مغالطه اشتراک لفظ و نقش آن در سیاست چرا فلاسفه و اهل منطق واژه ها را موشکافی می کنند ؟

مغالطه اشتراک لفظ و نقش آن در سیاست
چرا فلاسفه و اهل منطق واژه ها را موشکافی می کنند ؟

شاید به دفعات شنیده باشید که بسیاری از اشخاص ، وقتی از فلسفه سخن گفته شود، آن را به مثابه عملی بی نتیجه و ناکارآمد تلقی می کنند. بسیاری از این افراد تصور می کنند که در فلسفه ، مدام مفاهیم و واژه های بدیهی موشکافی می شود و فلاسفه بحث های بی نتیجه و دور باطل می زنند. صرفنظر از اینکه این نگاه تا چه مقدار خطاست، نمونه ای از تاثیر موشکافی لغات و مفاهیم ساده را مرور می کنیم.

یکی از مغالطات مهم و در عین حال موثر در جامعه ، مغالطه اشتراک لفظ است. البته با توضیح این مغالطه شاید باز هم برخی افراد تصور کنند ، چندان پرتکرار و موثر در عرصه عمومی و روزمره نیست.اما کاملا برعکس، این مغالطه بسیار رایج و موثر است.

مغالطه اشتراک لفظ وقتی رخ می دهد که در مقدمه یک استدلال ، یک لفظ با دو معنا بکار می رود و سپس برداشت اشتباه از آن استنتاج می شود.

معمولا برای توضیح این مغالطه از این مثال استفاده می شود:

۱-سعادت غایت زندگی انسان است.

۲-غایت زندگی انسان مرگ است.

نتیجه: مرگ سعادت انسان است.

در اینجا ، لفظ ” غایت ” به دو مفهوم متفاوت بکار گرفته شد.اما در ظاهر گویی صورت گزاره ها و نتیجه آن ، آلوده به مغالطه نیست.

اما ایراد این استدلال در همان واژه ” غایت ” است.

در گزاره اول ( صغری )، لفظ غایت به معنایی معادل ” هدف ” بکار رفته است. اما در گزاره دوم ( کبری ) لفظ غایت به معنای ” نهایت ” بکار رفته است.

پس ما ابتدا در مورد هدف زندگی انسان و سپس در یک خطا، در مورد نهایت زندگی سخن گفتیم.

به عبارت ساده تر ،ما اگر بخواهیم استدلال فوق را تصحیح کنیم، بایددر گزاره دوم هم ، نوعی از غایت را بکار ببریم که معنای آن همان باشد که در گزاره اول بود.
اگر در گزاره اول غایت را به هدف معنا کنیم، و بگوییم :سعادت هدف زندگی انسان است.
سپس در گزاره دوم بگوییم هدف زندگی انسان مرگ است، با مشکل مواجه خواهیم شد و خطای ما نمایان می شود.

اما این مغالطه چگونه تکرار می شود و چه تاثیری دارد.معمولا اگر به واژه هایی که مفاهیم خیلی پیچیده تری دارند، دقت کنید، مشکل جدی تر خواهد بود.

در دنیای سیاست که معمولا سخنرانی ، وعده ها و مباحث مختلف ارائه می شود، به شدت این مغالطه رواج دارد.برای مثال فرض کنید مفهوم پیچیده تری مثل آزادی وقتی بیان می شود، مراد از آن معمولا تبیین دقیق نمی شود.برای مثال شخصی را تصور کنید که وعده آزادی می دهد و سپس آن را در عمل نفی کند. یا در مناظره های سیاسی لفظ آزادی را مدام تکرار کند.

حال اگر در عرصه عمل ، آزادی را تحقق نبخشید، به راحتی در مواجهه با انتقادات مراد خود از آزادی را به طرز دیگری تبیین می کند.

یک مثال تاریخی از این مغالطه وجود دارد(که البته جنبه طنز داشته و از نظر تاریخی صحت ندارد). وقتی آدولف هیتلر قصد داشت به حکومت برسد، در سخنرانی ها مدعی میشد: اگر من به حکومت برسم، خون کسی ریخته نمی شود.

بعدها از او پرسیدند چرا زیر حرفش زده است؟پاسخ داد ، من خون هیچکس را نریختم و همه را خفه کردم!

این مثال طنز، در واقع در دنیای سیاست به اشکال مختلف ، هر روز در سراسر دنیا مشاهده می شود و واژه های مهم و کلیدی، هرگز با مفهوم دقیق خود تبیین نمی شوند. از حقوق بشر تا آزادی ،رفاه ، عدالت، قانون و… همواره یک واژه نا مشخص و مبهم هستند که در هنگام اجرا، گاهی در جهت عکس برداشت اولیه جامعه ظاهر می شوند.
#arian_x

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *