فلسفه اخلاق ، قاعده زرین و درک دیگران

فلسفه اخلاق ، قاعده زرین و درک دیگران

این قاعده اخلاقی یعنی قاعده زرین به طور مجمل و خلاصه می گوید : شخص باید به گونه‌ای با دیگران رفتار کند که دوست دارد دیگران در شرایط مشابه با او آن‌گونه رفتار کنند و یا برعکس.

تمام فلاسفه اخلاق ، شخصیت های دینی و کتب مقدس ادیان و آموزگاران اخلاقی و حتی در حیطه هایی مثل شعر و ادبیات و رومان به چنین امری بعنوان رکن اصلی اخلاق یا دست کم یکی از ارکان اساسی اخلاق باور داشته اند.به هر حال در این باب از هر اندیشمندی سخنی به جا مانده است.به دلیل اینکه تقریبا تمام آنها در این امر اتفاق نظر داشته اند، برخی معتقدند قاعده زرین جزو ویژگی های ذاتی انسان در رویکرد به اخلاق و حقوق انسانهاست.

هانا آرنت ،فیلسوف و روان شناس اجتماعی یکی از مشهورترین تحقیقات را در این مورد انجام داده است.آدولف اتو آیشمان یک افسر نازی بود که پس از جنگ جهانی دوم فراری شد و سپس توسط موساد دستگیر شد.او که در
از افسران بلندپایه حزب نازی بود، در جریان جنگ جهانی دوم، دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به «کوره‌های آدم‌سوزی» صادر کرده‌بود.مدتی تحت بازجویی بود و در این مدت هانا آرنت گزارش های بازجویی او را برای نشریات می نوشت.هانا آرنت کم کم در طی این گزارشات متوجه شد او از نظر رفتاری کاملا انسان متعهدی است.یعنی تمام گزارش ها از اطرافیان او و خانواده گرفته تا سابقه رفتاری او در تمام ابعاد زندگی قابل قبول و مناسب بوده است.اما چطور چنین شخصی دستور مرگ هزاران یا به تعبیری میلیون ها انسان دیگر را در کوره های آتش سوزی صادر کرده است!
آرنت با همکاری روانشناسان به تحقیق در این مورد پرداخت و آنها به این نتیجه رسیدند که او قوه تخیل ندارد یا کم دارد. یعنی اساسا نمی تواند به هیچوجه خود را جای دیگری بگذارد.به همین سبب به راحتی مرتکب چنین جنایاتی شده است.(البته مسائل دیگری در این مورد، مثل نظریه ابتذال شر و مسائل زندگی شخصی آرنت که خارج از موضوع ماست وجود داشت که به آنها نمی پردازیم.)

راه حل پیشنهادی:تخیل

فلاسفه فعالان حوزه اخلاق با رویکردهای مختلف راه حل هایی در این باب ارائه داده اند، اما مشهورترین آنها که در کنار تحقیقات هانا آرنت همواره قرار دارد و وجوه اشتراک بین فلاسفه ،جامعه شناسان و روانشناسان بوده “تخیل” است. پیشنهاد سیمون وی فعال صلح طلب است.او که خود از بازماندگان آیشویتس هم بوده ،می گوید:” تخیل بهترین دوست اخلاق و توهم بزرگترین دشمن اخلاق است”.


آریس مورداک، دانته ،بلیتون، دیوید آلموند و….از کسانی بوده که باور داشتند ادبیات به شدت در تخیل کودکان و تخیل به شدت در رشد اخلاقی آنها اثر گذار است و البته آنها از ایده های فلسفی در این نظرات استفاده کرد.جین وبستر نیز از اولین کسانی بود که در رمان مشهور خود می نویسد :قوه تخیل سبب می شود که آدم بتواند خودش را جای مردم دیگر بگذارد.در نتیجه مهربان و دلسوز می شود.این گفته وبستر اگر چه در رمان او بود،اما امروزه بسیاری از روانشناسان حوزه اخلاق ،فلاسفه اخلاق،جامعه شناسان و …. به این قول باور دارند.لیزا سینزبوری اخیرا کتابی در این زمینه نوشته است.

موضوع دیگر نارسیسیسم است.خودشیفتگی انسانها در طرز فکر و اندیشه خود را برتر می انگارند.در نتیجه آثار این خودشیفتگی عدم درک و توجه به دیگریست.این مساله در میان روانشناسان از مباحث گسترده و حائز اهمیت بوده و هست و می توانیم پیوندی ناگسستنی میان قوه تخیل ،درک دیگران و خودشیفتگی نیز متصور باشیم.

اما در آخر برمیگردیم به همان کمک های مردم به اشخاص مشهور و سپس عدم درک مردمِ در رنج توسط آنها .تنها دو راه ممکن است منجر به درک دیگران توسط انسان ها بشود تجربه شخصی و قوه تخیل. یعنی یا ما شخصا آن وضعیتی که دیگری در آن قرار دارد یا وضیعیت مشابهی را تجربه کرده باشیم، یا قوه تخیل ما اجازه ی تصور خود در آن وضعیت را به ما بدهد.پس از آن است که اگر انسانی اخلاقمدار باشیم، تاب و تحمل رنج دیگری را نخواهیم داشت.

#arian_x

منابع:
درآمدی جدید به فلسفه اخلاق، هری جی گنسلر، ترجمه حمیده بحرینی، نشر آسمان

یک نظریه صوری شده اخلاقی

http://www.etymonline.com/index.php?search=golden+rule&searchmode=none
دیوید واتسن، هانا آرنت، ترجمه فاطمه ولیانی، نشر هرمس

http://www.historyplace.com/worldwar2/biographies/eichmann.htm

https://www.bloomsbury.com/au/ethics-in-british-childrens-literature-9781441139832/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *