پاسخ به دفاع از خردگرایی {نقد یکی از دوستان به مطلب نقد خردگرایی از بنده با عنوان ” نقدِ نقدهای خردگرایی}

پاسخ به دفاع از خردگرایی {نقد یکی از دوستان به مطلب نقد خردگرایی از بنده با عنوان ” نقدِ نقدهای خردگرایی}

چند روز پیش مطلبی مختصری در مورد نقد تجربه گرایان به خردگرایی نوشته شد که جناب محمد هادی ح گرانقدر لطف فرموده و این مطلب را نقد کردند.در این نوشتار سعی میشود به نقدهایی که مطرح شد پاسخی داده شود.
در اینجا در قسمت هایی که متن منتقد گرامی می آید به این شکل “نقد:” نشان داده می شود و پاسخ آن به شکل “پاسخ:” مشخص می شود.

نقد: “نویسنده (یعنی من) فرض کرده خود خردگرایی را درک کرده و تجربه گرایی را نیز،و سپس به تدوین نقدها پرداخته است، در حالی که در ادامه مقاله انتقاداتی که مطرح شده نشان از آن دارد که نویسنده از عقل اطلاع درستی در دست نداشته و خود دچار این مشکل شده که چیز دیگری به غیر از عقل را به باد نقد گرفته است”

پاسخ: قبل از هرگونه توضیح باید دو نکته را عرض کنم. در انتهای نوشتار من که به نقد آن پرداختند، آمده که این مطلب نه به معنای رد خردگرایی و نه به معنای تایید آن است. دلیل این امر این است که این نقدها به هیچ وجه موضع نویسنده( یعنی من) نیست. یعنی بنده در معرفت شناسی به تجربه گرایی محض قائل نیستم.اما در مقام توصیف هر موضعی، باید حداکثر تلاش ممکن را انجام دهیم تا از زبانِ قائلان به آن ، موضع آنها را تبیین کنیم. اما آیا فقط روش های تجربه گرایی و خردگرایی در معرفت شناسی وجود دارند؟ خیر.ما روش های دیگری برای کسب معرفت داریم . فارغ از اینکه کدام از روش ها درست هستند یا نه. یعنی ما علاوه بر این دو روش ، به گمان برخی از فلاسفه ، روش های دیگری هم داریم.به گمان برخی دیگر در نهایت ما برای حصول یک معرفت یا به تجربه رجوع میکنیم و یا به عقل. علاوه بر این انواع و اقسام تجربه گرایی و عقل گرایی نیز وجود دارند .که به آنها اشاره نشد.یعنی عقل گرایی محض و تجربه گرایی محض ، تنها دو موضع در معرفت شناسی هستند که در تقابل هستند.

مثال:

الف) تمام معرفت بشر تنها از طریق تجربه کسب می شود و سایر روش ها مردود هستند

ب)در کسب معرفت تجربه از اعتبار بیشتری برخوردار است، اما در حیطه ای که تجربه نمی تواند آن را بررسی کند ، این حیطه باید به روش عقلی بررسی شود.

این دو ادعا هر دو به برتری روش تجربی اذعان دارند، اما ادعای الف ، روش عقل را به کلی مردود میشمرد و ادعای ب برای عقل اعتبار قائل است ، اما اعتبار روش تجربی را بیشتر می داند.

می توانیم مواضع دیگری را مثال بزنیم که متفاوت با دو مثال مذکور باشند. یعنی ما تنها دو تلقی ساده ی روش عقلی محض و روش تجربی محض نداریم. همانطور که در متن آمده بود در معرفت شناسی موضع های میانی وجود دارد که نه تجربه گرایی محض و نه خردگرایی محض است. بلکه به کلی مبنای بررسی عقل و تجربه طور دیگری تحلیل و دسته بندی می شود . حال چرا در این متن تمام این جزییات شرح داده نشد؟برای اینکه این متن تنها چکیده ای از نقدهای تجربه گرایان به خردگرایان بود ، نه در تعیین موضع . برای ما مخاطبان عادت شده تا هر مطلبی را ناشی از تلقی نگارنده بدانیم،چرا که بی طرفی در توصیف یک موضوع، در میان ما تقریباً تبدیل به افسانه شده است.
همانطور که در انتهای متن آمده بود، تمام نقدهای تجربه گرایان قابل مناقشه است و عقل گرایان به آنها پاسخ داده اند و مباحث گسترده ای وجود دارد.
در آن مطلب تنها به نقدهای شاخص و اصلیِ تجربه گرایان اشاره شده بود . این به معنای درستیِ تمام آن نقدها،از نظر نگارنده نیست . فرض کنیم یک
روانشناس با افرادی که قصد خودکشی دارند صحبت کرده و بعد نظرات آن افراد را برای ما بازگو کند. آیا روانشناس هم لزوماً قصد خودکشی دارد؟ آیا می توانیم بگوییم روانشناس افسرده است؟! خیر ،او فقط نظر آنها را نقل کرده. در آن مطلب نیز تنها نقل آرای کلی تجربه گرایان مطرح شد. اگر در مطلب اشاره ای نشده بود که این مطلب در رد یا تایید هیچکدام نیست، همچنین با تاکید گفته نمیشد که این نقدها قابل مناقشه هستند ،منتقد عزیز حق داشت،اما این نکات بیان شد. حال اگر بگویید تجربه گرایان عقل را درک نکرده اند ، باید دید با چه استدلالی.

نقد: نوشته اند “آنچه كه ”خطا پذيري” هاي مختلف ادراك و شناخت توسط عقل” عنوان شده و در تكميل توضيح ، به سو گيري هاي شناختي و فيلتر هايي كه عقل براي شناخت دارد اشاره شده و تجربه مبراي از چنين خطايي دانسته شده حال آنكه ، عقل در صريح ترين كاركردش ، هيچ داده اي به ادعاي مورد بررسي اش ، اضافه نميكند بلكه صرفا مشاهده ميكند. محتويات ادعا موجود را مشاهده ميكند و در پي تناقض ادعا ميگردد و اين يعني تعقل كردن. در تعقل هيچ استدلالي وارد نميشود جز بديهياتِ يك رابطه متباين و متناقض را.
يك قضاوت كامل و بي طرفانه.
آنچه كه سو گيري هاي شناختي عنوان شده ، همان جهان بيني و متد اتخاذي جهت توصيف جهان است و اين كاركرد عقل نيست بلكه از تبعات مستقيم قدرت واهمه و تصويرسازي علمي ست ، كه مرتكب چنين خطايي ميشود.
خطاي حواس در واقع چيزي نيست جز توصيف اشتباهِ سوژه. دو خط راست موازي كه با خط هاي اريب ، غير موازي به نظر مي آيند ، خطايي ست كه مغز در توصيف داده هاي بينايي مرتكب شده.
توصيف اينكه اين دو خط موازي ست يا خير ، در چشم صورت نميگيرد
همانگونه كه توصيف اينكه يك تصوير متحرك غير واقعي پيش روست و يا قطار در حال حركت به سمت سالن سينماست كار چشم نيست بلكه قدرت تحليل ذهني مسئول اين خطاست.
كار عقل مشاهده همه مشاهدات است و بررسي خودِ ادعا ها و قضاوت راجع به متناقض بودن ادعا و يا غير متناقض بودن آن.
با اين وصف كه تجربه صرفا دريافت اثرات دنياي پيرامون توسط پنج حس گرِ بدني نميباشد بلكه تجربه ذهني ساخته شده از امور واقع ، اساس مكتب اصالت تجربه است ، پس خطاي سو گيري و فيلتر هاي شناختي ، به مكتب اصالت تجربه وارد است و نه خرد گرايي.
ابطال و اصلاح ابدي نظريات با بن مايه تجربي ، خود گواه آشكاري بر وجود ابدي خطاي سو گيري در مكتب اصالت تجربه ست.”

پاسخ:خطای آشکاری که در این متن وجود دارد ، تمام ادعا را فاقد اعتبار می کند و نیازی به پاسخ مفصل ندارد.

نوشته شده “عقل در صریح ترین کارکرش ،هیچ داده ای به ادعای مورد بررسی اضافه نمی کند بلکه صرفاً مشاهده میکند.”

در اینجا تنها با ارجاع به کتب توصیه می شود تمایز بین روش عقل و تجربه را دریابید. مشاهده و ادراک حسی همان تجربه است. عقل و روش عقلی به معنای انتزاع ،تحلیل و استدلال است. اصل دعوای میان تجربه گرایان و عقل گرایان هم بر سر اعتبار مشاهده (تجربه) و استدلال (عقل)است. البته این موضوع مناقشه ای بین عقلگرایان و خردگرایان ندارد، هر دو دسته می دانند که مشاهده و ادراک حسی همان تجربه است. همین نکته نشان می دهد آن بخش متن که گفته شد افراد زیادی خود را ناآگاهانه خردگرا می دانند بدون درک درستی از خردگرایی، تا چه حد مصداق عینی دارد. اینکه “مشاهده” ، روشی برای علوم تجربی است و استدلال بر پایه منطق ،روش عقلی برای علوم انسانی است ،از بدیهیات این بحث می باشد و اصلا بر سر آن مناقشه ای وجود ندارد. جالب اینکه به احتمال زیاد ، بسیاری از افراد اگر متن ایشان را خوانده اند، متوجه این اشکال اساسی و آشکار نشده اند و دلیل آن همان عدم شناخت ابتدایی ترین مفاهیم این مباحث است.

در ادامه نقد آمده است :”در تعقل هیچ استدلالی وارد نمی شود جز بدیهیات یک رابطه متباین و متناقض، یک قضاوت کامل و بی طرفانه.” این گزاره ها نه فقط غلط، بلکه کاملاً بی معنا هستند. تعقل ،خود قوه ی استدلال است و وارد شدن یا نشدن استدلال بر تعقل اصلاً جمله ایست بی معنا. نکته دیگر اینکه گفته اند:”یک قضاوت کامل و بی طرفانه”

این گزاره ی آخر نیز حیرت آور است.ناقد عزیز فرموده است عقل قضاوتی کامل وبی طرفانه دارد. تمام مناقشاتی که وجود دارد حاکی از همین تعقل بی طرفانه است؟! از قضا تمام مناقشات در حوزه هایی است که روش عقلی دارند؛ نظیر فلسفه ، علوم سیاسی و… و از سوی دیگر در حوزه های تجربی مناقشات به این صورت نیست. برای مثال نقطه ی جوش آب ۱۰۰ درجه است، قابل مناقشه نیست، چرا که با مشاهده ی همه سازگار است. تعیین نقطه جوش آب به روش تجربی است و نه عقلی.برای مثال تعیین نیروی گرانش زمین ، سرعت نور و یا فاصله ی زمین تا ماه با مشاهده (روش تجربی) بدست آمده و برای تمام افراد ثابت و با تجربه ی تمام افراد سازگار است.من نمی توانم در تعیین فاصله ی زمین تا ماه سوگیری داشته باشم ،چرا که در تجربه خطای من آشکار می شود. اما در پاسخ به اینکه عدالت چیست ، تمام افراد پاسخ واحدی نمی دهند، چرا که به روش عقلی بررسی می شود.اینها از ابتدایی ترین مباحث معرفت شناسی است.

نقد:در ادامه آمده “خطاي حواس در واقع چيزي نيست جز توصيف اشتباهِ سوژه. دو خط راست موازي كه با خط هاي اريب ، غير موازي به نظر مي آيند ، خطايي ست كه مغز در توصيف داده هاي بينايي مرتكب شده. توصيف اينكه اين دو خط موازي ست يا خير ، در چشم صورت نميگيرد همانگونه كه توصيف اينكه يك تصوير متحرك غير واقعي پيش روست و يا قطار در حال حركت به سمت سالن سينماست کار چشم نیست بلکه قدرت تحلیل ذهنی مسئول این خطاست.

پاسخ: در این بخش ناقد خطای حواس را به علت توصیف اشتباه سوژه دانسته و مثال هایی آورده ،که البته درست است.اما این گونه خطاها با روش تجربی متفاوت است. در روش تجربی ، تجربه ی یک فرد تعیین کننده ی نتیجه نیست، بلکه اجماع تجربی ، تعیین کننده نتایج است. نکته دیگر اینکه اگر ادعا کنیم حواس جمعی نیز امکان خطا دارند، راه تشخیص آن یا بصورت تجربی میسر است یا به گمان بسیاری از تجربه گرایان ، این امر از راهی به جز تجربه نیز رفع نمی شود. یعنی گرچه حواس جمعی ممکن است خطا کند، اما همانطور که فلاسفه تحلیلی استدلال می کنند پیشرفت بشر جز از این مسیر میسر نبوده است.از سوی دیگر به گمان تجربه گرایان ، تجربه جمعی ، معتبرترین راه برای کسب معرفت است، اگر این مسیر هم ایراداتی داشته باشد ، دلیل بر اعتبار بیشتر روش عقلی نیست. یعنی اگر در جایی که تجربه جمعی که هیچ سوگیری شناختی ندارد امکان خطا داشته باشد، روش عقلی که علاوه بر ان خطاهای سوگیری نیز دارد، نه تنها از خطا مبرا نیست،بلکه بیش از تجربه در معرض خطاست.نکته دیگر اینکه در اینجا استدلال تجربه گرایان بستگی به موضع خاص آنها دارد و نمی توان یکی از استدلال ها را مطرح کرد .

نقد:در ادامه گفته شده:” كار عقل مشاهده همه مشاهدات است و بررسي خودِ ادعا ها و قضاوت راجع به متناقض بودن ادعا و يا غير متناقض بودن آن.
با اين وصف كه تجربه صرفا دريافت اثرات دنياي پيرامون توسط پنج حس گرِ بدني نميباشد بلكه تجربه ذهني ساخته شده از امور واقع ، اساس مكتب اصالت تجربه است ، پس خطاي سو گيري و فيلتر هاي شناختي ، به مكتب اصالت تجربه وارد است و نه خرد گرايي.
ابطال و اصلاح ابدي نظريات با بن مايه تجربي ، خود گواه آشكاري بر وجود ابدي خطاي سو گيري در مكتب اصالت تجربه ست.”

پاسخ: در اینجا ابتدا پیشفرض ایده الیستی و آنتی رئالیستی گرفته شده ، سپس نقد مبتنی بر این پیشفرض بدون اثبات ، مطرح شده است.اما صرفنظر از آن( فرض بر موضع ایده آلیستی میگیریم) یک اشتباه فاحش دیگر در سخن ناقد وجود دارد و آن مراد از سوگیری شناختی است که نشان از عدم شناخت ناقد از تعریف سوگیری دارد. سوگیری شناختی (Cognitive bias) تعریف خاصی دارد (قبلا در این مورد مطلبی نوشته شده و در سایت موجود است) که مرتبط با نحوه ی استدلال و تفسیر ذهنی (سابژکتیو) ما می شود و نه درک عینی (آبژکتیو) ما .یعنی برای مثال شما تمایل داشته باشید که آزمایش های تجربی شما نشان دهد الف علت ب است. بعد در آزمون ها سعی کنید ، طوری آزمایش را پیش ببرید و تفسیر کنید که همان نتیجه حاصل شود.

اتفاقا رفع سوگیری های شناختی در آزمون های تجربی محقق میشود و نه تفاسیر عقلی که سرشار از سوگیری های شناختی هستند. در روش تجربی علم ، آزمون های کور( blind study ) انجام می شوند ، آزمایش های دو سو کور ( double blind study ) و گاهی سه سو کور ( triple blind study ) . در این آزمون ها گاهی حتی خود آزمایش گر نمی داند در چه حالتی از آزمایش قرار دارد. گاهی دو سوی یک آزمایش از نحوه ی آن بی اطلاع هستند و اصلا اگر بخواهند نیز نمی توانند مرتکب سوگیری شوند.بر عکس در روش عقلی همواره شما اصرار دارید گرایش های خود را تایید کنید و این امر بطور ناخودآگاه صورت می گیرد. یعنی همین که شما قصد داشتید از خردگرایی دفاع کنید، هر شواهدی را بر ضد تحلیل شما باشد ممکن است نادیده بگیرید.

مشهورترین سوگیریِ بشر ، که به تمثیلی برای سوگیری بدل شده است، ماجرای پرونده دریفوس است که به اشتباه بدون شواهد لازم ، با تفسیرهای متاثر از سوگیری شناختی ، سالها او را به جرم جاسوسی زندانی کردند و در نهایت مشخص شد که او بی گناه است.این تجربه ی جمعی نبود که برای مثال او را در حال جاسوسی دیده باشند، بلکه ناشی از تفاسیر و استدلال های عقلیِ اشتباه بود.

نقد : در ادامه متن آمده :”مساله اصلي عقل ، هستي و نيستي ست ، احرازِ فاقد ادعا بودنِ گزاره هاي متناقض است ، شواهد تجربي ، هرگز نميتواند ادعايي راجع به آينده نمايد كه بلاشك آن پيش بيني را درست بدانند، بلكه تجربه محال ممكن است كه پيش بيني قطعي از هستي ارايه دهد
در حالي كه عقل ، حكم قطعي و الي الابدي ارايه ميكند (زماني كه تناقض ادعايي مشاهده و محرز گردد ، آن ادعا الي الابد متناقض است . الي الابد امكان تحقق امر اجتماع متباينيين غير ممكن است )
نقد:درنتايج ملموس انباشته شده در كتابهاي علمي ، در واقع انباشته اي ست از ، خطاهاي تشخيص ،
علم مبتني بر تجربه محض ، آموزه هايي ست از جهل و تنها حرفي كه به درستي گفته است چيزي نيست جز اقرار به جهل ابدي يا همان عدم قطعيت .
اما دست آورد عقلي همان قطعيتي ست كه به وضوح در انكار و ابطال ادعاهاي متناقض يك مكتب و اعتبار سنجي آن ، وجود دارد.

پاسخ: در متن آمده در روش عقل ، حکم قطعی صادر می شود و در علم حکم غیر قطعی. این یک مغالطه است.چون ادعای درستی و اعتبار روش عقل به اثبات نرسیده که بعد در قیاس با تجربه بگوییم عقل حکم قطعیِ درست داده و تجربه حکم غیر قطعی .نکته دیگر اینکه حکم واحدی از عقلا صادر نمی شود که سپس آن حکم را در قیاس با تجربه در یک ترازو قرار دهیم. نکته بعدی اینکه در تجربه نیز تناقض محال است. هیچگاه نمی توانید ادعا کنید زمین دارای نیروی دافعه است. سرعت نور را نمی توان تغییر داد و…اما اینکه حکم غیر قطعی صادر می کند ،با اعتبار این حکم را صادر میکند . صرف اینکه ادعا کنیم فلان روش حکم قطعی صادر می کند، به معنای صدق آن نیست. عقل عقلا حکم قطعی بر خلاف یکدیگر نیز صادر می کنند. پس قطعیتی که در حکم عقل ادعا می شود، از حکم احتمالی تجربی بی ارزش تر است. پایانی بر حکم عقلا وجود ندارد و همین امر نشان دهنده اعتبار ضعیفتر آن است.البته در منطق و ریاضیات قطعیت وجود دارد. اما با تقلیل آنها یا به حکمی تجربی میرسیم یا حکمی که فرض گرفته شده و قابل اثبات نیست. در اینجا اساس معرفت بشری بر دو امر استوار است، تجربه و پیشفرض گرفتنِ بدیهیات. هیچکدام از این دو قطعیتی ندارند . پس فرض بر قطعیت و صدور احکام الی الابد ، در مورد عقل و تجربه ،هردو محال است.

نقد :بله،عقل ، خود ترازويي ست كه همه ادعا ها به آن ترازو به محك اعتبار سنجيده ميگردد و ، تنها سنجه ي او ، محكمات و الزامات عقلي ساير عقلاست.

پاسخ: دو نکته در پاسخ به این بخش از گفته های نقاد لازم است بیان شود.۱-همانطور که تجربه گرایان محض ادعا می کنند، حکم عقل ، بر روی تجربه بنا شده است. یعنی با موشکافی هر حکم عقلی ،به فرض های بنیادینی خواهیم رسید که بر تجربه استوار هستند

۲- اما موضع هایی به جز تجربه گرایی محض، برای مثال تجربه گرایی که عقل را مردود نمی دانند ، بلکه تنها اعتبار آن را ضعیف تر از تجربه می دانند ، به درستی بیان می کنند که اگر فرض بگیریم که ریشه ی تجربه نیز با روش عقل قابل بررسی است و مقدم بر تجربه هست، به این معنا نیست که عقل اعتبار بالاتری دارد، بلکه به این معناست که تجربه علیرغم اعتبار بیشتر ، در محدوده هایی مثل معرفت شناسی و دیگر مقولات ، شرایط ورود و سنجش مدعیات را ندارد.فرض کنیم ما ابزار پیشرفته ای داریم که با آن می توانیم صد کار مختلف را انجام دهیم، اما پیچ را نمی تواند باز کند. آیا این بدان معناست که پیچ گوشتی ابزار برتری است؟ خیر .

نقد:پس بديهيات عقلي به هيچ وجه قابل انكار نيست و تلاش علم جهت بي اعتبار كردن يك الزام بديهي عقلي به جايي جز تناقض گويي ، نمي انجامد.
هستي يك قطعيه در جريان نزد عقل است و علم بر اساس آن ، فرض ميگيرد كه هستي به همين منوال است و سپس بر اين فرض گمانه زني هايي را استوار مي نمايد.

پاسخ: علم بدنبال بی اعتبار کردن عقل نیست، بلکه برخی عالمان تجربه گرای محض چنین ادعایی دارند . که البته از نظر نگارنده ، این ادعا خطاست.

نقد:
پر واضح است كه جز يك عقل ديگر ، را توان راستي آزمايي عقل را ندارد و آن وضوحاتي ست كه هر دو ، به اعتبار تمام (قطعي و بديهي) آنرا تاييد ميكنند
اما هيچ دو عالم علمي توان توافق انطباقي علومشان را ندارند
و آزمايش صرفا توافقي ست بر يك سري داده ي خام ، توصيف و نتيجه گيري از آن مورد اتفاق همه علماي علوم نيست ، كاملن برعكس عقلا.

پاسخ: بازهم دراینجا ادعای نقاد ، کاملاً برعکس است. در نقد او آمده که “هیچ دو عالم علمی ، توان توافق در علمشان را ندارند ،بر عکس عقلا! ” با سطحی ترین بررسی متوجه خواهیم شد که بیشترین مخالفت ها ، تضادها و نزاع ها و مناقشات فکری ، در مباحث عقلی صورت گرفته و در سوی مقابل بیشترین توافق ها در مباحث علمی و تجربی . در اینجا مراد نقاد مشخص نیست، به کدام اجماع و توافق میان عقلا اشاره می کند؟! چون در مباحث عقلی جزئی ترین مفاهیم مناقشاتی به اندازه ی کل تاریخ تفکر داشته است.

نقد:”نكته اي كه منتقد عقل ، از آن غفلت نموده ، واقعيت هاي انكار ناپذير روش علم است . به خصوص آنجا كه براي عدم شناخت صحيحش از عقل ، روي پوش ميجويد و لذا همان نقصان بارز روش علم را به عنوان نقصان عقل معرفي ميكند
حال آنكه موضوع كاملن عكس اين مطلب جريان دارد.
آنچه كه در انتقال مطلب از عالم علوم به انسان ديگر اتفاق مي افتد ، صرفا پيشنهاد پذيرش يك نظريه از بين بينهايت نظريه اي كه ميتواند وجود داشته باشد را به مخاطب ارايه ميكند. مخاطب مختار به رد آن است. مختار است كه با همان داده ها نظريه ديگري را اختيار نمايد .حال آنكه در روش عقلي ، با مقدماتي كه نزد طرفين محرز و واضح و قطعي و مورد تاييد و مشترك القول است ، نتايج قطعي مورد اشاره قرار ميگيرد
تاييد او با عقل خودش و اشتراك قول با عاقل ديگر ، در واقع همان كاري ست كه در روش علم ابداً محقق نشدني ست
چرا كه تاييد كنندگان يك نظريه هر كدام گمان خود از آن را تصديق فرض گرفته اند در حالي كه به تعداد شان گمان ها و تصاوير مختلف الصورت در اذهانشان ، مورد تاييد هر يك قرار گرفته است
مضافا اينكه اتفاق قول يك عده از علما بر يك نظريه از جانب هر يك از طرفداران كاملا موقتي و دلبخواهي ست.هيچ كدام حق اعتراض به نظريه ديگر را ندارند چرا كه همه شان به يك ميزان بر گمان و احتمال بنا شده اند
در حالي كه در مسير مستقيم عقل ، كسي كه نتايج مستقيم ادراكات قطعي و ابتدايي خويش را انكار كند، عقلانيت جاري خود را انكار كرده است
پس عقلا علاوه بر تثبيت خود ، نفيِ غير هم ميكنند در حالي كه علوم نظري از اين توان عاجز اند.

پاسخ: این بخش از گفته های ناقد عزیز،باز هم کاملاً خلاف واقع است. یعنی همانطور که در بخش های نخست ناقد ،روش عقل و تجربه را در جای یکدیگر نشاند، در اینجا نیز کاملاً برعکس خصوصیاتِ روش تجربی و عقل گرایی را برعکس توصیف کرده است.این همان نکته ایست که در متن نخست (اولین متنی که توسط دوست عزیزمان نقد شده) اشاره شده بود. اینکه کسانی حتی نمی دانند که خردگرا نیستند ، اما طبق تعاریفی که اطلاع ندارم از کجا کسب شده ، به درک خطایی از خردگرایی رسیده اند . چون در هیچ مرجعی ، از خردگرایی چنین تعاریفی ارائه نمی شود.

علاوه بر آن،ناقد گرامی بارها تاکید کرده اند که عقل به معرفتی قطعی و مورد اجماع عقلا ختم میشود.

علیرغم اینکه ناقد ادعاهای شدیداً عجیبی مطرح کرده ، اما کمترین استدلالی برای آنها ارائه نشده است.

ادعاهای عجیبی مثل ؛ قطعیت در روش عقل! اجماع در روش عقلی و مناقشات و عدم توافق در روش علمی! روش عقلی مشاهده میکند و سوگیری ندارد، روش تجربی و علم سوگیری دارد!

در آخر صمیمانه و به دور از تعارف و تظاهر از منتقد متشکرم.

پ.ن: همانطور که بارها گفته شده، وظیفه ی هر نویسنده ای پاسخ به نقد است. مخاطبان عزیز هر نقدی به مطالب داشته باشند می توانند ارسال کنند و صرفنظر از اینکه نقد ناشیانه یا تخصصی باشد ، بررسی خواهد شد. اما امیدوارم که به موضوعاتی که درموردشان اظهار نظر میکنیم ، تسلط کافی داشته باشیم .

#arian_x

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *