هنر پست مدرن

هنر پست مدرن

قبل از هر توضیح باید گفت در این مطالب تمامی وجوه و جزییات هنر پست مدرن بررسی نخواهد شد ، چرا که در اینجا مطالب بصورت کلی و اجمالی ارائه می شوند و برای کسانی که هیچ آشنایی با کلیات بحث هنر در نگاه پست مدرنیسم ندارند، و مطالب خیلی مفصل و کتب مختلف را به هر دلیلی دنبال نمی کنند، مفید خواهد بود.

۳مفهوم در بررسی پست مدرن اهمیت دارد

۱-مدرنیته
۲-مدرنیسم
۳-مدرنیزاسیون

این سه مفهوم را باید فهم کنیم تا متوجه باشیم وقتی می گوییم پست مدرن، منظور ما چیست.در اینجا خیلی مختصر و کوتاه این سه مفهوم را توضیح می دهیم، چرا که لزوما ارتباط چندانی با خود مبحث ما ندارند و صرفا شناخت کلی و اجمالی آنها کافیست.(در این مطلب)

۱-مدرنیته: مدرنیته یک موقعیت است، موقعیتی سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و…، که با انقلاب های مدرن پدید می آید.مثل بوجود آمدن نهادهای مدرن و کنار رفتن نهادهای سنتی.یا برای مثال بوجود آمدن سوژه و فرد مدرن ،یعنی اشخاص دیگر به شکل سنتی در جامعه حضور ندارند (قبایل و طایفه ها نمود های جامعه سنتی بودند.

۲-مدرنیسم : مدرنیسم یک “گرایش” است.یک گرایش به سیاست ، هنر، فلسفه یا هر گونه ی دیگر.این گرایش تلاش می کندراه و روشی ارائه کند که ما در یک حیطه،از یک موقعیت غیر مدرن به یک موقعیت مدرن حرکت کنیم. برای مثال مُنَوّرالفِکر (روشنفکر)های دوره مشروطه در ایران به نوعی مدرنیسم بودند.زیرا میگفتند: سیستم قبلی ، چون سنتی است باید حذف شود و یک سیستم مدرن جایگزین شود.(این گرایش می تواند خوب یا بد باشد و در اینجا مراد ما ارزشداوری آن نیست)

۳-مدرنیزاسیون:این واژه در فارسی به نوسازی ترجمه شده است.مدرنیزاسیون بیشتر در فناوری کاربرد دارد . برای مثال پیشرفت های مختلفی که در عرصه فناورری شاهد هستیم و تمام چیزهایی که به سوی مدرن شدن در حرکت هستندـ

پس از شناخت اجمالی این مفاهیم به پست مدرن می رسیم. برخلاف باور برخی ، پست مدرنیته علیه مدرنیته نیست، بلکه تداومی است از مدرنیته. مسائل و مشکلاتی را که مدرنیسم (یا مدرنیته یا مدرنیزاسیون) پدید آورد، منجر به یک نگاه انتقادی شد و سعی شد راه حل ها و رهیافت های جدیدی ارائه شود.

این نگاه را پست مدرن می نامیم. در هنر نیز این تحول رخ داد و پس از هنر مدرن ، رویکرد هنری پست مدرن متولد شد که روشی انتقادی نسبت به هنر مدرن داشت و سعی میشد تا معایب و نقص های آن را برطرف کند.

هنر پست مدرن قبل از هر چیز در معماری ظاهر شد، همانطور که هنر مدرن از معماری شروع شده بود. پس از رنسانس و با آغاز مدرنیته ، مفهوم مردم پررنگ تر شد ،این مفهوم وقتی برجسته شد، طبیعتاً سلیقه آنها نیز برجسته تر شد و رفته رفته ، از معماری که شکل خانه های مردم بود،شروع و به سراغ دیگر حوزه های هنر آمد.

اما با جنگ های جهانی و کشتارها و تخریب های عظیمی که نتیجه مدرنیته بود (یا دست کم تلقی عمومی چنین بود) ، پست مدرن در مواجهه ای انتقادی با آن آغاز شد و دوباره معماری نخستین جایی بود که پست مدرن در آن وارد شد و کم کم به کل هنر پست مدرن شکل گرفت.

معماری پست مدرن و رابرت ونتوری

رابرت ونتوری را اولین معمار و تئوریسین معماری پست مدرن می شناسند. (برخی چارلز شاگرد او را نخستین معمار می دانند)

رابرت ونتوری معمار آمریکائی از شاگردان سارنین و لوئی کان بود . در سال ۱۹۶۶ کتابی به نام پیچیدگی و تضاد در معماری
Complexity & Contradiction In Architecture
را به رشته تحریر در آورد . در این کتاب رابرت ونتوری اصول اندیشه ها و جهان بینی معماری مدرن را زیر سوال برد . او در این کتاب خواستار توجه به خصوصیات انسانی و توجه به معماری انسانی مدار شد . عمده نقد ونتوری در این کتاب متوجه میس وندروهه بود .

اوعقیده داشت مسائل بسیار پیچیده (Complex ) و تضاد ( Contradiction ) در ساختمان وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت ، یا حذف کرد . ونتوری عقیده داشت که یک ساختمان نمی تواند یک فرم خاص داشته باشد ، برای او فرمهایی از قبیل خانه های دامنه کوههای ایتالیا که بر اساس نیازهای مردم و شرایط اقلیمی بنا شده ملاک است.

ونتوری هیچ اعتقادی به سبک بین المللی ندارد و به جای آن معتقد به زمینه گرایی است ، یعنی هر بنایی باید بر اساس زمینه های فرهنگی ، اجتماعی ،تاریخی و کالبدی و شرایط آن سایت و ساختمان طراحی و اجرا شود.

طرح موزه ملی لندن ۱۹۸۰:{عکس های زیر}

رابرت ونتوری به همراه همسرش این مرکز را طراحی کردند . ساختمان ۳ نما دارد .
طراحی نمای ساختمان با خصوصیات محله است:
۱- یک نمای سنتی که سمت یک موزه تاریخی قرار دارد.
۲- یک نمای مدرن که سمت خیابان و ساختمانهای مدرن قرار دارد .
۳- نمای داخل کوچه که همگون با بافت محلی است

در تفکر پست مدرن تاکید بر جنبه محلی یا بومی در مقابل قطب بندی جهانی و فردی ، عینی و ذهنی پیشی می گیرد و بر اساس همین دیدگاه است که با زیربنایی نا مشخص و ناهمگن ، امور نا موافق ، بی ثباتی ها و ناپایداری ها ، گسست ها و تضادها تاکید دارد .

تفکر پست مدرن هر گفتگو را به جای آنکه مکالمه یا دیالوگی بیند و شریک بداند ، آن را نوعی بازی و رویارویی بین دو رقیب می داند . در این تفکر اجتماع همگانی و جهانی به هیچ وجه یک آرمان با ایده آل محسوب نمی شود . تلاش مداوم این است که ” بس کنید دیگر ، بگذارید همینطور بماند .” یا ” دست از معنی سازی بردارید . “
که به همین علت منتقدان این نگاه را ناشی از سرخودگی جنگ های جهانی می دانند.

در تفکر پست مدرن هنر صرفا یک تجربه زیبا شناختی نیست ، بلکه روش شناخت جهان است.
ویژگی شاخص هنر پست مدرن تاکید بر کلیشه ، تقلید هزل آمیز ازسبک های مختلف و اختلاط و امتزاج رنگ های مختلف کولاژ (Collage) است. برای مثال در هنر مدرن هیچگاه از سبک های سنتی و کلاسیک هنر استفاده نمی شد و سعی بر رد آنها بود،اما در هنر پست مدرن گاهی شاهد تلفیقی از هنر سنتی و کلاسیک با هنر مدرن هستیم.

هنر دردنیای پست مدرن نه تعلق به چار چوب ارجاعی و معیار داوری خاصی است و نه به پروژه یا اتوپیای خاصی تعلق دارد .

پست مدرن در نقاشی و دیگر حوزه ها

پست مدرنیته به دنبال الگوی خاص بود، اما به نوعی با ارائه الگو نیز سازگاری نداشت، پس شروع به نقد بنیان‌های قبل از خود به ویژه تمامیت خواهی كرد. پس پست ‌مدرنیسم در مقابل هرگونه انسجام و انجماد مدرنیسم طغیان کرد و به دنبال نقش های متزلزل و غیرواقعی در نقاشی (و دیگر حوزه ها) رفت.

به دنبال این طرز تفكر هرنگاهی که قطعیت داشت زیر سؤال و تبدیل به نسبیت شد.و پس از آن هم تقسیم‌بندی دوگانه، مصالح و وحدت در نقاشی مورد تردید قرار گرفت و تمایزها كمرنگ شد.

برخلاف هنر و نقاشی مدرنیسم كه تابع تک صدایی بود، پست‌مدرن به پلورالیسم و چندگانگی (تكثرگرایی) تمایل داشت. هنرمندان و نقاشان این سبک به جای صراحت به ابهام روی آورده، موضوعات غیرمحوری را مطرح می‌كنند و به موضوعات تخریب‌شده كه تاكنون مورد اهمیت نبوده بها می دهند.

ماحصل این عقاید تردید در یگانگی و عدم یك بنیاد واقعی برای حقیقت است. طرفداران این سبک می‌گویند؛‌ با این تفاسیر چه كسی تصمیم می‌گیرد كه حقیقت كدام است كه بخواهد آن را به دیگران هم بگوید. پس ترجیح جایگزین حقیقت شد. با این نگاه، آوانگارد هم با مشكل مواجه شد، چون آوانگاردها با ستیزه‌جویی می‌خواستند به جلو حركت كنند، اما در نگاه پست مدرن افقی وجود ندارد و كسی نمی تواند آن را تعیین كند که سپس بخواهد رو به جلو حرکت کند. به عبارت ساده تر رو به جلویی وجود ندارد که بخواهند آوانگارد را یک ارزش بدانند.

علیرغم محوریت غرب در دوره‌ مدرن ، در پست‌مدرن هویت را به عنوان یكی از محورهای خود قرارداد و هنرِ سرزمین‌های دیگر نه تنها فقط تزئینی یا جزء هنر سخیف نبود، بلكه مورد توجه قرار گرفت و مطرح شد. آنچه نقاشی و به کلی هنر پست مدرن را بسیار چالش برانگیز کرده،این است که، مثل دنیای اطراف ما، متنوع ،گسترده و وسیع است. به همین دلیل نمی توان آن را به سادگی به واسطه فهرستی از ویژگی های بصری ، تم های هنری و …تعریف و محدود ساخت.

با آغاز ورود پست مدرن به هنرهای تجسمی و تصویری، پاپ آرت (هنر مردمی) و مینیمالیسم پدید آمد.

مینیمالیسم و پاپ آرت، دو جنبش هنری بزرگ هنر پست مدرن در اوایل دهه 60 میلادی، جهت گیری متفاوت هنر در دوره اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم را نشان می دهند. هر دو این جنبش ها انتظارات و تلقی های معمول و متعارف درباره کیفیات زیبایی شناسی در هنر را نفی کرده و به دنبال اصالت در هنر می باشند.
در مینیمالیسم از فرمهای هندسی که غالبا با مواد و فرآیندهای صنعتی ساخته شده اند، استفاده می شود و اصولا از پرداختن به جزئیات، نشانه گذاری های معنادار و معناپردازی عینی و قابل درک پرهیز می شود.

پاپ آرت، در منابع کمتر ادبی مانند کتابهای فکاهی و طنز و تبلیغات تجاری به دنبال موضوع می گردد. همچون مینیمالیسم، کاربرد پاپ آرت از تکنیک های تجاری، محتوای حسی که به واسطه رویکرد فردی هنرمند ممکن است از اثر به بیننده منتقل شود را به کلی حذف می کند. و این “بیان حسی” در واقع چیزی بود که برای نسلهای قبلی نقاشان مدرن بسیار اهمیت داشت.
در نتیجه، هر دوی این جنبشها در هنر معاصر، به طور موثری مرزی که مابین هنرهای بصری و زندگی روزمره و عادی وجود داشت را محو کردند و ما را متوجه مکان و هدف هنر در جهان ساختند.

به عبارت ساده تر، با ظهور مینیمالیسم و بخصوص پاپ آرت ، نفس هنر بعنوان یک تخصص زیر سوال رفت.در نقاشی پست مدرن روابط تعریف شده منطقی(logic) را نمیبینیم و هرگونه فرم و قالب در پست مدرن نفی می شود و اغلب نقاشی هایی میبینیم که ترسیم آنها از سوی عوام کار دشواری به نظر نمی رسد.

هنر معاصر و پست مدرن

مینیمالیسم و پاپ آرت راه را برای هنرمندان بعدی هموار کردند تا آنها بتوانند سوالات خود را در خصوص ذات مفهوم هنر، فرم آن، تولید و محتوای آن، و توانایی آن در برقراری ارتباط به روشهای مختلف، جستجو کنند.

در اواخر دهه 60 و 70 میلادی، این ایدئولوژی های نوین به نوعی منجر به مادیات گریزی در هنر شد. در همین زمان بسیاری از هنرمندان از نقاشی و مجسمه سازی دوری گزیده و به سمت تجربیات نو با اشکال بدیع هنری همچون عکاسی، فیلم سازی، متحرک سازی، هنرهای نمایشی، چیدمان های عظیم و هنر زمین روی آوردند.
هرچند منتقدان در آن زمان، “مرگ نقاشی” را پیش پینی کردند، اما هنر معاصر در برگیرنده دامنه گسترده ایست از انواع ابزارهای تجربی و سنتی همچون نقاشی و همچنین فعالیت هایی که بر اساس فناوری اینترنتی و یا دیگر نوآوری های علمی صورت میگیرند.

هنرمندان معاصر، با استفاده از لغت نامه هنری متنوعی که در دست دارند، از انتزاع تا فرمهای بازنمودی، به انتقال عقاید و ایدئولوژی های خود ادامه داده اند.
یادآوری این نکته مهم است که، هنر زمان ما در فضای خلاء شکل نگرفت بلکه منعکس کننده دغدغه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود می باشد.
برای مثال، هنرمندانی چون جودی شیکاگو که تحت تاثیر جنبشهای فمینیستی اوایل دهه 70 بودند، با هدف بازنمایی نقش و هویت زن در تاریخ، خیال پردازی را با فرم های هنری در هم آمیخته است و بدین وسیله پیام خود را به بهترین شکل ممکن به مخاطب می رساند.

در دهه80، هنرمندان از تبلیغات و برنامه های رسانه های جمعی برای تحقیق و بررسی در حوزه های فرهنگی و سیاسی بهره جستند.
کمی بعد، هنرمندانی همچون “مایا لین”، که “دیوار یادبود نظامیان جنگ ویتنام در واشنگتن” از آثار او می باشد، و “ریچارد سرا”، که آثار وی در دهه 60 میلادی بیشتر در سبک و سیاق مینیمالیسم دیده می شد، از ویژگی های این هنر بهره برده و مجسمه های انتزاعی بدیعی را خلق کرد که بیننده را به برقراری تعامل با اثر دعوت می کرد و واکنش احساسی شدیدتری را می طلبید.

این تغییر استراتژی در هنر معاصر، به منظور ترغیب هرچه بیشتر بیننده، خود نشان از آن دارد که موجودیت هنر معاصر ورای موضوعیت آن قرار می گیرد.
به معنای دیگر، علاوه بر دغدغه های مربوط به فرم و مفهوم که هنرمندان از ابتدا با آن درگیر بودند، هنرمندان معاصر به دنبال مباحثات فرهنگی و همچنین ترجمان و گستره ادراک فردی در مورد اثر نیز می باشند.

Xarianx

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *