز/همروف وارد بوده به این مدل وارد نیست، اما این ایرادات به مدل Stapp. هم وارد نیست. منظور ایراداتی است که به مدل های آگاهی کوانتومی که مدل استاندارد را می پذیرند و قائل به تقلیل عینی تابع موج هستند وارد است. در نظریه بوهم تقلیل تابع موج درکار نیست.
نکته آخر اینکه علیرغم این نقدها و نقدهای دیگری که ذکر آنها در این مجال نمی گنجید، (مثل مسأله اراده آزاد) مقالاتی از این دست، برای هر جامعه علمی می تواند ارزشمند باشد ، صرفنظر از میزان اعتبار آن. از طرفی این نکته نیز تاکید می شود که آنها همچنان در مسیر فعالیت های خود قرار دارند و کارشان به پایان نرسیده است. از این بابت و هم اینکه این دوستان و اساتید گرامی به نقدها توجه جدی دارند، باید شدیداً تحسین کرده و از آنها آموخت

. #arian_x

آرین رسولی


منبع مقاله

:Heliyon. 2019 Jul; 5(7): e02130.Published online 2019 Jul
https://dx.doi.org/

10.1016%2Fj.heliyon.2019.e02130
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC6667669/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *