آیا چندجهانی ( multiverse ) واقعا وجود دارد ؟ نقد هفت استدلال برای وجود چندجهانی

آیا چندجهانی ( multiverse ) واقعا وجود دارد ؟ نقد هفت استدلال برای وجود چندجهانی

این موضوع که آیا بیش از یک جهان وجود دارد، نکته ایست که احتمالاً بارها شنیده اید.در کتب و مستندهایی که برای عموم نوشته یا ساخته می شوند، به خوبی در این مورد توضیح داده اند.اما آیا نقدی به وجود چندجهانی وجود دارد؟برخی دانشمندان از جمله جرج الیس نیز معتقدند نقدهایی به چندجهانی وارد است. در اینجا به هفت انتقادی که او مطرح کرده خواهیم پرداخت.بیشتر طرفداران چندجهانی ، دانشمندان با احتیاطی هستند که کاملاً به این مسأله واقف اند ، اما فکر می کنند همچنان می توان در مورد چیزی که در آنجا اتفاق می افتد، حدس های مطمئن زد. کلیات استدلال های آنها هفت نوع است که تک تک آنها دچار مشکل هستند.

۱-فضا نامتناهی است

بعضی ها می گویند فضا در ورای کیهان ما ادامه دارد و چیزهای زیادی ورای چیزی که مشاهده میکنیم هست.اگر این نوع چندجهانی محدود وجود داشته باشد، می توانیم آنچه را که مشاهده میکنیم تا ورای افق نیز تعمیم دهیم، با عدم قطعیتی هر چه بیشتر و بیشتر برای مناطق هرچه دورتر و دورتر.بنابراین به راحتی می توان انواع پیچیده تری را فرض کرد ، از جمله فیزیکی دیگر، در نقاطی که نمی توانیم ببینیم.

امامشکل این تعمیم ، از شناس به ناشناس است که کسی نمی تواند خطای شما را نشان دهد.چگونه دانشمندان می توانند تعیین کنند که تصور آنها از نواحی غیر قابل مشاهده از فضا-زمان ، یک تعمیم عقلانی یا غیر عقلانی از چیزیست که مشاهده میکنیم؟شاید سایر جهان ها از توزیع اولیه متفاوتی از ماده برخوردار باشند، یا شاید آنها همچنین مقادیر متفاوتی از ثابت های فیزیکی بنیادی داشته باشند؟ طبق فرضی که می گیرید می توانید یکی را داشته باشید . (یعنی این وابسته است به پیشفرضی که می گیرید .)

۲-فیزیک شناخته شده می تواند حیطه های دیگری را پیشبینی کند

نظریه های وحدت بخش پیشنهادی چیزهایی مثل میدان های اسکالر را پیشبینی می کنند، نزدیکیِ فرضیِ دیگرِ میدان های پر کننده فضا مانند میدان مغناطیسی. میدان هایی اینچنین باید تورم کیهان را پیش برده و تا ابد کیهان خلق کنندـ این نظریه ها بصورت تئوری درست هستند ، اما ماهیت میدان های فرضی ناشناخته است و هنوز مانده تا آزمایش کننده ها وجود آنها را نشان دهند، چه رسد به اندازه گیری خصوصیات فرضی آنها. نکته اساسی در آن است که فیزیکدانان نشان نداده اند که دینامیک این میدان ها باعث ایجاد قوانین فیزیک متفاوتی می شوند تا در جهان های حبابی( یکی از چهار مدل جهان های موازی) سازوکار متفاوتی داشته باشند.

۳-نظریه ای که بینهایت جهان را پیشبینی می کند آزمایش مشاهداتی مهمی را پشت سر میذارد.

تابش پس زمینه مایکروویو کیهانی نشان می دهد که کیهان در انتهای دوران انبساط اولیه داغ خود به چه شکلی بوده است.الگوهای آن پیشنهاد می دهند که کیهان ما دوره ای تورمی را پشت سر گذاشته است . اما هر نوع تورمی تا ابد ادامه نخواهد داشت و بی نهایت جهان حبابی را خلق نمی کند. مشاهده ها باعث تمایز و تفکیک کردن بین نوع تورم لازم و انواع دیگر نمی شود. بعضی کیهانشناسان مثل استاین هارت حتی استدلال کرده اند که تورم جاودانه به الگوهایی متفاوت از چیزی که شاهد هستیم در تابش زمینه منجر میشده.لینده (اندره لینده کیهان شناس از دانشگاه استنفورد) و سایرین مخالف هستند، حق با کدامیک از آنهاست؟
همه اینها به این بستگی دارند که درمورد فیزیک میدان تورمی چه فرضی داشته باشید.

۴-ثابت های بنیادین دارای تنظیم دقیق برای حیات هستند.

فکتی برجسته در مورد کیهان ما این است که ثابت های فیزیک دارای مقادیر متناسب برای ایجاد ساختارهای پیچیده،از جمله موجودات زنده هستند. واینبرگ، ریس، ساسکیند و دیگران استدلال میکنند که چندجهانی شگفت انگیز ، توضیحی مناسب را برای این همزمانی ظاهری ارائه می کند: اگر تمام مقادیر ممکن در مجموعه ای با بزرگیِ کافی از جهان ها پدید آمده باشد، در آنصورت مقادیر ممکن برای حیات هم بدون شک در نقطه ای پدید می آید. این استدلال ، بخصوص برای توضیح چگالی انرژی تاریک که به انبساط عالم امروز سرعت میبخشد ، بکار می رود.موافقم که چندجهانی توضیحی معتبر و ممکن برای مقدار این چگالی است، حتی شاید تنها نظر علمی ای که اکنون در اختیار داریم. اما هیچ امیدواری برای آزمون مشاهداتی آن نداریم.غیر از این، اکثر تحلیل های این موضوع معادلاتی پایه از فیزیک را فرض میگیرند که در همه جا یکسان هستند، فقط با ثابت های متفاوت.ولی اگر کسی چندجهانی را جدی بگیرد، لزومی ندارد چنین باشد.

۵-ثابت های بنیادین با پیشبینی های چندجهانی همخوانی دارد.

این استدلال با این پیشنهاد که کیهان بزرگتر از محدوده ی لازم برای حیات ، تنظیم دقیق نمی شود، استدلال قبلی را اصلاح می کند.طرفداران ، احتمالات مقادیر مختلف چگالی انرژی تاریک را محاسبه کرده اند.مقدار بیشتر یعنی احتمال بیشتر، اما در عین حا۵-ثابت های بنیادین با پیشبینی های چندجهانی همخوانی دارد.

این استدلال با این پیشنهاد که کیهان بزرگتر از محدوده ی لازم برای حیات ، تنظیم دقیق نمی شود، استدلال قبلی را اصلاح می کند.طرفداران ، احتمالات مقادیر مختلف چگالی انرژی تاریک را محاسبه کرده اند.مقدار بیشتر به معنای احتمال بیشتر است، اما در عین حال به معنای کیهانی خشن تر برای حیات نیز هست.اندمقداری که شاهد آن هستیم، باید در مرز غیر قابل سکونت باشد و احتمالاً همینطور است.آنجایی این استدلال با مشکل مواجه می شود که اگر چندجهانی وجود نداشته باشد که بتوان مفهوم احتمال را برایش استفاده کرد، دیگر استدلال احتمال را نمی توانیم استفاده کنیم.بنابراین این استدلال قبل از اینکه شروع شود ، پیشفرض های مطلوب را میگیرد (نوعی مصادره به مطلوب)، اگر فقط یک کیهان فیزیکیوجود داشته باشد ، دیگر این استدلال امکانپذیر نیست.احتمال یعنی کاوشگری برای سازگاری ایده ی چندجهانی، نه اثبات وجود آن.

۶-نظریه ریسمان تنوع جهان ها را پیشبینی می کند

نظریه ریسمان از یک نظریه برای همه چیز ، تبدیل به نظریه ای شده که همه چیز در آن امکانپذیر است. این نظریه در شکل فعلی خود پیشبینی می کند که ویژگی های اساسیِ زیادی از کیهان ما کاملاً اتفاقی هستند.گویی این ویژگی ها قابل توضیح نیستندـ برای مثال از کجا بدانیم که فیزیک ، دقیقا همان ویژگی های اجتناب ناپذیری را داراست که امکان بوجود آمدن حیات را فراهم کند؟اگر کیهان ما یکی از تعداد زیادی کیهان دیگر باشد ، این ویژگی ها معقول خواهند شد. چیزی باعث حذف آنها نمی شود و آنها همان چیزی هستند که در موقعیت ما در فضا پدید آمده اند.اگر جای دیگری بودیم، ویژگی هایی متفاوت را شاهد بودیم.اگر که واقعا میتوانستیم آنجا بوجود بیاییم (در اکثر مکان ها وجود حیات غیر ممکن است).
اما نظریه ریسمان آزمایش نشده، حتی نظریه ی کاملی هم نیست. اگر درستی این نظریه قابل اثبات بود، پیشبینی های نظریه آن نیز می توانست قابل قبول باشد، استدلال هایی مبتنی بر آزمایش برای چندجهانی. اما چنین استدلالی برای اثبات آن وجود ندارد.

۷-هرآنچه بتواند رخ دهد، رخ می دهد

در پی توضیحی برای این سوال که چرا قوانین مشخصی بر طبیعت حاکم است و نه قوانین دیگر، بعضی فیزیکدانان و فلاسفه تصور کرده اند که طبیعت چنین چیزی را انتخاب نکرده است.تمام قوانین قابل درک در هر جایی بکار رفته اند. این ایده تا حدودی مبتنی بر مکانیک کوانتومی است که طبق سخن به یاد ماندنی موری گل-من(Murray Gell-Mann)(فیزیکدان آمریکایی برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۶۹ به دلیل ارائه فرمولی درمورد الگوی کوارک برای ارتعاشات ذرات هادرونی . م) “هر چیزی که ممنوع نیست، اجباریست” . ذره تمام مسیرهایی که میتواند را انتخاب میکند و چیزی که ما مشاهده می کنیم میانگینی موزون از تمام این امکان ها. شاید همین موضوع در مورد کل کیهان نیز صدق کند که همان چندجهانی است.اما اخترشناسان کمترین شانسی برای مشاهده و رصد این چندگانگی امکان ها را ندارند.راستش حتی نمی توانیم بفهمیم این امکان ها چیستـ ما فقط می توانیم در مقابل بعضی از اصول سازمان دهنده ی غیر قابل تایید یا محدوده ای که تعیین می کند چه چیز مجاز است و چه چیز مجاز نیست، این ایده را بشناسیم.برای مثال ؛ اینکه تمام ساختارهای ریاضیاتی ممکن میبایست در یک حوزه ی فیزیکی محقق شود. (ایده ای از مکس تگمارک- لول چهارم جهان های موازی. م) اما هیچ ایده ای که این اصل چه نوع هستی را شامل می شود، صرفنظر از این فکت که باید ، لزوماً، جهان قابل مشاهده ی ما را نیز شامل شود. و اساساً هیچ راهی برای تایید عالم یا ماهیت هر یک از چنین اصول سازمان دهنده ای در دست نیست.از بعضی جنبه ها این یک پیشنهاد جذاب است، اما کاربرد این پیشنهاد حدس و گمان محض است.

#arian_x 🔄

منبع
https://www.scientificamerican.com/article/does-the-multiverse-really-exist/

1 دیدگاه برای «آیا چندجهانی ( multiverse ) واقعا وجود دارد ؟ نقد هفت استدلال برای وجود چندجهانی»

  • دسامبر 14, 2019 در t 7:54 ق.ظ
    Permalink

    درود
    کار خوبی است، دستمریزاد .
    خوشحال شدم، از آشنایی با فعالیت شما

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *