مکاتب فلسفه اخلاق

مکاتب فلسفه اخلاق


فلسفه اخلاق،یکی از شاخه های اصلی فلسفه است که پرسش های بنیادین اخلاقی را بررسی می کند. انسان در حیطه های مختلف تصمیم گیری یا داوری در مورد رفتارهای سایرین نیازمند اخلاق بوده، اما برخی از نگرش ها معتقدند تنها در مورد تصمیم ها می توان داوری داشت و در مورد رفتار دیگران نمی توان قضاوت اخلاقی داشت.
نکته دیگری که در مورد فلسفه اخلاق باید بدانیم ، پیدایش اخلاقیات در انسان است. یعنی در فلسفه اخلاق به پیدایش این ویژگی در انسان پرداخته نمی شود ، چراکه اساساً پیدایش ویژگی های مختلف در انسان در حیطه علم ، خصوصاً زیست شناسی و تکامل انسان است. به بیان دیگر فلسفه اخلاق کارکرد هنجارین دارد ؛ یعنی به باید و نبایدها می پردازد.
برای اینکه این تصمیمات و داوری های ما (اگر داوری را هم لحاظ کنیم) مستدل و عقلانی باشند نیازمند یک نگرش و معیار هستیم که درستی یا نادرستی هر عملی را تعیین کند. نکته دیگری که فلاسفه اخلاق بر آن تاکید دارند اینست که در فلسفه اخلاق خوبی و بدی وجود ندارد، یعنی گفته نمی شود این کار خوب یا بد است، بلکه یکی از این سه تعبیر به کار می رود ؛1-درست یا نادرست 2-باید و نباید 3-وظیفه یا عدم وظیفه
هر کدام از این سه تعبیر، به یک مکتب اصلی در فلسفه اخلاق ختم می شود. بنابراین تا امروز سه مکتب اصلی در فلسفه اخلاق وجود داشته که هر نگرشی در فلسفه اخلاق متعلق به یکی از این سه مکتب خواهد بود. نکته دیگری که در اینجا مطرح می شود ، حصر عقلی این مکاتب است. به این معنا که در آینده نیز مکتب چهارمی به این سه مکتب اضافه نخواهد شد. از نظر منطقی ممکن نیست که مکتب جدیدی به این مکاتب اضافه شود و هر نظریه اخلاقی ای که ارائه شود ، ناگزیر در ذیل یکی از این سه مکتب قرار می گیرد ، چنانچه تاکنون هر یک از این مکتب شاخه های متعددی داشته است.
در اینجا به تبیین این سه مکتب اصلی خواهم پرداخت و از پرداختن به شاخه های متعدد هریک از این مکاتب ، و آرای فلاسفه مختلف ذیل هرکدام از آنها اشاره ای نخواهم داشت . علاوه بر این در مطلبی مجزا کتاب های فلسفه اخلاق برای علاقه مندان به پیگیری جدی تر این حوزه فلسفی معرفی می شود .(آدرس آن در انتهای این مطلب ذکر می شود)



نتیجه گرایی




در مکتب نتیجه گرایی هیچکدام از اعمال آدم ها درست یا نادرست نیست بلکه تنها نتیجه اعمال درست یا نادرست است. یعنی نتایج عمل ما تعیین کننده ی درستی یا نادرستی عمل ماست و نو خود عمل یا هر چیز دیگر.
اگر عملی به نتایج مناسب ختم شود آن عمل طبق مکتب نتیجه گرایی عمل درستی است و برعکس.از نتیجه گرایی شاید بتوان بعنوان مهم ترین مکاتب فلسفه اخلاق یاد کرد که شاخه های مهمی مثل ” فایده گرایی ” یا سودگرایی دارد. گاهی نتیجه گرایی را به خطا، با فایده گرایی یکی میگیرند، اما فایده گرایی (یا سودگرایی و ترجمه های دیگر آن) یکی از شاخه های نتیجه گرایی است . فایده گرایی که از مهمترین شاخه های نتیجه گرایی است نخستین بار توسط فلاسفه مشهوری همچون جرمی بنتام ( ۱۷۴۸-۱۸۳۲) و جان استوارت میل( ۱۸۰۶-۱۸۷۳) (پدر او جیمز میل نیز نقش داشت) .
در اینکه چه نتایجی باید هدف انسانها باشد ، میان نتیجه گرایان اجماعی نیست . فی المثل اینکه هدف اعمال اخلاقی باید رفع هرگونه رنج و دفع هرگونه رنج و درد از انسانها باشد . یا اینکه هدف اعمال انسانها باید گسترش هرچه بیشتر لذت خوشی ،آزادی یا هرگونه غایت دیگر. همانطور که گفته شد میان نتیجه گرایان در این باب اجماعی نیست ،اما بر سر اینکه نگرش به عمل اخلاقی باید معطوف به نتیجه ی عمل باشد، تمام نتیجه گرایان از جمله فایده گرایان اشتراک نظر دارند.
پس به تعبیر ساده تر هر نگرش اخلاقی که بر اساس نتایج عمل ما داوری اخلاقی کند زیر مجموعه نتیجه گرایی است. تعبیر دیگری که برخی برای نتیجه گرایی بکار می برند پیامدگرایی است که البته اگر به ادبیات فلاسفه اخلاق جدی تر رجوع کنیم، پیامد با نتیجه متفاوت است و پیامدگرایی عبارت چندان دقیقی برای نتیجه گرایی نیست.


وظیفه گرایی





مکتب دیگر در فلسفه اخلاق وظیفه گرایی است .در این مکتب دیگر نتیجه یا هر چیز دیگری اهمیت ندارد ، بلکه خود عمل اهمیت دارد.
طبق این مکتب اعمالی وجود دارد که از سوی هرکسی در هر زمانی انجام شود غیر اخلاقی و اعمال دیگری هستند که تحت هر شرایط و زمانی از سوی هرکسی انجام شود اخلاقی است.
امانوئل کانت مهمترین و برجسته ترین فیلسوف وظیفه گراست و نظام “اخلاق کانتی” جدی ترین روایت از وظیفه گرایی است. (جان لاک و جان رالز را نیز متأثر از وظیفه گرایی می دانند)
کانت عبارت مشهوری در وصف فلسفه اخلاق خود دارد که می گوید : راست بگو حتی اگر افلاک بر هم بریزد.
در وظیفه گرایی اهمیتی ندارد که مثلا راستگویی ما به چه اتفاقی ختم خواهد شد. کانت در همین مورد میگفت تفاوتی ندارد نتایج عمل من به چه واقعه ای ختم خواهد شد، زیرا من و شما نظام هستی را بنا نکرده ایم. به عبارت دیگر سلسله وقایعی که پیش یا پس از کنش ما رخ می دهد بر عهده ما نبوده و نیست، ما تنها موظفیم آنچه وظیفه اخلاقی ماست انجام دهیم لذا ما تحت هر شرایط و وضعیتی موظف به رعایت اعمال اخلاقی هستیم. ما نباید از عمل درست تخطی کنیم و مرتکب عمل خطایی (مثلا دروغگویی) شویم، چون چیزی که برعهده ما نبوده ناخوشایند می شود.
بنابراین وظیفه گرایی را می توان نوعی ذات گرایی و مطلق گرایی دانست. ذات گرایی در مورد اعمال انسانها؛ مثلاً راستگویی ذاتاً درست است و تحت هر شرایطی باید راستگو بود. مطلق گرایی نیز در مورد اینکه اعمال ما تحت شرایط مختلف، یکسان بوده و مطلقاً یا همیشه درست هستند یا نادرست.
در وظیفه گرایی نیز اجماعی در مورد اینکه چه اعمالی همیشه درست و چه اعمالی همیشه نادرست هستند وجود ندارد و تنها بر سر اینکه وظیفه ما انجام عمل درست تحت هر شرایطی، فارغ از نتیجه آن است، تفاوف دارند.



فضیلت گرایی




مکتب دیگر فضیلت گرایی است . به این معنا که نه صرفاً خود اعمال اهمیت دارد مثل وظیفه گرایی، نه نتایج آنها مثل نتیجه گرایی، بلکه فاعل اعمال اهمیت دارد. یعنی شخصی که عملی را انجام می دهد ، صرفنظر از اینکه چه نتیجه یا چه عملی باشد، تعیین کننده ی درستی یا نادرستی عمل است.
یعنی اگر فردی دارای فضیلت هایی باشد ، عمل او فارغ از نتایج و خود عمل ، درست خواهد بود. اما اگر شخصی دارای رذائل ، عملی را مرتکب شود، غیراخلاقی است، ولو مثلاً راست بگوید. این فضیلت ها نزد فضیلت گرایان مختلف ، از زمان افلاطون گرفته تاکنون ،متفاوت است.
برجسته ترین شخصی که بطور جدی به تبیین و بسط فضیلت گرایی پرداخت ارسطو بود. در میان اندیشمندان کلاسیک نیز فضیلت گرایی اقبال بیشتری داشت ،اما این مکتب نیز همچون دو مکتب دیگر تا امروز مدافعان بسیاری داشته است. ارسطو فضیلت هایی که لازم است تا عمل کسی اخلاقی باشد را چهار فضیلت می دانست. این چهار فضیلت عبارت اند از :
1-دانایی
2-عدالت
3-شهامت
4-تعادل
همانطور که گفتیم فلاسفه کلاسیک اغلب به نوعی از فضیلت گرایی در اخلاق قائل بودند. از اپیکور و افلاطون و رواقیون گرفته تا کنفسیوس ، دائو و بودیسم و…اما در اینکه فضیلت ها باید چهار فضیلت باشند یا تعداد دیگر، اجماعی نبوده است.
طبق فضیلت گرایی اگر ما هنگام انجام عملی هم دانایی ،هم میانه روی، هم عدالت و هم شهامت داشته باشیم ، عمل ما هرچه باشد درست است. به عبارت دیگر این مکتب بر روی ویژگی های درونی فرد هنگام عمل تاکید دارد و معتقد است هرگاه نقانی در یک یا چندتا از این فضائل هنگام عمل پدید می آید ، آن عمل نادرست و غیر اخلاقی خواهد بود . در این مکتب تفاوتی ندارد چه عملی انجام می دهیم یا چه نتیجه ای حاصل می شود، اگر یک عمل واحدی را دونفر مرتکب شوند ، مثلاً تحت شرایط یکسانی هردو راست بگویند ، یکی از آنها این چهار فضیلت را داشته باشد و دیگری یک یا چندتا از آنها را نداشته باشد، عمل شخص اول اخلاقی و شخص دوم غیراخلاقی خواهد بود ،ولو هردو در شرایطی یکسان عمل واحدی را انجام داده باشند. خطایی که گاهی افراد ناآشنا با فلسفه اخلاق ،در نقد فضیلت گرایی مرتکب می شوند این است که هیچ شخصی نمی تواند بطور مطلق همزمان دارای این فضائل ، مثلا چهار فضیلت ارسطو باشد.یا برخی تصور می کنند اگر شخصی یکی از آنها را نداشت و بقیه ویژگی های مورد نظر را داشت، فقط از درستی کار او کاسته می شود و دیگر کاملاً عمل او نادرست نیست. اما در فضیلت گرایی این چهار فضیلت بطور مطلق نیست. یعنی مرتبه ای از هرکدام از فضائل کافیست تا عملی درست باشد. اما اگر هرکدام از این چهار فضیلت هنگام عمل در فرد نباشد، دیگر عمل او درست نیست ولو سه تای آنها را داشته باشد.



مثال و بررسی مکاتب



داوری و بحث درباب مباحث فلسفه اخلاق ، مستلزم بحثی پردامنه و دراز آهنگ است. برای مثال بحث هایی در فلسفه اخلاق وجود دارد تحت عنوان “فراخلاق”


ابتدا برای روشن تر شدن هر یک از سه مکتب یک مثال واحدی را(مثال معروف شاهد ) عنوان می کنیم و در همان شرایط فرضی نظر این سه مکتب را بررسی خواهیم کرد.سپس نقدها و معضلات پیرامون این سه مکتب را بررسی خواهیم .
فرض کنیم در یک دادگاه شخصی بعنوان شاهد باید شهادت بدهد . اگر آن فرد شهادت راست بدهد ، فردی به اعدام محکوم می شود. (با فرض اینکه اعدام این فرد امریست نامطلوب ) اگر این شاهد ،شهادت دروغ بدهد ، متهم اعدام نخواهد شد.
حال طبق نظر نتیجه گرا شخص باید شهادت دروغ بدهد و از اعدام این متهم جلوگیری کند.
طبق نظر وظیفه گرا ، شاهد نباید شهادت دروغ بدهد ،چرا که نتیجه شهادت او اهمیت ندارد، او موظف است دروغ نگوید و اعدام شخص برعهده وی نیست و عملی است که دادگاه و مجریان قانون مرتکب می شوند ، پس مسئولیت عمل خطای آنها برعهده خود مجریان اعدام است .

اما طبق نظر فضیلت گرا ،اگر شاهد دانا ، عادل، شجاع و معتدل باشد ، هر شهادتی بدهد ،درست و اخلاقی خواهد بود. به عبارت دیگر شهادت او از آنجایی که دارای فضیلت است، طبق صلاح خود او ، درست و اخلاقی خواهد بود.
اما چون مراد این مطلب در اینجا نقد و بررسی این مکاتب نیست و بدون در نظر گرفتن نظر شخصی تنها به تبیین آنها بسنده خواهیم کرد.
یکی از نکاتی که در داوری میان مکاتب اخلاقی بسیار حائز اهمیت است، همین مثال ها هستند. در مثال های مختلف ، شرایط ممکن است متفاوت به نظر برسد و شهودهای ما متغیر عمل کنند. یعنی در مثالی ما به نتیجه گرایی تمایل پیدا کنیم و با شنیدن آن مثال بگوییم پس نتیجه گرایی درست تر است، اما در مثال دیگری فضیلت گرایی را قابل دفاع بدانیم و همچنین وظیفه گرایی.
پس توصیه نگارنده این است که برای داوری دقیق تر هیچگاه به چند مثال اکتفا نکرده و حتی از آن فراتر رفته تا جای ممکن اصلاً با مثال ها نباید داوری کرد.
نکته دیگر اینکه امروزه نتیجه گرایی و بخصوص روایت فایده گرایانه از آن بیش از دو مکتب دیگر است. خطایی که برخی مرتکب می شوند این است که فایده گرایی به این معناست که سود خود را در نظر بگیرند ، در حالیکه چنین نیست و منظور از نتیجه یا فایده ،یک نتیجه ی کلی و غایی است برای بیشترین تعداد ممکن از آدم ها در شرایطی که عمل انجام می شود.
ضمن اینکه تعداد بیشتر فایده گرایان در اخلاق دلیل بر قوت این مکتب نیست. این مکتب می تواند ضعیف تر یا قوی تر از دو مکتب دیگر باشد، صرفنظر از اینکه چه تعدادی به آن قائل هستند. در مورد فضیلت گرایی نیز در دوران جدید ، توجه به آن کمتر شد، اما باز در زمانه ما این مکتب برجسته شده است. در فضیلت گرایی تاکید بیشتر بر روی نیت افراد است و بنابراین داوری در باب اعمال دیگران یا غیر ممکن یا حداقل بسیار دشوار و دور از دسترس است.
نکته دیگر اینکه فلسفه اخلاق یک شاخه اصلی از فلسفه است. یعنی فلسفه سطح دوم یا سوم یا اصطلاحاً فلسفه مضاف نیست. خود فلسفه اخلاق نیز زیرشاخه های متعددی مثل اخلاق علم(که خود دارای زیر شاخه هایی است) اخلاق گفتگو، اخلاق سیاسی، و غیره دارد.
نکته آخر اینکه مباحث متعدد و متنوعی غیر از بحث مکاتب اخلاقی در فلسفه اخلاق وجود دارد که در اینجا به آنها پرداخته نشد، چراکه تنها مراد ما بررسی مکاتب فلسفه اخلاق بود.

پ.ن:در مطالبی دیگر به نقد و بررسی این مکاتب خواهیم پرداخت .همچنین معرفی کتب فلسفه اخلاق نیز در این سایت در بخش معرفی کتاب موجود است . این کتاب ها ترجمه های فارسی هستند که برای علاقه مندان فارسی زبان مفید خواهند بود.


#arian_x
آرین رسولی

3 دیدگاه برای «مکاتب فلسفه اخلاق»

  • اکتبر 12, 2019 در t 10:38 ب.ظ
    Permalink

    با سلام و تشکر از جناب آرین رسولی

    سه نکته در خصوص متن فوق به نظرم می رسد:
    اول
    در باب مقدمه بحث، به نظرم در فلسفه اخلاق بحث خوبی و بدی داریم.
    با توجه به محمولهای هفتگانه در گزاره های اخلاقی: با مفاهیم خوب، بد، درست، نادرست، باید، نباید و وظیفه مواجه هستیم.
    خوب، بد، درست، نادرست (مفاهیم ارزشی) باید، نباید و وظیفه (مفاهیم لزومی).

    یک پرسش مهم در مکاتب مختلف مثلا در شهودگرایی ، چالش مفهوم خوب است. مثلا از نظر ادوارد مور ، خوب به عنوان اصلی ترین مفهوم اخلاقی به دلیل بساطت تعریف ناپذیر است.

    دوم
    خط تمایز مشخص میان سه مکتب فوق شاید نتوان ترسیم کرد. مثلا انتخاب و تصمیم اخلاقی میان دو فعل که پیامد برابری دارند، به وظیفه ارجاع می شود.
    یا عمل به دو امر اخلاقی که به لحاظ وظیفه بر یکدیگر برتری ندارند به نتیجه موکول می شود.

    سوم:
    در نتیجه گرایی، فرضا در سودگرایی حداقل سه شاخه خودگرایی، دگر گرایی، عام گرایی مطرح است. که در خودگرایی اخلاقی صرفا سود فرد کنشگر اخلاقی مطرح است. در دگر گرایی اخلاقی، سود فرد (یا افراد) غیر از کنشگر اخلاقی طرح است، در فرم کلاسیک و یا عام سود هم کنشگر و هم دیگری مطرح است. که در مورد آخر می توان به حداکثر سود برای حداکثر افراد اشاره نمود.

    با تشکر
    مهدی هدایتی

    پاسخ دادن
    • اکتبر 13, 2019 در t 3:37 ق.ظ
      Permalink

      سلام و درود برشما. نکاتی که مطرح کردید، مهم ولی مستلزم دیالوگ مفصلی هستن که برای من دشوار یا حتی غیرممکن هستش که در اینجا بطور کاملا مختصر پاسخ بدم. اما به چند نکته فقط در حد گذر اشاره کنم و شما این نکات رو به حساب جواب به نقد ارزشمندتون نذارید، چون نیازمند دیالوگ مفصلی هست که در یک پیام خاتمه پیدا نمیکنه. درباب این توضیح مجمل، مبانی مختصر فلسفه اخلاق هست.یعنی نکات بیشماری هستن که تازه از اینجا اغاز میشن و من هنوز ورود نکردم. در حقیقت همانطور که مطلع هستید، فلسفه اخلاق تازه از اینجا شروع میشه. اما در باب خوب و بد، ما ابتدا در فلسفه اخلاق تعیین میکنیم متعلق به چه مکتبی هستیم و سپس خوب و بد معین میشن. پیش از گزینش مکتب ما اتخاذ موضع نداریم چون اصلا سنجه ای نداریم. اشاره متن به این بود و لذا به همین دلیل همواره فلاسفه یا اساتید فلسفه اخلاق در مبانی و مقدمه توضیحاتشون تاکید میکنن که خوب و بد در فلسفه اخلاق مشخص نیست تا پس از اتخاذ موضع که معین میشه ما مسئولیت و وظیفه داریم، نتیجه داریم یا فضائل. و بعد هم شاخه و نظام مورد نظر باید معین بشه و الی اخر. در اینجا تازه بحث خوبی، فی المثل نزد مور مطرح میشه.یعنی سخن شما صحیح هستش اما مربوط به گام های بعد از تعیین مکتب میشه که در این مطلب هنوز به اونجا نرسیدیم. در باب همپوشانی مکاتب، نکته ای که فرمودید همپوشانی نیست بلکه بحث ترجیح بلا مرجح ندادن هستش که البته بسیاری معتقدن هیچگاه ترجیح بلا مرجح پیش نمیاد و همواره بالاخره یک دلیلی برای گزینش بر اساس یک مکتب داریم. اما خب اگر هم نداشتیم اونجا دیگه بحث استثناس و قاعده نفی نمیشه. اما اینم اشاره کنم که خودم شخصا در مقاله تخصصی تری که درباب اخلاق دارم و منتشر نشده و ناحتمالا نمیشه فعلا، به این قائلم که این مکاتب همپوشانی دارن، اما دوتاشون. یعنی اصلا موضع شخصی من، به درست یا غلط اینه که همه این مکاتب خطاست، بلکه دوتا از این مکاتب که با هم منافات هم ندارن میتونن جمع بشن و یک نگرش درست اخلاقی به ما بدن که موضع خودم هست. اما خب مستحضر هستید که در این مطلب مراد ما تبیین بوده و نظر شخصی ارائه نشده. اینو عرض کردم تا بگم منم با این حرفتون به نوعی میشه گفت همدل هستم، منتها به شکل و استدلال دیگری. اما در هر حال مبانی فلسفه اخلاق ما رو ملزم میکنه که اگه مرادمون تبیین مکاتب فلسفه اخلاق هست ابتدا این سه مکتب تبیین بشه و کلزم هستیم بگیم که اجماع فلاسفه اخلاق در مبانی بر سر این سه مکتب بعنوان پایه بحث هستش. ولو هرکدوم مواضع خاصی در ادامه مسیر داشته باشیم. تشکر مجدد بابت توجهتون و بیان دیدگاه مفیدتون.

      پاسخ دادن
  • اکتبر 13, 2019 در t 9:58 ق.ظ
    Permalink

    جناب آرین رسولی عزیز
    با تشکر از پاسخ و توضیحات شما، با مطالب تکمیلی حضرتعالی همدل هستم. آری، در گشودن باب یک موضوع، توان و مجال بیان جزییات و بحثهای ریز وجود ندارد. سوء برداشت بنده (عدم طرح و بحث خوبی و بدی در اخلاق) با توضیح تکمیلی شما در خصوص وابستگی معیار و حتی معنی و مدلول خوبی و بدی، به مکاتب ، نظام و نظریات اخلاقی را کاملا با شما موافقم.
    اینکه هر کدام از مکاتب یکی از مولفه های گزاره اخلاقی (فاعل، فعل، نتیجه) را مطمح نظر قرار داده اند و تلفیقی اصلاحی، مشتمل بر بیش از یک مکتب و نظر، شاید جامع تر و مفیدتر باشد، هم از نظر پاسخ به مشکلات و تعارضات و تزاحمات اخلاقی و هم به لحاظ استدلال منطقی احتمالا قابل دفاع تر باشد. به هر روی مجد سپاسگزارم.
    ارادتمند
    مهدی هدایتی

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *