آیا میلوا ماریچ همسر اول اینشتین در نظریه نسبیت او نقش داشت؟ یکی از مهمترین رازهای مبهم تاریخ علم

آیا میلوا ماریچ همسر اول اینشتین در نظریه نسبیت او نقش داشت؟

پولین گنیو دو سال قبل در مطلبی جنجالی و با اشاره به منابعی که گردآوری کرده بود مدعی شد بدون حضور میلوا ماریچ همسر اول و فیزیکدان آلبرت اینشتین نظریه نسبیت هرگز شکل نمی گرفت!

گنیو در مطلب پر سر و صدای خود می نویسد وکلای اینشتین پس از مرگ وی نامه های او به پسران خود را منتشر نکردند تا چهره او بعنوان یک قهرمان و دانشمند تاریخی را حفظ کنند.

تاکنون هیچ محققی نتوانسته قسمتی مشخص از دستاوردهای علمی اینشتین را متعلق به میلوا ماریچ بداند،اما طبق منابعی که گنیو ارائه می دهد نامه ها و اسناد متعددی درباره همکاری میلوا با اینشتین وجود دارد و نشان می دهد او در این راه نقش بسزایی داشته است.

اینشتین و میلوا و سه دانشجوی دیگر در بخش ریاضی فیزسک انستیتو پلی تکنیک زوریخ پذیرفته شده بودند.آلبرت و میلوا دوستان بسیار صمیمی شده بودند و ساعت ها با یکدیگر مشغول مطالعه و تحقیق می شدند.

تعداد ۴۳ نامه از آلبرت اینشتین به میلوا موجود است و در مقابل فقط ۱۰ نامه از میلوا به او وجود دارد.این نامه ها رابطه و همکاری آنها را روشن می کند.

در آگست ۱۸۹۹ اینشتین به میلوا می نویسد “وقتی برای اولین بار آثار هلم هولتز را مطالعه میکردم ،برایم عجیب بود، چون تو را نداشتم و اکنون وضع بهتر نشده است. از دید من کاری که ما با هم انجام می دهیم خیلی خوب و روحیه بخش و راحت تر است.”

پس از آن در اکتبر ۱۸۹۹ اینشتین از از میلان می نویسد: “آب و هوای اینجا با روحیه ام سازگار نیست ، دلم برای کار تنگ شده ،ذهنم سرشار از افکار تیره است.دلم می خواهد تو کنارم باشی و مهربانانه مرا نظارت کنی و مرا از این شاخه به آن شاخه پریدن باز بداری.”

در پایان تحصیل میلوا و اینشتین نمرات تقریبا یکسانی گرفتند، میلوا ۴.۷ و آلبرت ۴.۶ ، غیر از فیزیک کاربردی گه میلوا ۵ گرفت،یعنی بالاترین نمره و اینشتین تنها ۱ گرفت! میلوا در فعالیت های آزمایشگاهی عالی بود اما آلبرت اینچنین نبود.اما در پایان پروفسور مینکوفسکی به چهار دانشجوی پسر از ۱۲، یازده داد و به میلوا ۵داد! تنها اینشتین موفق به کسب مدرک شد.

۱۳ دسامبر ۱۹۰۰ میلوا و آلبرت مقاله ای درمورد خاصیت مویینگی منتشر کردند اما فقط نام امضای اینشتین در آن بود.اما هر دو در نامه های خود از این مقاله بعنوان مقاله مشترک نام میبرند.میلوا در بیستم دسامبر به هلن ساویچ می نویسد: ” ما رونوشتی برای بولتزمن می فرستیم تا نظر او را بدانیم و امیدوار هستم او به ما پاسخ دهد.”

آلبرت نیز در چهارم آوریل ۱۹۰۱ در نامه ای به میلوا مینویسد: میشل بوسو (دوست اینشتین) به نمایندگی از من با عموی خود ،
پروفسور یونگ ملاقات کرده که یکی از مشهورترین فیزیکدانان ایتالیا است و یک رونوشت از مقاله ما را به او داده است.”

گنیو می نویسد به نظر می رسد که آنها بطور مشترک تصمیم گرفته بودند مقالات را فقط با امضای اینشتین منتشر کنند.میلنتیویچ مورخ سرشناس دانشگاه سیتی کالج نیویورک که در سال ۲۰۱۵ جامع ترین زندگینامه میلوا را منتشر کرد معتقد است میلوا احتمالا قصد داشته به آلبرت کمک کند تا نام و شهرتی کسب کند، طوری که بتواند شغلی پیدا کرده و با میلوا ازدواج کند(بعلت نداشتن شغل آلبرت از ازدواج خودداری می کرد). کریستیچ استاد فیزیک لیوبلیانا که پنجاه سال درباره زندگی میلوا تحقیق کرده معتقد است با توجه به تعصبات ضد زن در آن دوران،مقاله ای که نام زن پای آن بود از اعتبارش کاسته میشد.
صحت این حدس و گمان ها هرگز برای ما روشن نخواهد شد.اما هیچکسی واضح تر از خود اینشتین به همکاری آنها در مورد نسبیت اشاره نکرده است. اینشتین در ۲۷ مارس ۱۹۰۱ به میلوا می نویسد: “چقدر من احساس غرور و شادی می کنم ،وقتی هر دوی ما با هم تحقیقمان در مورد حرکت نسبی را با پیروزی به نتیجه برسانیم.”

پس از آن سرنوشت میلوا بشدت دگرگون شد. در سفر عاشقانه آنها به دریاچه کومو ، میلوا باردار شد.آلبرت بدون شغل همچنان از ازدواج سرباز میزد.میلوا دوباره در آزمون شفاهی شرکت کرده و
این بار پروفسور وبر میلوا را رد میکند.میلوا ترک تحصیل می کند و به صربستان برمی گردد.سپس مدت کوتاهی به زوریخ می رود تا آلبرت را راضی به ازدواج نماید . در ژانویه ۱۹۰۲ دختری با نام لیسرل متولد میشود.هیچکس از سرنوشت این دختر اطلاع ندارد.ممکن است او را به فرزندخواندگی داده باشند.چرا که گواهی تولد و فوت او موجود نیست.

در دسامبر ۱۹۰۱ اینشتین با کمک پدر دوست خود در دفتر ثبت اختراع برن استخدام شد و در ژوئن ۱۹۰۲ کار خود را شروع کرد.در ۶ژوئن ۱۹۰۳ آلبرت و میلوا ازدواج کردند.

آلبرت شش روز در هفته روزی هشت ساعت کار می کرد و میلوا خانه دار بود.شب ها آنها با هم به تحقیق می پرداختند و گاهی تا نیمه های شب ادامه می دادند.

هر دو آنها این را به دوستان خود گفته بودند؛ البرت به هولوند گفته بود و میلوا به ساویچ و همچنین از کار طولانی آلبرت در ثبت اختراعات گله می کند. ۱۴ می پسر آنها هانس آلربت متولد میشود.

سال ۱۹۰۵ آلبرت پنج مقاله منتشر می کند. یک مقاله درباره اثر فوتوالکتریک (در سال ۱۹۲۱ جایزه نوبل را به ارمغان آورد). دو مقاله حرکت براونی و یک مقاله نسبیت خاص و فرمول معروف.او نیز در ازای دریافت دستمزدی درمورد ۲۱ مقاله علمی اظهار نظر کرد و پایان نامه خود در زمینه ابعاد مولکول ها را به دانشگاه تقدیم می کند.بعد ها آلبرت به شانکلند گفته است ۷ سال برای نسبیت و ۵سال برای اثر فوتو الکتریک وقت صرف کرده است.میشل مور زندگینامه نویس اینشتین می گوید او پس از پنج هفته برای تکمیل مقاله بنیادی نسبیت خاص،دو هفته در رختخواب استراحت کرد..میلوا مقاله را چندین و چند بار بررسی کرده و پس از آن برای انتشار ارسال می کند.پس از آن برای دفع خستگی به صربستان سفر می کنند. در آنجا با دوستان بسیاری ملاقات می کنند که شرح این افراد اطلاعات زیادی از همکاری میلوا و اینشتین نشان می دهد.

برادر میلوا یعنی میلوش که به راستگویی معروف است، هنگامی که در پاریس پزشکی می خواند ،چند بار به خانه خانواده آلبرت رفته بود.میلوش می گوید در طول شب ،وقتی سکوت همه شهر را فراگرفته بود، این زوج کنار هم دور میز ، زیر نور چراغ نشسته و روی مسائل فیزیک کار می کردند.

میلوش به دقت توضیح می دهد که آنها چگونه محاسبه و بحث می کردند.این موضوع را خویشاوندان دیگر میلوا از جمله سیدونیا گایین و سوفیا گالیچ گولوبوریچ گفته اند.

پسر عموی پدر میلوا، ژارکو ماریچ که در همان خانه ییلاقی که البرت و میلوا در سفر صربستان اقامت داشتند،زندگی می کرد.او نیز همین موضوع را تکرار میکند.

گایین و ژارکو میگویند از پدر میلوا شنیده اند که میلوا رازی را اینچنین به او می گوید: “پیش از آمدن به اینجا ، ما پژوهش علمی بسیار مهمی را انجام دادیم که در نهایت باعث شهرت شوهرم در سراسر جهان می شود.”سوفیا گالیچ ،دختر عموی میلوا تیز این موضوع را تایید کرده ، چرا که او در آنجا حضور داشته است.

دسانکا تربوویچ گیوریچ اولین زندگینامه نویس میلوا به زبان صربستانی می نویسد برادر میلوا معمولا میزبان دورهمی های اندیشمندان جوان بود .در یکی از این محافل آلبرت می گوید “من به همسرم نیاز دارم ،چون تمام مسأله های ریاضی مرا او حل می کند.” این را میلوا تایید کرده است.

د ۱۹۰۸ آلبرت و میلوا به همراه کنراد هابیشت یک ولت سنج فوق حساس می سازند.گیوریچ این کار را به میلوا و کنراد نسبت می دهد.او نوشته است وقتی هر دو کار را به اتمام رساندند ، توضیح آن را به ایشتین سپردند، چرا که او متخصص ثبت اختراعات بود. این دستگاه با نام ” اختراع اینشتین–هابیشت ثبت شد.وقتی هابیشت از میلوا در مورد عدم ثبت نام او پرسید، میلوا جواب می دهد: ما هر دو یکی هستیم.

برخی از یادداشت های اینشتین نیز با دست خط میلوا بود،از جمله آنها نامه پاسخ به مکس پلانک در سال۱۹۱۰ میباشد که نظرات آلبرت را پرسیده بود.

در ۳سپتامبر ۱۹۰۹ به میلوا بطور خصوصی به هلن ساویچ می گوید: ” او حالا بعنوان برترین فیزیکدان آلمانی زبان شناخته خواهد شد. آنها احترام بسیاری به او می گذارند و امتیازاتی به او می دهند و من از این بابت بسیار خوشحالم.چرا که او کاملا شایسته است.فقط امیدوارم این شهرت اثر بدی در انسانیت او نداشته باشد. ”

پسر دوم آنها به نام ادوارد در ۲۸ جولای ۱۹۱۰ متولد شد.تا ۱۹۱۱ اینشتین همچنان برای میلوا نامه های محبت آمیز ارسال می کرد. اما در ۱۹۱۲ اینشتین هنگام ملاقات خانواده خود در برلین ،با دختر خاله خود السا لوونتال وارد رابطه شد.مدت دوسال این دو با هم نامه نگاری پنهانی داشتند و ۲۱نامه اینشتین نزد السا نگهداری میشد و اکنون در مجموعه نامه های اینشتین موجود است.در این زمان اینشتین در چند جای مختلف به ترتیب در پراگ ، زوریخ و در نهایت برلین (بعلت نزدیکی به السا) کرسی استادی داشت.این مساله باعث جدایی آنها شد.

میلوا با دو پسر خود به زوریخ برگشت.در ۱۹۱۹ او راضی به طلاق شد، اما به شرط اینکه اگر اینشتین نوبل را برد،جایزه آن به او برسد. او پس از دریافت این پول دو آپارتمان کوچک خرید و از درآمد آنها فقیرانه زندگی می کرد.ادوارد (پسرش) مرتب در آسایشگاه بود و در نهایت به اسکیزوفرنی مبتلا شد و همانجا بستری شد. به علت این هزینه های درمانی ،میلوا با مشکلات مالی جدی مواجه شد و در نتیجه هر دو آپارتمان را از دست داد.او زندگی خود را با تدریس خصوصی و پولی که آلبرت بطور نامنظم میفرستاد،گذراند.

در ۱۹۲۵ اینشتین در وصیت خود می نویسد پول جایزه نوبل ،ارث پسران اوست.میلوا به شدت اعتراض کرد ،چرا که پول متعلق به او بود. در همین اوضاع تصمیم گرفت کمک های خود در هحقیقات آلبرت را افشا کند.

اینشتین به میلوا می نویسد: ” آیا هیچوقت فکر کرده ای که اگر مردی که درباره اش حرف می زنی کار مهمی نکرده بود، هیچکس هرگز گفته هایت اهمیت نمی داد؟ وقتی یک آدم حقیر و ناچیز است، هیچ حرفی نمی ماند، مگر اینکه صبر و سکوت پیش بگیرد.این همان کاریست که منن به تو توصیه میکنم.”

میلوا سکوت کرد اما دوست او میلانا بوتا در ۱۹۲۹ به یکی از روزنامه های صربستان
فت باید با میلوا مصاحبه کنند تا حقیقت درباره نحوه شکلگیری نسبیت خاص روشن شود. چون میلوا بطور مستقیم در شکلیری آن موثر بوده است.

در ژوئن ۱۹۲۹ میلوا به هلن ساویچ می نویسد: این حرف هایی که در روزنامه ها منتشر می شود، اصلا با شخصیت من سازگاری ندارد، اما فکر میکنم این موضوع باعث خوشحالی میلانا شده است.احتمالا او تصور میکند این موضوع باعث شادی من هم میشود، چون تنها می توانم این تصور را داشته باشم که او قص‌د دارد تا من به حقوق اولیه ام در مقابل آلبرت برسم. من هم اجازه پذیرفته شدن این موضوع را می دهم، چون در غیر اینصورت کل موضوع بی معنا می شود.


کرستیچ می نویسد میلوا با مادر و همینطور خواهر خود درمورد نقشش در پژوهش های آلبرت صحبت کرده بود.علاوه بر این در نامه ای که به والدین خود نوشته است ، توضیح می دهد همواره با آلبرت در پژوهش ها همکاری کرده ولی آلبرت زندگی او را نابود کرده است.اما در همان نامه می خواهد که نامه را از بین ببرند. هانس آلبرت پسر آنها به کریستیچ می گوید همکاری علمی پدر و مادرش پس از ازدواج هم ادامه می یابد و خاطرش است که در نیمه شب ها دور میز با هم به پژوهش می پرداختند.همچنین عروس آنها ،یعنی همسر نخست هانس آلبرت به نام فریدا سعی کرده است نامه های آلبرت و میلوا به فرزندان را منتشر کند ولی هلن دوکاس و اتو ناتان وکلای آلبرت و مسئولان وصیت های آلبرت اینشتین در دادگاهی مانع انتشار آنها شدند تا اینشتین همچنان اسطوره اینشتین بماند.این دو از انتشار مطالب دیگری از جمله مقاله ای از کرستیچ ممانعت کردند.کرستیچ می گوید حتی ناتان از خانه میلوا پس از مرگ وی بازدید کرده است!

اینشتین به وکیل خود گارل زرشر می نویسد: ” فقط وقتی میلوا زنده نباشد ،می توانم در آرامش بمیرم ”

پولین گنیو در انتهای مقاله خود می نویسد:نامه های متعددی از میلوا و اینشتین به وضوح نشان می دهند که تا ۱۹۱۴ با همدیگر همکاری جدی داشتند.میلوا اولین نفری بود که استعداد اینشتین را کشف کزد و بدون او هیچوقت آلبرت اینشتین به موفقیت دست پیزا نمی کرد.میلوا از آرزوهای خود صرفنظر کرد،تنها بخاطر اینکه به موفقیت آلبرت کمک کند چون حس می کرد آنها یک روح در دو بدن هستند.

نکته آخر: دقیقا نمی توان گفت چه دلیلی داشت که میلوا راضی بود تا نامش در امضای آثار اینشتین حذف شود، اما حدس های ساده ای می توان زد. شاید در بسیاری از روابط عاشقانه چنین مساله ای به انواع مختلف روی می دهد.چندان دور از ذهن نیست که شخصی موفقیت همسرش را موفقیت خود بداند یا حتی بیشتر از موفقیت خود قلمداد کند. اما به هر حال در هر پژوهشی همکاری دو طرف بسیار موثر است و نمی توان نقش یکی را کمرنگ تر دانست،چه برسد به اینکه در یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخ علم بشر، کسی محو شده و دیگری به اسطوره ای کم نظیر بدل شود.

#arian_x

آدرس کانال تلگرام ما:
@arian_xboy
منابع:

(1) Radmila Milentijević: Mileva Marić Einstein: Life with Albert Einstein, United World Press, 2015.

(2) Dord Krstić: Mileva & Albert Einstein: Their Love and Scientific Collaboration, Didakta, 2004.

(3) Desanka Trbuhović-Gjurić Mileva Marić Einstein: In Albert Einstein’s shadow): in Serbian, 1969, German, 1982, and French, 1991.

(4) Milan Popović: In Albert’s Shadow, the Life and Letters of Mileva Marić, Einstein’s First Wife, The John Hopkins University Press, 2003.

(5) Renn and Schulmann, Albert Einstein / Mileva Marić, The Love Letters, Princeton University Press, 1992.

(6) Peter Michelmore, Einstein, Profile of the Man, Dodd, Mead & Company, 1962.

(7) R.S. Shankland, Conversation with Albert Einstein, Am. J. of Physics, 1962.

https://blogs.scientificamerican.com/guest-blog/the-forgotten-life-of-einsteins-first-wife/?WT.mc_id=SA_FB_PHYS_BLOG

11 دیدگاه برای «آیا میلوا ماریچ همسر اول اینشتین در نظریه نسبیت او نقش داشت؟ یکی از مهمترین رازهای مبهم تاریخ علم»

  • آوریل 19, 2019 در t 4:22 ب.ظ
    Permalink

    یک وقت فمنیست نیستی خیلی خندیدم این قدر مدارک و استناد این مقاله خنده دار بود که حتی ارزش فکر کردن هم نداشت اینکه به کسی بگی جقد کار با تو دلنشینه یعنی ایده نسبیت مال تووه

    پاسخ دادن
    • مارس 6, 2020 در t 10:47 ب.ظ
      Permalink

      همین‌که‌از‌نظر‌یات‌دیگران‌استفاده‌کنی‌ونظریه‌خودرا‌تکمیل‌کنی‌یک‌مغز‌نابغه‌میخواهد‌وانیشتین‌اینگونه‌‌بود‌واو‌واقعا‌یک‌نابغه‌‌بشری‌بود‌

      پاسخ دادن
    • سپتامبر 7, 2021 در t 8:57 ب.ظ
      Permalink

      اینکه یه نفر نابغه بوده و در راه علم زحمت کشیده و حتی خود اینشتین هم به این موضوع معترف بوده میشه فمنیست بودن؟؟ این عقده ای بازیا چه معنی ای داره
      مشخصه تو حتی نصف مقاله رو هم نخوندی که بخوای راجع بهش فکر کنی پس لطفا درباره چیزی که نمی‌دونی اظهارنظر نکن

      پاسخ دادن
  • می 7, 2019 در t 10:46 ب.ظ
    Permalink

    واقعا میلوا باعث مرگ انیشتین شد بوده. میلوا مشکل روانی داشته و پسرشون ادوارد هم در خاطراتش گفته که بیماریش ارثی و از طرف خانواده مادریش بوده و انیشتین به خاطر بیماری میلوا اونرو با خودش تو نظریات سهیم میکرده چون کمبود بیش از حد توجه داشته.

    پاسخ دادن
  • جولای 21, 2019 در t 7:17 ب.ظ
    Permalink

    تو خیلی از کارهای علمی نقش زن ها نادیده گرفته شده

    پاسخ دادن
  • اکتبر 11, 2019 در t 9:30 ب.ظ
    Permalink

    انیشتین یک شارلاتان بود که از حمایت و پشتیبانی رسانه ای صهیونیستها برخوردار بود و هست و با دزدی آثار علمی دانشمندان قبل از خود از جمله همسر اولش که یک نابغه فیزیک بود اسم و رسمی برای خودش دست و پا کرد و یک جایزه نوبل بهش دادن و آقای انیشتین بعد سال ۱۹۲۱ تا سی سال بعد هیچ کاری برای ارایه نداشت

    پاسخ دادن
  • اکتبر 11, 2019 در t 9:32 ب.ظ
    Permalink

    انیشتین یک شارلاتان بود که از حمایت و پشتیبانی رسانه ای صهیونیستها برخوردار بود و هست و با دزدی آثار علمی دانشمندان قبل از خود از جمله همسر اولش که یک نابغه فیزیک بود اسم و رسمی برای خودش دست و پا کرد و یک جایزه نوبل بهش دادن و آقای انیشتین بعد سال ۱۹۲۱ تا سی سال بعد هیچ کاری برای ارایه نداشت

    پاسخ دادن
  • اکتبر 4, 2021 در t 1:41 ب.ظ
    Permalink

    بیچاره میلوا ، میلوا شاگرد اول دانشگاه بود ولی به خاطر زن بودنش ردش میکردن و همچنین که توی متن اشاره شده بود مقاله هایی که امضای زن زیرش می‌بود از اعتبار کمتری برخوردار بود . جرم میلوا از ترک تحصیلی فقط زن بودنش بود 🙁

    پاسخ دادن
  • می 29, 2023 در t 4:44 ب.ظ
    Permalink

    بعضی چیزا مثل بمب می‌مونن که ته زخم خنجر خورده رو می ترکونن میلواهم سعی می کرد هم علاقه شو نگه داره هم زندگیشو با اینکه اوضاع بد تر از یه سر سوزن بود ولی میلواهمیشه سعی می‌کرد فقط باعث خرابی های بیشتر نشه واین خیلی سخت بوده چون این خرابی ها به خودی خود به وجود میومدن وایستادگی در برابر اونا فایده چندانی نداشت چون فقط یه زن نبود میلوا ماریچ هم بود

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *